آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۶۸ مطلب با موضوع «الشیخ محمود العزیز» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ما یک دشمن قوی ‌ای داریم که خیلی پهلوان است، خیلی هم ملاّست، و از همه چیز اطلاع دارد. او دائماً در کمین ماست، از گمراه شدن ما لذت می ‌برد، از فسق و فجور ما کیف می ‌کند. بنای او هم در اغوا و اغفال و گمراه کردن ماست. در مقابل خدای متعال زانو به زمین زده و گفته است: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین». گفته است: خدایا به مقام عزت تو، به بزرگواری تو، هر آینه گمراه خواهم کرد، همه این‌ها را، تمام افراد بشر را، گمراه می‌ کنم، مگر آن بندگانی که مُخلَص باشند، یعنی قلب آن‌ها خالص برای تو باشد، و روزنه ‌ای در دل آن ‌ها از غیر تو باز نشده باشد. قلبی که خالص برای خدا باشد، شیطان در او راه پیدا نمی ‌کند، امّا اگر به قدر روزنه سوزنی، راه هوی، راه هوس، راه حیوانیت، راه شهوت، راه غضب، راه‌های غیر خدایی باز شد، از همان راه، وارد می ‌شود و قلب را کج و معوج می ‌کند، و قلب را منقلب و وارونه می ‌کند. او به راه‌ های کج، کاری ندارد. به یهود و نصاری که به راه کج می ‌روند، کاری ندارد. به منحرفین دیگری که از صراط مستقیم عبودیت خدا خارج شده ‌اند، کاری ندارد. آن‌ها از راه، بر کنار هستند، آن ‌ها هرچه بروند، از مقصد دورتر می‌شوند. به فساق و فجّار، کاری ندارد، آن‌ هایی که الان مشغول فسق و فجور هستند، به آن‌ ها کاری ندارد، خود آن‌ها به چاه افتاده ‌اند، فقط یک مراقبی را می ‌گذارد که آنها از چاه بیرون نیایند. امّا خودش با آن قدرت و توانایی که دارد، سر راه راست می نشیند، همان راهی که در هر نماز، ما از خدا طلب می ‌کنیم، که خدا ما را به آن راه، هدایت و رهبری کند. او، در دور شدن ما، از ساحت قدس الوهیّت است، قسم هم خورده است که این‌کار را می ‌کنم.
بنده از او می ‌ترسم، چون چنین است، ناچار هستم به پناه بروم. آن خدایی که شیطان را آفریده است و او را مسلّط کرده است، آن خدا عالم‌تر از این است که در برابر یک چنین دشمنی، برای ما پناهگاهی قرار نداده باشد. وقتی این سگ را ول کرده است، نمی ‌شود ما را بدون پناهگاه بگذارد، بی حامی و حافظ بگذارد. یکی از ادلّه وجود حجّت همین است. بنابر این، یک پناهگاهی معیّن کرده است، که هرکس به پناه برود و در این دژ وارد شود، از خطرات شیطان، و از زلاّت و لغزش ‌های حاصل از اغوای شیطان، مصون و محفوظ بماند.
یکی از القاب ائمه ما، «الکهفُ الحصین» است، و امروز، یکی از القاب امام عصر علیه السلام است. او پناهگاه محکمی است که خدای متعال برای ما معین کرده است، و به ما امر کرده است که به این پناه برویم. او، آن دژ محکم خدایی است که ما، اگر به پناه آن پناهگاه برویم، از تیراندازی ‌های شیطان، مصون و محفوظ می ‌مانیم. خدا را آگاه و گواه می ‌گیرم بر این مطلبی که می ‌گویم، و این مطلب علاوه بر جنبه ‌های علمی و منطقی، جنبه‌ های تجربه و امتحان‌ های شخصی خود من است. در هر مطلبی که من به پناه امام زمان علیه السلام رفتم، در هر مشکلی که به ساحت ولایت آن حضرت پناه بردم، آن بزرگوار به اذن خدا، حفظ و نگهداری کرد. پناه بردن به او، عین پناه بردن به خداست، زیرا که خدا او را پناهگاه ما قرار داده است. به شما هم توصیه می‌کنم در هر مشکلی، اگر متوسّل به ولیّ وقت شوید، ولیّ وقت، به اذن الله تعالی، حلّ آن مشکل می ‌کند، و گره گشایی می‌ فرماید، در تمام مراحل، در خطئات و خطرات، مادی و معنوی، اصلاً خدا او را برای این کار گذاشته است. هرکس که در دژ ولایت او وارد شد، شیطان کوچک ‌تر از آن است که بتواند او را در ارکان و اصول و حقایق انسانی منحرف کند. نوع انحرافات برای انقطاع از مقام ولایت ولی عصر علیه السلام است.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب اول ماه رمضان1390قمری)

