آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۶۸ مطلب با موضوع «الشیخ محمود العزیز» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
خود ائمه علیهم السلام برای خود نائب می ‌گرفتند، امام هادی علیه السلام پول می‌داد و نائب می ‌گرفت، می ‌گفت به کربلا و حائر سیدالشهداء علیه السلام بروید، آن‌جا زیارت کنید، به نیابت ما دعا کنید. امام صادق علیه السلام پول می ‌داد به شیعیان و می ‌فرمود: به نیابت من بروید کربلا و زیارت کنید. امام رضا علیه السلام از قِبَل خودشان برای مکه نائب می ‌گرفتند. 100 دینار آن تاریخ با چند تا غلام و چند دست لباس برای محمد بن عیسی یقطین فرستادند، و فرمودند: تو و برادرت (موسی بن عبید) و یونس بن عبدالرحمن، امسال به نیابت ما به مکّه مشرف بشوید، این هم پول شما. شیعه ‌های سابق برای امام زمان علیه السلام نائب می‌گرفتند. خودشان اگر نمی ‌توانستند بروند، پول می ‌دادند و یک نائبی می ‌گرفتند که به عنوان نیابت امام زمان علیه السلام به مکه برود. شیعیان سابق هیچ ربطی به ما نداشتند، یک عادات و اعمالی را داشتند که ما حالا در خواب خود هم نداریم. شیعه سابق یا خودشان به نیابت می ‌رفتند و یا پول می ‌دادند و نائب می ‌گرفتند. شما کجا هستید؟ این اعمال را انجام دهید، به خدا چیزهایی خواهید فهمید که تا 100 سال دیگر اگر زنده باشید آن‌ها را نمی ‌فهمید. در این راه‌ها اگر وارد شدید، چشم ‌هایتان از گوشه و کنار باز می ‌شود، یک چیزهایی را خواهید فهمید.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان1390قمری)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری می فرمود:
در یکی از سفرهایی که به مکّه رفتم، در سفر دوم بیت الله من بود، 9 سال قبل بود، یک عدّه‌ای از این حجّاج با من هم اتاق بودند. چند نفر بودیم که یک اتاق را داشتیم، خیلی هم با من مأنوس بودند. اغلب این ‌ها هم بچه‌های تهران بودند. ما روزها بیکار بودیم و صحبت امام زمان علیه السلام می ‌کردیم؛ چون اگر مرا رها کنند و مستمع داشته باشم، دلم می ‌خواهد دوره سال از امام زمان علیه السلام صحبت کنم. غریب ‌تر از امام زمان علیه السلام من در ائمه علیهم السلام سراغ ندارم. خیلی غریب است، نانش را می ‌خورند و اسمش را نمی ‌برند!
مشغول صحبت بودیم و همه ‌اش من از امام زمان علیه السلام صحبت می ‌کردم، از این‌که می ‌شود خدمتش رسید، از این‌ که آقاست، بزرگوار است، چنین است و چنان است. گهگاهی هم این‌ ها گریه می ‌کردند، و گریه آن ‌ها دل سنگ بنده را یک مقدار ملایم می ‌کرد. منِ سنگ‌دل هم از گریه آن‌ها گریه می ‌کردم. این ‌ها تکان خوردند. حس کردم یک یا دو نفر آن‌ها تکان خوردند و سخت به راه افتاده ‌اند. خوشا به حال آن کسی ‌که جذبه از آن‌ طرف او را بکشد و او را تکان بدهد. از آن‌طرف که جذبه باشد، سلسله جنبانی باشد، این‌طرف را می ‌کشد. یکی از آن‌ها را دیدم که تکان خورده است، زلف مشکین را پیچانده ‌اند و به گردن او انداخته ‌اند، و به داد و فریاد افتاده است. ما هم از او التماس دعا کردیم.
