آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

:credit_cardکتاب «امام کاظم (علیه السلام) سالار بغداد» منتشر شد.
:white_check_mark: کتاب «امام کاظم (علیه السلام) سالار بغداد» در 17 فصل بیانگر زندگی عبادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی امام کاظم (علیه السلام) و پیشینه ای از شهر بغداد است.
فصل اول به تبیین وجود شیعیان در بغداد اختصاص یافته و خاندان های شیعی را نام برده است. دومین فصل به بغداد شناسی ارتباط دارد و فصل سوم در احوالات و معرفی منصور عباسی به عنوان موسس شهر بغداد نگاشته شده است.
چهارمین فصل، شرایط زندگی امام و گزیده ای از آنچه بزرگان اهل سنت درباره حضرت نگاشته اند آورده شده و نقش امام کاظم (علیه السلام) به عنوان پناهگاه بغدادیان تبیین شده است.
ارتباطات و برخورد های حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و مهدی عباسی در فصل پنجم شرح داده شده و ششمین فصل به رویارویی حضرت کاظم (علیه السلام) با موسی الهادی عباسی اختصاص یافته است.
فردگرایی افراطی هارون و تاریخچه زمامداری او در فصل هفتم بیان شده و تعدادی از وزیران نیکوکار در حکومت هارون در هشتمین فصل آورده شده است.
علم هارون به امامت و عصمت امام و هراس او از وجود نورانی حضرت در فصل نهم و دهم ذکر شده است.
اصرار هارون بر قتل امام کاظم (علیه السلام) و شکنجه های روز افزون و ظالمانه یازدهمین فصل را تشکیل داده و ماجرای مسمومیت و شهادت حضرت و مکان قبر ایشان در فصل دوازدهم تبیین شده است.
تلاش هارون برای فرار از اتهام قتل و شهادت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و برخی از ماجراهای اتفاق افتاده در داخل زندان در فصل سیزدهم و چهاردهم اورده شده و پانزدهمین فصل بیانگر گفتگو و تعامل های حضرت با دانشمندان مسیحی است.
فصل شانزدهم داستان های گزیده ای از کودکی امام کاظم (علیه السلام) را در بر دارد ، و فصل پایانی به پرتوی از احادیث حضرت اختصاص یافته که درباره توحید و نبوت و امامت و فقهات و آداب زندگی و طب و ظهور بیان گردیده است.
:credit_card: خرید اینترنتی: http://goo.gl/CYgG4i
:id: @dalilema
:phone: 02537744988
:globe_with_meridians: www.dalilema.ir
www.dalilema.ir
مشخصات کتاب امام کاظم (ع) سالار بغداد - فروشگاه کتاب انتشارات دلیل ما

 

 

  • ۰
  • ۰
 
مناجات آقا موسی ابن جعفر این بود خدا ممنونم یک جای خلوتی هستم با تو مناجات می کنم ، اما روزهای آخر مناجات مولا عوض شد صدا می زد :
یا مُخَلِّصَ الشََّجَرِ مِن بَینِ رَملٍ وَ ماءٍ وَ طینٍ ، یا مُخَلِّصَ النّارِ مِن بَینِ الحَدیدِ وَ الحَجَرِ ، یا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِن بَینِ فُرِثٍ وَ دَمٍ ، مُخَلِّصَ الوَلَدِ مِن بَینِ مَشِیمَهٍ وَ رَحِمٍ ، یا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنَ الاَحشاءِ وَ الاَمعاءِ، خَلِّصنی مِن یَدِ هارونِ الَّرشیدِ .
ای خداوندی که گیاه را از بین آب و گل و ریگ نجات می دهی ، ای خدایی که آتش را از بین آهن و سنگ رهائی می بخشی ، ای خدایی که شیر را از بین فضولات و خون خلاص می کنی ، ای خدایی که بچه ها را از میان رحم نجات می بخشی ، ای خدایی که روح را از میان حجابها خلاص می کنی ، مرا از دست هارون خلاص کن ۱
قربان مناجاتش برم . آی دلهای کربلایی ، انشاءالله کاظمین ، کربلا هم جد غریبش حسین ، میان گودی قتلگاه با لب عطشان چنین مناجات می کرد :الهی صَبراً عَلی قَضائِکَ یا رَبِّ لااِلهَ سِواکَ یا غیاثَالمُستَغیثین …
 
 
 
  • ۰
  • ۰

سخنرانی بسیار زیبا از استاد حاج سید حسن احمدی اصفهانی
در باب :
:white_check_mark:شهادت حضرت موسی ابن جعفر ع
:white_check_mark:اوضاع زمان حضرت موسی ابن جعفر ع
:white_check_mark:نکته ای از کتاب مراه العقول
:loud_sound:(صوتی) دانلود
telegram.me/haj_hasan_ahmadi
:arrow_down:

  • ۰
  • ۰
نگاهی به زندگانی امام کاظم (ع)
ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (ع) و نهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد. 
 
چگونگی به امامت رسیدن آن حضرت: 
در زمان حیات امام صادق (ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است.