  • ۰
  • ۰

این، افتخار و تکبّری نیست که می‌کنم. از آنجا که من در یک صراطی بوده و هستم که آزمایشم از شما بیشتر است، این را می گویم. به جان عزیز خودم قسم می خورم، نه به جان شما، که امام زمان علیه السلام بیشتر از ائمه دیگر علیهم السلام، مشکل‌ گشایی شیعیان را می ‌کند! گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه نیست. شما دنبال امام زمان علیه السلام نرفته ‌اید و نمی ‌روید، متوسّل و متشبّث و متمسّک به او نبوده‌ای و نیستی. بیا به میدان تا بفهمی چه خبر است! این «حلوای تن تنانی است، تا نخوری ندانی است» بیا ببین! بیا متوسّل بشو، متوجّه بشو، دست به دامنش بینداز، ارتباط با او بگیر! عمده، دیدن دل است! عمده، پیوند گرفتن قلبت با اوست. عمده، چسبیدن به ساحت ولایت اوست. چه موقع رفته ‌اید که آن حضرت، بیشتر از آن یازده امام علیهم السلام، مشکل ‌گشایی نکرده باشد!؟ کی رفته ‌اید!؟ بیایید تا ببینید چه خبر است! ای مردم! به خدای واحدِ احد، سوگند یاد می‌ کنم، صراط امام زمان علیه السلام اوسعِ تمامِ طُرُق، شسته‌تر، صاف ‌تر، روشن ‌تر، نزدیک ‌تر به هدف و به کعبه مقصود است. در این راه، قرار گیرید، ببینید چه طور زود می ‌رسید! نذر امام زمان علیه السلام کنید تا ببینید چه طور زودتر می ‌گشاید! دلتان را به امام زمان علیه السلام بدهید، راستی راستی، نه حقّه بازی! راستی راستی با امام زمان علیه السلام پیوند بگیرید و او را ولیّ وقت خودتان بدانید، و از او بخواهید و ببینید که بیشتر از ائمه دیگر مشکل ‌گشایی می ‌کند یا نمی ‌کند؟
(سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، جمادی الاخری، 1390قمری، روز هشتم)