به جان همه ما، به جان عزیز خودم که پدرم خرجم کرده است، مادرم زحمت ‌کشیده است که من بزرگ شده ‌ام، به جان خودم قسم، در این طواف ‌های بعد از اعمال عید قربان که به مکّه آمدیم، او دستش به دامن آقایش رسید. در مسجدالحرام، هنگام طواف، برای استلام حَجَرالاسود، در میان آن جمعیت وهابی‌ ها که با آن شلاق‌هایی که در دست دارند و بی‌رحمانه می ‌کوبند، و احدی از ما نمی ‌تواند خود را به حجرالاسود برساند، بزرگی در همان شلوغی ‌ها جلو افتاده و راه باز شد، آن حضرت رفت و استلام کرد، و این هم پشت سر او استلام کرد. البته در آن طواف خیلی گریه می ‌کرده است، چون من حرف‌ها به این ‌ها گفتم که مثلا بروید به نیابت امام زمان علیه السلام عمره مفرده انجام دهید، چه و چه بکنید؛ بروید طواف به نیابت امام زمان علیه السلام؛ بروید دعا بر فرج امام زمان علیه السلام کنید؛ فلان رکن را به بغل بگیرید و این دعا را بگویید؛ جلوی سنگ بایستید، این دعا را بر فرج حضرت کنید، و این‌ها هم منقلب می ‌شدند و گریه می ‌کردند، به حال می ‌آمدند. این رفیق ما هم به طواف رفته بود به نیابت امام زمان علیه السلام، و انقلاب حال هم پیدا کرده بود. در شوط 6 و 7 ظاهراً بوده است که برای استلام می ‌آیند و راه باز می ‌شود و این هم دنبال او می ‌رود. وقتی استلام می ‌کند، یک کیسه پولی به او می‌ دهند و به زبان فارسی می ‌گویند این برای تو. هم شرفیاب شد و هم پول تبرّکی به او دادند، هم راه استلام حجر را برای او باز کردند. هزاران هزار نفر خدمت او رسیده‌اند، یک خورده دل می ‌خواهد.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز24 ماه رمضان1390قمری)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
امیرالمؤمنین، علی علیه السلام اقیانوس اعظم است. یک خلیج‏هایی به علی علیه السلام متّصل هستند که از این دریا به مقدار استعداد خودشان آب گرفته ‏اند. یکی از آن‌ها رُشَید هَجَری است. امیرالمومنین علیه السلام یک دستی به رُشَید هَجَری زده بود؛ او را مثل زنگوله به پای خودش بسته بود. زنگوله وقتی به پای مرغ و به پای کبوتر بسته شود، به پرواز کبوتر، آن زنگوله هم بالا می‌رود. فهمیدید چه گفتم؟ اگر فهمیدید الان راه ترقّی را می ‌فهمید که چیست. آقا زنگوله را روی زمین بگذار؛ صدها هزار سال هم بگذرد، این زنگوله یک وجب هم نمی ‌تواند از زمین بلند شود. امّا اگر این زنگوله را به پای یک کبوتری بستی، به پای عقاب بستی، او که پرواز می ‌کند، زنگوله را هزار پا بالا می ‌برد. تو زنگوله‌‌ هستی. مادام که تو، تو هستی، ولو قطب باشی، ولو شیخ ارشاد باشی، ولو صاحب تخت باشی، ولو دستگیر باشی، بیچاره هستی! تا خودت را به پای ولیّ وقت نبندی، اوج پیدا نمی ‌کنی؛ از همین جایی که هستی تکان نمی ‌خوری! امّا خودت را به پای ولی الله اعظم امام ‌زمان علیه السلام ببند، تو را اوج می‌ دهد. (کمالات و رشد معنوی) به علم‌ های ظاهری نیست، این ‌ها به تحصیلات اصطلاحی نیست، این ‌ها به صفای قلب و نورانیت فؤاد و اتصال به منبع ولایت، حاصل می شود.، مفتاح آن: «اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ» است؛ کلیدش چسبیدن به ولیّ وقت است. ولیّی غیر از امام ‌زمان علیه السلام نداریم؛ مرشدی غیر از امام ‌زمان علیه السلام نداریم. «الولیّ المرشد» اوست؛ هر روز با او بیعت کنید. خودتان را به او بفروشید. «اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا.» خودتان را به امام ‌زمان علیه السلام بفروشید.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 21 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
برلیان و الماس را به هر بچّه‌ قدر ندانی نمی ‌دهند! به بچّه‌ قدر ندان، بستنی بوقی می ‌دهند! به او نمی‌آیند برلیان و زمرّدی بدهند که پنجاه هزار تومان قیمت دارد. زمرّد پنجاه هزار تومانی و برلیان را به یک مرد سالخورده‌ قدردانِ محتاطِ دهانْ محکمِ دهانْ بسته‌ زبانْ محکمی می ‌دهند که حتّی زنش هم نفهمد!