  • ۰
  • ۰

طولانی شدن غیبت یا کوتاه شدن آن به دست ما است. این نکته خیلی مهم است. غیبت امام زمان علیه السلام را خدای متعال ممکن است طولانی کند، بشود 10 هزار سال، و ممکن است کوتاه کند و همین الان غیبت را پایان بدهد. با بهانه و یا بی ‌بهانه. بهانه آن دعای شما شیعه است. جلو انداختن ظهور مهدی اسلام یا عقب افتادن ظهور او دائر مدار تنبلی شما و دائر مدار در کار آمدن شما است. معطّل نشوید. اگر همین‌طور خوابیدی به خواب خرگوشی، خدا عقب می‌ اندازد. اگر جنبیدی و به جوش آمدی و اشک و ناله و دعا و در خانه خدا رفتی و ضجّه و ناله کردی، خدا ظهور را جلو می ‌اندازد. این‌ها مضامین روایات است، از خودم نمی ‌بافم.
در روایات ما غیبت حضرت مهدی علیه السلام را اعلام کرده ‌اند و برای ظهورش هم وقت معین نکرده‌اند، فرموده ‌اند: «کَذَبَ الْوَقَّاتُون». حضرت باقرعلیه السلام فرمود: «لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً وَ لَا یُوَقَّتُ لَهُ وَقْت» ما برای ظهور وقت معین نمی‌ کنیم، خدا هم وقت معین نکرده است. اگر شیعه دعا کنند، مسلمین اشک بریزند و بنالند، از خدای متعال بخواهند، خدای متعال ظهور را جلو می ‌اندازد.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز جمعه هفتم ماه رمضان1390قمری)
دعا بر فرج حضرت کنید. یک‌ وقت دیدید پیرمرد و پیرزنی، بچه دل‌ سوخته‌ ای، یک بزرگ دل ‌شکسته ‌ای، از ته دل یک خدا می‌ گوید، عرش را به لرزه می‌ آورد، و تیر دعای او به هدف اجابت می‌ خورد، خدای متعال حضرت را ظاهرش می‌ کند. در روایت از امام صادق علیه السلام داریم که: اگر دعا نکنید، غیبت امام عصر طول می‌ کشد تا حدّی که خدا می ‌داند، و اما اگر دعا کنید، خدا به برکت دعای شما جلو می‌ اندازد، جلو می ‌اندازد.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان1390قمری)

  • ۰
  • ۰

من التزام شرافتى به شما می ‌دهم که اگر در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام افتادید، (با اینکه غافلید و شیطان بى‌پدر و مادر نمی ‌گذارد کار اساسى کنید) و هر کس در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام وارد شود و به ساحت مقدّس حضرت خدمت کند، ترویج حضرت، تعظیم حضرت و دفاع از حومه حضرت کند، قلماً قدماً مالاً زباناً دفاع کند و مشغول خدمتگزارى دربار حضرت بشود، بنده ضمانت شرافتی می ‌دهم، آن حضرت گرفتاری ‌هاى او را برطرف می ‌کند. چه در رشته تجارت، چه در رشته آخوندى، در هر رشته ‏اى که هست، در هر کار و صنعتى که هست، حضرت نمی ‌گذارند او گرفتار شود. امام زمان علیه السلام آن قدر غیور است، این حضرت آن قدر آقا و بزرگوار و جوانمرد است، که با اندک قدم که در راه خدمتگزارى به دربار مطهّرش برداری، جبران می کند. اگر کسی نوکرى داشته باشد، کمی این نوکر مشغول خدمت او باشد، به وظیفه ‏اش عمل کند، اگر اربابِ کم ‌غیرتى هم باشد نمی ‌گذارد این نوکر گرفتار بشود که گرفتارى نوکر، او را از خدمت باز دارد. همه همینطورى هستید. آن مقدارى که در فکر تأمین زندگى خودتان هستید، همان مقدار در مقام تأمین زندگى این نوکر هستید. یعنى خاک بر سر من، امام زمان علیه السلام به قدر ما هم به وظیفه آقایی ‌اش عمل نمی ‌کند!؟ نوکرِِ خدمتگزارش را نگهدارى نمی ‌کند!؟ حاشا و کلاّ. به موى ابروى خودش قسم که این مطلب تا از این چراغ نزد من روشن‌تر نباشد نمی‌ گویم. به قدرى امام زمان علیه السلام غیرتمند است، به قدرى جوانمرد است، به قدرى حق ‌شناس است، به قدرى آقاست که حدّ و وصف ندارد. اوّل یک قدم برو در خانه امام زمان. امّا نمی ‌رویم، حقّه است. امام حقّه‌بازى را از واقعیّت تشخیص می ‌دهد. جوهر اخلاص و ارادات قلبى را از تظاهر به علاقه تشخیص می‌دهد. معتقدیم شیعه‏ ایم امّا خدمت نمی ‌کنیم. وقتى که در گرفتارىِ سخت است، می ‌گوید یا صاحب ‌الزّمان! این علاقه به صاحب ‌الزّمان نیست. علاقه به خودت هست. چون در وقتى که گرفتارى برای تو پیش آمد، هر کس بتواند گرفتاریت را برطرف کند، متوسّل به او می ‌شوى. ما اغلب دروغ می ‌گوییم که به صاحب‏ الزّمان علیه السلام علاقه داریم. داریم!؟ کدام وقت شده از سوز جگر و گدازِ سینه، دعایى براى سلامتى صاحب ‌الزّمان کرده باشیم؟ روز 18 ماه رمضان است. به خداى واحد و احد، در خانه خدا می ‌گویم، اگر کسى به صفا معتقد به امام زمان علیه السلام باشد و بنای خود را در خدمتگزارى بر حضرت بگذارد، والله حضرت نمی ‌گذارند کوچکترین گرفتارى در زندگى براى او پیدا شود. نمی ‌گویم ناخوش نمی ‌شود، ولی حضرت مهمّاتش را کفایت می‌کنند.
(سخنرانی های مسجد ملک، روز هجدهم ماه رمضان، 1382قمری)

  • ۰
  • ۰
 

یکی از رفقای تهران من، از تجار تهران است، پای یکی از منابر من در تهران بود، 10 شب من در مورد امام زمان صحبت می‌ کردم، شب آخر پشتش گذاشتم و گاز زیاد دادیم مطلب را ریختم، خودم هم حال پیدا کردم، مجلس هم منقلب شد و او هم منقلب شد. گذشت، فردا به من تلفن کرد که حاج آقا! می‌خواهم به مشهد مشرّف شوم به نیابت امام زمان علیه السلام، دیشب این سفارش را کردید، حال اگر دستوراتی دارد به من بگویید. گفتم: من دستوری ندارم، دستور زیر خرقه درویشی نداریم، مطلب همان بود که بالای منبر گفتم، سرّ مگویی نداریم که به تو بگوییم، یک مقدار پاک و پاکیزه و با ادب حرکت کن، یک غسلی بکن که با طهارت رفته باشی. گذشت. بعد از 20 روز به من تلفن کرد و گفت: سلام علیکم، من فلانی هستم، حاج آقا الساعه بیایید کار واجبی با شما دارم. گفتم: چه زمانی آمدی؟ گفت: همین الان آمدم، 10 دقیقه بیشتر نیست که وارد خانه شدم و پشت تلفن شروع به گریه کرد. گفتم: چرا گریه می ‌کنی؟ مصیبتی حادثه‌ای شده است ؟ او فهمید که من اشتباه کرده ‌ام، گفت: قربان صاحب الزّمان علیه السلام بروم، جانم فدای صاحب الزمان بشود، خدا پدر تو را بیامرزد، بیایید که من یک مطلبی دارم. فهمیدم که یک چیزی شده است، چون من از این رفیق‌ها زیاد داشتم، رفقا چیزها به من گفتند. فهمیدم که یک نظر لطفی به او شده است، یک چیزی به او فهمانده ‌اند. گفتم الان می ‌آیم. رفتم در خانه ‌اش و خانه او نزدیک به خانه من بود. وقتی زنگ زدم، خودش با پای برهنه آمد و در را باز کرد، دست به گردن من انداخت و صورت من و دست من و شانه من را می ‌بوسد و گریه می‌کند و می‌گوید جانم فدای صاحب‌الزمان بشود! خدا پدر تو را بیامرزد که عجب راهی را به من نشان دادی! گفت: من چندین سفر به زیارت امام رضا علیه السلام رفتم، به خدا این سفر هیچ طرف مقایسه با آن سفرها نبود، اسم برد و چیزهایی گفت، در کدام مکان امام زمان علیه السلام کمک کرد، در کدام مکان امام زمان علیه السلام آقایی کرد، در کدام مکان امام زمان علیه السلام پذیرایی کرد، در کدام مکان چه شد و چه شد. می‌گفت و گریه می ‌کرد. گفت: تو راست می ‌گفتی که امام زمان علیه السلام جوان مرد است، آقا است، هریک قدمی که تو برای او برداری، او 10 قدم به تو پاداش می‌ دهد، من باور می ‌کردم، ولی این‌طور که عیاناً مشاهده کرده باشم، نبود. به خدا هرکس برای امام زمان علیه السلام یک قدم بردارد، امام زمان علیه السلام برای او 10 قدم برمی‌دارد.
یک بلیط ماشین بگیر و به مشهد برو به نیابت امام زمان علیه السلام. اگر خالص و مخلص و روی علاقه، همین‌طور که من می ‌گویم رفتی و برگشتی و هیچ چیز بر تو مفهوم نشد، تف به صورت من بیانداز. من اگر مرده باشم بیا لگد به قبر من بزن. بیخود که نمی ‌گویم. رو بخار معده این‌طور پر جوش حرف نمی ‌زنم، تا 100 تا نظیر آن را ندیده باشم، این‌طور به عرض شما نمی ‌رسانم.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب عید فطر1390قمری)
  • ۰
  • ۰