سِرّ غیب آن را سزد آموختن کز تکلّم لب تواند دوختن
لذا برلیانِ تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا فداه، نصیب هر کسی که دهانْ دروازه باشد، نمی‌ شود. نصیب هر کسی که به قول ما خراسانی ها، زبانش لق باشد و در اختیارش نباشد، نمی ‌شود. به کسانی داده می‌شود که سَر می ‌دهند و سِرّ نمی ‌دهند. به کسانی داده می ‌شود که دو لب خودشان را با باسمه ‌های خیلی محکم دوخته ‌اند! این است که اگر کسی شرفیابیِ واقعیِ حسابی برایش رخ داد، او به کسی چیزی نمی ‌گوید. مگر این که از ناحیه‌ خود حضرت، از نواحی غیب، یک علائمی و شواهدی قولی یا عملی بر او نمایان شود، که فلان آدم شایسته است که تا چه مقدارش را بداند. اگر این طور شد، آن کسانی که مشرّف شده ‌اند، جریان تشرّف خود را می ‌گویند و الاّ، خیر.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 24 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد ملک، در ماه رمضان سال1382قمری می فرمود:
من التزام شرافتى به شما می ‌دهم که اگر در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام افتادید، (با اینکه غافلید و شیطان بى‌پدر و مادر نمی ‌گذارد کار اساسى کنید) و هر کس در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام وارد شود و به ساحت مقدّس حضرت خدمت کند، ترویج حضرت، تعظیم حضرت و دفاع از حومه حضرت کند، قلماً قدماً مالاً زباناً دفاع کند و مشغول خدمتگزارى دربار حضرت بشود، بنده ضمانت شرافتی می ‌دهم، آن حضرت گرفتاری ‌هاى او را برطرف می ‌کند. چه در رشته تجارت، چه در رشته آخوندى، در هر رشته ‏اى که هست، در هر کار و صنعتى که هست، حضرت نمی ‌گذارند او گرفتار شود. امام زمان علیه السلام آن قدر غیور است، این حضرت آن قدر آقا و بزرگوار و جوانمرد است، که با اندک قدم که در راه خدمتگزارى به دربار مطهّرش برداری، جبران می کند. اگر کسی نوکرى داشته باشد، کمی این نوکر مشغول خدمت او باشد، به وظیفه ‏اش عمل کند، اگر اربابِ کم ‌غیرتى هم باشد نمی ‌گذارد این نوکر گرفتار بشود که گرفتارى نوکر، او را از خدمت باز دارد. همه همینطورى هستید. آن مقدارى که در فکر تأمین زندگى خودتان هستید، همان مقدار در مقام تأمین زندگى این نوکر هستید. یعنى خاک بر سر من، امام زمان علیه السلام به قدر ما هم به وظیفه آقایی ‌اش عمل نمی ‌کند!؟ نوکرِِ خدمتگزارش را نگهدارى نمی ‌کند!؟ حاشا و کلاّ. به موى ابروى خودش قسم که این مطلب تا از این چراغ نزد من روشن‌تر نباشد نمی‌ گویم. به قدرى امام زمان علیه السلام غیرتمند است، به قدرى جوانمرد است، به قدرى حق ‌شناس است، به قدرى آقاست که حدّ و وصف ندارد. اوّل یک قدم برو در خانه امام زمان. امّا نمی ‌رویم، حقّه است. امام حقّه‌بازى را از واقعیّت تشخیص می ‌دهد. جوهر اخلاص و ارادات قلبى را از تظاهر به علاقه تشخیص می‌دهد. معتقدیم شیعه‏ ایم امّا خدمت نمی ‌کنیم. وقتى که در گرفتارىِ سخت است، می ‌گوید یا صاحب ‌الزّمان! این علاقه به صاحب ‌الزّمان نیست. علاقه به خودت هست. چون در وقتى که گرفتارى برای تو پیش آمد، هر کس بتواند گرفتاریت را برطرف کند، متوسّل به او می ‌شوى. ما اغلب دروغ می ‌گوییم که به صاحب‏ الزّمان علیه السلام علاقه داریم. داریم!؟ کدام وقت شده از سوز جگر و گدازِ سینه، دعایى براى سلامتى صاحب ‌الزّمان کرده باشیم؟ روز 18 ماه رمضان است. به خداى واحد و احد، در خانه خدا می ‌گویم، اگر کسى به صفا معتقد به امام زمان علیه السلام باشد و بنای خود را در خدمتگزارى بر حضرت بگذارد، والله حضرت نمی ‌گذارند کوچکترین گرفتارى در زندگى براى او پیدا شود. نمی ‌گویم ناخوش نمی ‌شود، ولی حضرت مهمّاتش را کفایت می‌کنند.
(سخنرانی های مسجد ملک، روز هجدهم ماه رمضان، 1382قمری)

  • ۰
  • ۰



اگر امام زمان علیه السلام، یک تار مویش را بجنباند، دنیا را زیر و زِبَر می‌ کند. نمی ‌دانید چه گوهری در خزانه‌ غیب خدا پنهان شده است.

اگر آشکار شود‏ زمین و آسمان را متلألأ می ‌کند:
«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا».
«یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ»
.

والله اگر از نان خوردن و آب خوردن و زندگی ‌تان دست بردارید و یکپارچه عمرتان را بر دعای بر فرج و ظهور امام زمان علیه السلام صرف کنید، مغبون نیستید. اگر یک ساعت از زمان ظهورش را درک کنید، بهتر از این است که هزاران سال بدون آن حضرت زندگی کرده باشید. به حقّ صاحب این منبر و این محراب، این مطلبی که می ‌گویم، با براهین عقل مطابق است و با وجدان بزرگان موافق است.

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد صاحب الزّمانی بیرجند در شب 21 ماه رمضان 1394 هجری قمری می فرمود:
«اللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتَابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْمَاؤُکَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّارِ»
این دعایی است که وقتی قرآن را بالا سر می گذارید، می خوانید. قرآنها را باز کنید.
من طلبه بودم. شب های دهه محرم کتاب های مقتل را نگاه می کردم و مقاتل، یعنی آنچه که در کربلا واقع شده را می خواندم و گریه می کردم. یک شب رسیدم به اینجا که امام حسین علیه السلام، قرآن را آورد به میدان، قرآن را باز کرد و بالای سرش گذاشت. فرمود:
«مردم! بین من و شما این قرآن حاکم باشد. من مسلمانم، این هم قرآن است. در کجای قرآن است که مرا بکشید؟»
من این عبارت را که خواندم منقلب شدم، لذا از آن تاریخ به این طرف هر شب احیایی که قرآن به سر می گیرم، چه بالای منبر، چه در خانه خودم، تا قرآن را بالا سرم می گذارم، یادم از امام حسین علیه السلام می آید که او بیچاره شده بود دیگر، قرآن را بالا سرش گذاشت .و رفت زیر سایه قرآن.
ای مردم! شما هم به یاد امام حسین علیه السلام بیافتید و اشک هایتان بریزد، قرآن را بگذارید بالا سرتان و این دعا را بخوانیم.