مطلق اعمال خیر خود، صله ارحام، زیارت قبور مومنین، عیادت مریض‌ها، کلیه این کارهای مستحب را به نیابت امام زمان علیه السلام انجام دهید، هم قیمتش زیادتر می‌ شود، هم خودتان را پاک می ‌کند، هم شما را مقرّب به حضرت می‌ کند، هم محبّت شما را به حضرت زیاد می ‌کند.
تا نیایی مزه‌ اش را نمی‌ چشی. یک سال بیا در میدان. چهار تا از این کارها را بکن. به نیابت امام زمان علیه السلام برو سر قبرستان و برای مسلمان‌ ها حمد و سوره بخوان. کلیه مستحبّات را به نیت حضرت بجا بیاورید، به نیابت حضرت.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب عید فطر1390قمری)
مستحب در اسلام است که شب‌ های جمعه به زیارت اهل قبور بروی. در قبرستان که رفتی 11 تا قل هو الله و 7 تا انا انزلناه بخوان، «السلام علی اهل لااله الا الله من اهل لااله الا الله ....» بخوان. به زیارت اهل قبور می ‌خواهی بروی، به نیابت امام زمان برو. گویا امام زمان علیه السلام پولی به تو داده است و فرموده: کربلایی محمدتقی! این را از من بگیر و به نیابت من برو سر قبرستان مسلمان‌ها و 11 تا قل هو الله و 7 تا انا انزلناه بخوان. خودت را نائب حضرت بگیر و برو. در این صورت ملائکه موکلین از تو احترام می‌ کنند، این 11 تا قل هو الله و 7 تا انا انزلناه تو، پاک و پاکیزه و قشنگ، در ظرف ‌های سلطنتیِ امام زمان علیه السلام گذاشته می‌ شود، برده می‌ شود و به ارواح ایشان داده می‌ شود. می ‌خواهی بروی صله رحم کنی، خواهرزاده ‌ات ناخوش است، احوال او را بپرسی، برادرزاده ‌ات فقیر است، کمکش کنی، یا لااقل احوالش را بپرسی، به نیابت امام زمان علیه السلام برو، به عیادت مومن می ‌خواهی بروی، به نیابت امام زمان علیه السلام برو. هر عمل خیر مستحبی که دارید، به نیابت امام زمان علیه السلام انجام دهید، این‌ها خیلی اسرار دارد که من فاش نمی‌ کنم. همان‌طور که مکرر گفتم:
حلوای تن تنانی است تا نخوری ندانی است
باید بخوری و بچشی تا خودت بعد بفهمی که چه خبر است. اگر مزه ‌اش را چشیدی، بعد دیگر رها نمی‌ کنی، داد و قال هم راه می‌ اندازی. در راه بیایید تا ببینید که چه خبر است. کلّیه اعمال خیر مستحبی خود را به نیابت امام زمان علیه السلام انجام دهید.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان1390قمری)