(سخنرانی مسجد صاحب الزّمانی(خیرآباد نو) بیرجند، 1394 قمری، شب21 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد صاحب الزّمانی بیرجند در شب 21 ماه رمضان 1394 هجری می فرمود:
ای مردم! شب احیای دوم است، لیله قدر است. دفتر خدا حساب دارد، بی حساب نیست. تمام آنچه در سال آینده باید به ما برسد، همه اندازه گیری شده است. قدر به معنی اندازه گیری است. امشب اندازه گیری می شود. باید چقدر به این آدم نفس داده شود، چقدر دانایی داده شود، چقدر پول داده شود، چه اندازه صحت و سلامتی. تمام جزئیات امشب اندازه گیری می شود و در دفتر قدر الهی نوشته خواهد شد. البته خدای متعال بدا دارد، ممکن است خیلی از مقدّرات در بین سال، بدا شود، ولی پی ریزی آنچه در سال آینده به ما می رسد، امشب انجام می شود. امشب هرچه همت دارید کاری کنید که خدا را از خودتان خشنود کنید و دفتر عملتان را از ناشایست ها بوسیله توبه و انابه و استغفار پاک کنید. امید است به حرمت امیرالمومنین علیه السلام مقدّرات سال آینده همه شما به خیر و سعادت و خوشی و انبساط روحی و مادی فراهم شود. قرآنها را مهیا کنید.معصیتها را جلوی چشمتان بیاورید. کسی که معصیت نکرده چهارده تا معصوم هستند. باقی دیگر همه معصیت کاریم، همه نافرمانی داریم، کم و بیش ، صغیره و کبیره. امشب درهای رحمت خدا باز است و از خدا طلب مغفرت و آمرزش کنید. بگویید خدایا بد کردیم، غلط کردیم، معصیت کردیم. ما معترف به تقصیر خودمان هستیم، استحقاقِ عذاب و عقاب داریم، ولی چشم امید به عفو و رحمت، به کرم و مغفرت، به آقایی و بزرگی تو داریم. خدایا این امید ما را امشب نا امید نفرما. خدایا اگر ما بدیم، ولی به سلطنت تو معتقدیم، تو را به خداوندی می ستاییم، منکر سلطنت و پادشاهی و آقایی تو نیستیم. نوکر ها و بنده های بدی هستیم، امّا به حقّ قرآن عظیم! به آیات مبارکات قرآن! به روح مطهر امیرمومنان! امشب در حقّ ما آقایی کامل بفرما و از گذشته های ما در گذر. توفیق بندگی و هدایت راه خیر به همه ما عطا بفرما. این صیغه توبه را که من می خوانم همگی بخوانید، با حال هم بخوانید؛ یعنی گناهانتان را مجسّم کنید و از خدا طلب مغفرت کنید.
استغفر الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم ذو الجلال و الاکرام و اتوب الیه
یک مرتبه دیگر می خوانم. گناهانتان را مجسّم کنید و به دلتان به خدا بگویید: ما گناه کردیم، چوبمان هم بزنی حق داری، ما مستحقّ هستیم، امّا بیا و آقایی کن امشب ما را ببخش، یک مشت گدا آمده ایم در خانه ات، روی فرشت نشسته ایم، نیمه شب هم هست، دست گدایی دراز کردیم، تو اگر ما را نبخشی و عذاب کنی لذّتی نمی بری، ولی ما در زحمت خواهیم بود. امّا اگر ببخشی، ما راحت می شویم. خدایا! اگر ما را ببخشی مولایمان علی علیه السلام هم خوشحال می شود. اگر نبخشی مولایمان علی علیه السلام هم یک قدری ناراحت می شود. بیا به برکت خاتم الانبیا صلّی الله علیه و آله و به برکت قرآن امشب همه ما را ببخش.
(سخنرانی مسجد صاحب الزّمانی(خیرآباد نو) بیرجند، 1394 قمری، شب21 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
خدایا! به سوز سینه امام حسین علیه السلام، خدایا! به سوز سینه‌ خواهر امام حسین علیه السلام، خدایا! به سوز سینه‌ دختران یتیم امام حسین علیه السلام، همین ساعت، امر فرج امام زمان علیه السلام را مقرّر بفرما.
الهی! به اشک‌های پیاپی سید الشهدا علیه السلام در روز عاشورا، فرج امام زمان علیه السلام را برسان.
امام حسین علیه السلام، «صَرِیعَ‏ الدَّمْعَةِ السَّاکِبَةِ» است. روز عاشورا، چشم امام حسین علیه السلام خشک نشد! همین طور دائماً اشک می‌ریخت. یک وقت بدن جوان هجده ساله‌اش را بغل می ‌گرفت و گریه می ‌کرد. یک وقت بدن برادرش را به بغل می ‌گرفت و گریه می ‌کرد. یک وقت بدن برادرزاده ‌اش را به بغل می ‌گرفت. ای وای، وای، وای! دائماً گریه می‌کرد.
خدایا! به گریه‌های سوزناک سید الشهدا علیه السلام به زودی امام زمان ما علیه السلام را آشکار فرما. پدر ما یتیمان را به ما برسان. خودت مشکلات ما را به سوز دل امام زمان علیه السلام حلّ و آسان فرما. گرفتاری ‌های همه شیعیان دنیا را به آبروی بقیة الله علیه السلام بر طرف بفرما.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 26 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد صاحب الزّمانی بیرجند در ماه رمضان 1394 قمری می فرمود:
شب گذشته، امیرالمؤمنین علیه السلام شروع کرد به به وصیّت های خصوصی اش. بابا حسن! چون من از دنیا بروم، مرا غسل بده، حنوط کن، کفن کن. بابا جان! جلوی جنازه مرا رها کنید و دنباله جنازه را بگیرید. هر جا مقدّر است و جنازه فرود آمد، جنازه را آنجا بگذارید. سنگ سفیدی می بینید، آن سنگ را بلند کنید، قبری ساخته و لحدی آماده شده است. لوحی آنجا خواهید دید به خط نوح پیغمبر. در آن لوح نوشته شده است که این قبر را حضرت نوح برای من ساخته و پرداخته است. بابا حسن! بابا حسین! مرا به خاک بسپارید. چند صورت قبر درست کنید، در مسجد کوفه، در خانه فلانی، در رهبه نجف فعلی. فردا هم یک جنازه ای را حرکت دهید (به سوی مدینه) که امر بر مردم مشتبه شود. روز بیست و یکم ماه رمضان است. روز شهادت امیرمومنان علیه السلام است. می دانید چرا باید چهار صورت قبر درست کنند و یک جنازه به طرف مدینه روانه کنند؟ فرمود: باباجان! اگر بدانند قبر من کجاست، آرام نمی گیرند. می آیند نبش قبر می کنند، بدنم را بیرون می آورند و می سوزانند. ای وای! این قدر خوارج نهروان لعنهم الله با علی عناد و عداوت داشتند. لذا تا زمان امام صادق علیه السلام، قبر آقا علی علیه السلام پنهان بود و شیعیان نمی دانستند قبر مولایشان کجاست.
(سخنرانی مسجد صاحب الزّمانی(خیرآباد نو) بیرجند، 1394 قمری، روز 21 ماه رمضان)

مدفن مقدس حضرت تا زمان امام صادق پنهان بود این هم یکی از دردهایی است که دل شیعه را کباب می کند. درد از این بالاتر نمیشود که قبر پنهان باشد و حتّی بچه هایش هم علنی نروند سر قبر بابا. زیرا اگر علنی بروند آشکار می شود و خطر دارد و چه خطری! جگر آدم کباب می شود. خوارج نهروان چه لا مذهب هایی بودند که علیّ بن ابیطالب علیه السلام از آنها این چنین در خطر باشد. بدن امیر المومنین علیه السلام دفن شد ولی پنهان بود و جز بچه ها و عبد الله بن عباس کس دیگر نفهمید قبر آن حضرت کجاست. این درد است. دختر هایش نمی توانستند بروند سر قبر باباشان. شما اگر قبر پدرتان را ندانید کجاست یا نگذارند بروید، یک عقده ای است برای شما. شب جمعه می خواهید بروید سر قبر بابایتان فاتحه ای بخوانید، دختر ها می خواهند بروند گریه کنند سر قبر باباشان، امّا قبر پنهان است، لذا بچه ها در خانه می نشستند و گریه می کردند. قربان آن بابایی برویم که قبرش پنهان است. قربانت برویم بابا، نمی توانیم سر قبرت بیاییم و اشک بریزیم.

آری قبر پنهان بود تا زمان امام صادق علیه السلام که حضرت صادق علیه السلام آمدند رهبه و به بعضی فرمودند قبر امیرالمومنین جدّم اینجاست. البته بعضی از شیعه می دانستند، همه نمی دانستند تا آن که در دوره هارون، قبر امیرالمومنین علیه السلام آشکار شد.
(سخنرانی مسجد صاحب الزّمانی(خیرآباد نو) بیرجند، 1394 قمری، شب23 ماه رمضان)