  • ۰
  • ۰

 

:sweat:سخنرانی در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390قمری :
وظیفه قلبی ما این است که محبّت به امام زمان علیه السلام داشته باشیم، لااقل به اندازه محبّتی که به بچه‌های خود داریم. خیلی پایین ‌تر بیائیم، به قدر محبّتی که به دوستان و رفقای خود داریم، لااقل همین اندازه محبّت به حضرت بقیة الله ارواحناه فداه داشته باشیم.
آن‌وقت این محبّت اگر پیدا بشود، یک آثاری پیدا می ‌شود. اگر این آثار در شما بود، مسلّما محبت هست. اگر این آثار نبود، محبّت در شما نیست، لفظ است که می ‌گوئید، خودتان را دل‌خوش می ‌کنید. یکی از آثار محبّت قلبی این است که آدم در فراق محبوب خود غمناک می ‌شود، مهموم و مغموم و گرفته و دل ‌شکسته و متأثّر می ‌شود. ببینید که این موضوع در شما هست یا نیست. اگر در فراق امام زمانِ خود مهموم و مغموم هستید، گاهی فکر می‌ کنید که چرا محبوب ما در دسترس ما نیست؟ چرا نمی ‌توانیم خدمت او برویم؟ چرا او نمی‌ تواند به شئون سلطنتی خودش عمل کند؟ حکم ‌فرمائی در میان مردم کند؟ رتق و فتق امور کند؟ داد مظلوم را از ظالم بگیرد؟ فقرا را رسیدگی کند؟ چرا این سلطان عظیم الشان از این کارهای لازمه برکنار شده و نمی ‌تواند این کارها را انجام دهد؟ اگر شما را غصه گرفت، مهموم شدید، مغموم شدید، گریان شدید، خوب. ببینید در شما هست یا نه؟ اگر نیست، سال و ماه و هفته و شبانه‌روز می ‌گذرد، اصلا به فکر امام زمان علیه السلام نیستید، تا چه برسد به این‌که غصه او را بخورید، تا چه برسد به این‌که اشک بریزید و در فراق او گریه کنید، بدانید که محبّت ندارید، و اگر ادعای محبّت کنید دروغ گفته ‌اید. حساب کار خودتان را بکنید. باید محبّت قلبی داشته باشید و آن محبّت هم نشانه ‌ها دارد، یکی از نشانه ‌های محبّت این است که دائما انسان به یاد محبوبش است و دلش می ‌خواهد اسم او را ببرد. حضرت یعقوب علیه السلام محبّت به یوسف علیه السلام داشتند، دائما دل او می ‌خواست که اسم یوسف برده شود. دائم. از درو دیوار و از زن و مرد و از دوست و دشمن و از بیگانه و خودی در هر جلسه‌ای می‌ خواست اسم یوسف برده شود. زلیخا نیز یوسف علیه السلام را دوست می‌ داشت، دل او می ‌خواست که دائما بحث یوسف در میان بیاید.
شما بچه خود را دوست می ‌دارید، دائما دل شما می ‌خواهد که صحبت از پسر شما به میان بیاید، دائما دل شما می ‌خواهد که بگویند آقای دکتر چنین کردند، چنان کردند، آقای مهندس چنین گفتند. آدم دلش می ‌خواهد محبوبش در میان مردم، معزّز و محترم باشد و دائم جلوه او زیاد شود. شما را به خدا قسم در مورد امام زمان خودتان هم همین‌طور هستید؟ آیا دائم دل شما می‌خواهد که اسم حضرت برده شود، جلال او، شوکت او، عظمت او به گوش مردم برسد، مردم نسبت به او مهربان بشوند، مردم علاقمند به او بشوند؟
اگر همین‌طور هستید ملتمس دعا هستم، در مورد من سگ رو سیاه هم دعا بفرمائید که خدا هم بنده را مثل شما کند.

(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، شب 30 ماه رمضان1390قمری)
چه زمانی شده آن‌طوری‌که طلب‌کار، چک سررسید را آورده است و می‌گوید یاالله بده و الاّ در زندان می ‌اندازمت، مستأصل می ‌شوی، چطور از دل می ‌سوزی و می ‌نالی و می گویی خدا به دادم برس! یا بچه ‌ات ناخوش شده است، می ‌سوزی و می ‌نالی: خدا فرزند من را شفا بده، بچه‌ام بیمار است، شفایش بده. یا گرفتاری ‌های دیگر. چه زمانی شده است که همان ‌طور، دلت برای غربت حضرت و برای غیبت حضرت و برای غربت اسلام بسوزد و از خدای متعال، ظهور آن حضرت را بخواهی؟ آیا شده است؟
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 7 ماه رمضان1390قمری)
چطور شد که برای بچه‌ات که برای خرید و فروشی به سفر فرستاده ‌ای، ، چهار روز دیر کرد، اشک می ‌ریزی، خدا بچه‌ام را برسان. آن وقت، والد مهربانی که به هزار درجه مهربان ‌تر از پدرها است، اربابی که به هزار درجه از این ارباب ‌های ظاهری، بیشتر به ما عنایت دارد، پادشاهی که به میلیاردها درجه به رعیت خود مهربان ‌تر است، این‌ها قابل مقایسه با امام زمان علیه السلام نیستند. این آقا دیر کرده است در آمدن، آن وقت کَک تو نمی ‌گزد! هیچ! چه زمان شد که سوخته باشی و از خواب پریده باشی، اشک بریزی، بگویی خدا این گم کرده ما دیر کرد، خدا این مسافر ما دیر کرد، برسانش. آیا شده است؟ اگر شده است خوشا بر احوال شما.
به جان خودم قسم، مفت قسم نمی ‌خورم، به جان خودم، اگر کسی این‌چنین دلی داشته باشد و این‌چنین قدمی بردارد، امام زمان علیه السلام چشم او را باز می‌ کنند، یک چیزی به او می ‌فهمانند که دیگران نفهمیده باشند. ایمانش را محکم می‌ کنند، کارهای او را بی ‌گره می ‌کنند.
(سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 30 ماه رمضان1390قمری)

  • ۰
  • ۰

لزوم نبوت

  • باید در منبر اصول اعتقادی را به گوش جوانان رساند.
     
  • فرستاده شدن انبیا به دو دلیل است: برای کامل شدن و ترقی خود انبیا و  برای ترقی و امتحان مردم.
    این ترقی حتی شامل خاتم الانبیا هم میشود.
    با هر صلواتی که فرستاده میشود یک درجه به مراتب پیامبر افزوده میشود.
     
  • به قدری که همه موجودات و ممکنات کمال دارند و از نور خدا استفاده می کنند، خدا به خاتم الانبیا داده است. اما در عین حال نسبت پیامبر به خدا، صفر به نه است. تا پایان بی پایانی و تا آخر لا آخری، پیغمبر محتاج خدا است.
     
  • در صلوات بر پیامبر داریم:
    خدا مقام وسیله را به پیامبر بده. (مقام وسیله چیست؟)
    خدایا زیادی به پیامبر بده. تفضل کن.
    وَ ارْفَعْدَرَجَتَهُ; درجه پیامبر را بالاتر از آنچه هست، بالا ببر.
    به ازای هر صلوات یه مرتبه به درجات پیامبر افزوده میشود.
    صلوات دعای مستجاب است. صل: توجه. خدایا توجه کن.
    توجه خدا به پیغمبر عین تجلی خدا بر پیغمبر است. با هر تجلی و عنایت خدا یک مرتبه به مرتبه پیامبر افزوده میشود، این برا یعالم آخرت است و برای عالم دنیا به طریق اولی.
    در تشهد نماز می گوییم "و تقبل شفاعته فی امته وارفع درجته" خدایا درجه پیامبر را بالا ببر.

    هر دعایی که درباره پیامبر بکنید مستجاب است و رد نمی شود.
     
  • آن چیز که انسان را بالا می برد بندگی خداست و چیز دیگری بالا نمی برد. مکمل ما در دنیا بندگی است.
    هدف اولیه ترفی دادن پیامبر از طریق عبادت و بندگی است. تا علاوه بر کمال ذاتی که خدا به آنها داده است کمال اکتسابی هم پیدا کنند.
    درست مثل این که پدری به پسرش صد میلیون پول بدهد که با آن تجارت کند. سال اول 150 میلیون سال دوم 200 میلیون ... سرمایه ش را افزایش می دهد. این جوان دو سرمایه دارد. یه ثروت که هب او عطا شده است و یک ثروتی که به زحمت خودش به دست آورده است.
     
  • عبادت منحصر به نماز و تسبیح گفتن نیست، هر کاری که به نیت خدا انجام شود مصداق عبادت است.
    سخنرانی کردن اگه برای خدا باشد
    گوش دادن به سخنرانی اگر برای خدا باشد.
    کاسبی کردن اگر مطابق شرع باشد.
    معلمی کردن هم عبادت است به شرط آنکه برا یخدا باشد و نه به هدف حقوق آخر برج.

    غلط کرده هر کی گفته پول بد است. پول محبوب خداست. خود خدا می فرماید که بدهید. اما از طریق مشروع کسب شود و به راه مشروع خرج شود.

     
  • تربیت کردن نادان غافل و تعلیم جاهل بالاترین عبادت است.
    این که بچه یتیمی را سرپرستی کنید و به او مسئله دینی یاد بدهید. به او قرآن یاد بدهید.
    تعلیم قرآن و قاری شدن بسیار ارزشمند است.
     
  • 2 هدف برای نبوت وجود دارد:
  1.  خدا پیامبران را فرستاده تا کمال پیدا کنند از طریق بندگی، بندگی از طریق تربیت افراد و تعلیم جهال.
  2. مردم هم در اثر تربیت انبیا ترقی کنند.
  • دو نکته نهان در نبوت:
  1. امتحان خود انبیا از طریق تحمل مشقت های آموزش و تعلم مرد جاهل
  2. امتحان خلق که آموزه های پیامبر را انجام دهند. 
  • صحبت ناجنس برای روح عذاب عظیمی است، برای همین درجه رسول الله بالا است، چون همنشینی با عرب جاهل و تعلیم شان را تحمل کردند.
    عربی که به خاطر شدت غرور و تکبر از پیامبر خواسته بودند رکوع و سجود را از نماز حذف کند.
    برای همین با این که حضرت زکریا را زنده به دو شقه تقسیم کردند، مقام خاتم الانبیا بالاتر است.
     
  • انبیا از سویی شبیه بشر عادی هستند و اگر این طور نبود با ما سنخیت نداشتند و سنخیت جاذب است و باعث رابطه می شود.
    از سویی دیگر دارای امتیازات گوهری و فضائل معنوی هستند که لزوم اطاعت از ایشان را بر ما مشخص میکند.
    نیروی باطنی مادیات، به اذن خدا، در کفِ قدرت چهارده معصوم است.

    نکته مهم این است که خدا هر چه که به هر که می دهد به عاریه است و تمام ممکنات به دست خداست.
    تا خدا اذن ندهد خاتم الانبیا هم هیچ کاره است.
     
  • دعای عظیم را نباید برای جزئیات استفاده کرد.
    با یا علی گفتن باید کوه را جا به جا کرد و نه برای روشن کردن یک چراغ استفاده کرد.
     
  • روضه: طناب بر دست امیر المومنین بستن و کشیدن ایشان به سوی مسجد برای بیعت گرفتن.

     
  • خدایا بیماری نافهمی ما را درمان کن.


    ماه مبارک رمضان . بازار . 059