پس از وفات حضرت صادق (ع) بزرگترین فرزند ایشان عبدالله نام داشت که بعضی او را عبدالله افطحمی دانند این عبدالله مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(ع) را نداشت و به قول شیخ مفید در”ارشاد” متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعای امامت کرد و برخی نیز از او پیروی کردند اما چون ضعف دعوی و دانش او را دیدند روی از او برتافتند و فقط عده قلیلی از او پیروی کردند که فطحیه موسوم هستند. 

 
ـ برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است. 
 
ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید. 
 

شخصیت اخلاقی: 
او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می فرمود. 
شبها بطور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلک در اطاقی که نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود. 
 
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام: 
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینه اش بازگرداند گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان می دهد که امام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است. 
 
ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود: 
 
می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به مامسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق منست) از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر (ع) بست. در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله (ص) در حضور سران قریش و روسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم (ع) حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام بر تو ای پدر من) می گویند هارون دگرگون شد و خشم از چهره اش نمودار گردید. 
 
زندان نمودن امام و چگونگی شهادت: 
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت.

سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد.

هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند. 

 

عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت وگفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت ونماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.

چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ق در55 سالگی گفته اند. 

نجمه همسر امام: 
نجمه، مادر بزرگوار امام رضا (ع) و از زنان مومنه، پارسا، نجیب و پاکیزه بود. حمیده، همسر امام صادق (ع)، او را که کنیزى از اهالى مغرب بود، خرید و به منزل برد. 
نجمه در خانه امام صادق (ع)، حمیده خاتون را بسیار احترام مى کرد و به خاطر جلال و عظمت او، هیچ گاه نزدش نمى نشست! روزى حمیده در عالم رویا، رسول گرامى اسلام (ص) را دید که به او فرمودند: اى حمیده! نـجـمـه را به ازدواج فرزند خود موسى درآور زیرا از او فرزندى به دنیا خواهد آمد که بهترین فرد روى زمین باشد. پس از این پیام، حمیده به فرزندش امام کاظم (ع) فرمود:

پسرم! نـجـمـه بانویى است که من هرگز بهتر از او را ندیده ام، زیرا در زیرکى و محاسن اخلاق، مانندى ندارد. من او را به تو مى بخشم، تو نیز در حق او نیکى کن. ثـمـره ازدواج امـام مـوسـى بـن جعفر (ع) و نجمه، نورى شد که در شکم مادر به تسبیح و تهلیل مـشـغـول بـود و مـادر از آن، احـسـاس سنگینى نمى کرد و چون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوى آسمان بلند کرد و لب هاى مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش رازو نیازمى کرد. پس از تولد امام هشتم (ع)، این بانوى مکرمه با تربیت گوهرى تابناک، ارزشى فراتر یافت. 
 
فرزندان امام: 
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم (ع) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم افضل ایشان بود از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسی و محمد بن موسی و ابراهیم بن موسی بودند. یکی از دختران آن حضرت فاطمه معروف معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است. عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفته اند. 
 
تأثیر علمی آن بزرگوار: 
امام هفتم (ع) با جمع روایات و احادیث و احکام و احیای سنن پدر گرامی و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد (ع) نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و علی رغم موانع بسیار در راه انجام وظایف الهی تا آنجا پایداری کرد که جان خود را فدا ساخت. 
 

سخنان برگزیده 
* امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛ 
زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسین‌علیه السلام است. 
 
* روایت شده است: أنّهُ (الکاظِم َ‌علیه السلام) کانَ یَبِکی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى‌ تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛ 
امام کاظم همواره از بیم خدا مى‌گریست، چندان که محاسنش از اشک تر مى‌شد. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَکثُ الصَّفَقَةِ و تَرکُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛ 
سه چیز تباهى مى‌آورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: عَونُکَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛ 
کمک کردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است. 
 
* امام کاظم‌ علیه السلام: لَو کانَ فِیکُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛ 
اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن کامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مى‌کرد. 
 
* امام کاظم‌ علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ؛ 
کسى که هر روز خود را ارزیابى نکند، از ما نیست. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: ما مِن شَى‌ءٍ تَراهُ عَیناکَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛ 
در هر چیزى که چشمانت مى‌بیند، موعظه‌اى است. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛ 
هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مى‌دارد. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: إذا کانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى‌ إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِکَ مِمّایَغُمُّهُ؛ 
هر گاه سه نفر در خانه ‌اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نکنند؛ زیرا نجوا کردن، نفر سوم را ناراحت مى‌کند. 
 
* امام کاظم‌ علیه السلام: إیّاکَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛ 
مبادا از خرج کردن در راه طاعت خدا خوددارى کنى، و آن‌گاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج کنى. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَینَکَ و بَینَ أخیکَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ؛ 
مبادا حریم میان خود و برادرت را (یکسره) از میان ببرى؛ چیزى از آن باقى بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا است. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: أبلِغ خَیراً و قُل خَیراً ولا تَکُن أمُّعَةً؛ 
خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمان‌برِ هر کس مباش. 
 
* امام کاظم ‌علیه السلام: المُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛ 
مصیبت براى شکیبا یکى است و براى ناشکیبا دوتا. 
 
* امام کاظم‌ علیه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِیَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛ 
شکیبایى در عافیت بزرگ‌تر است از شکیبایى در بلا.
 

1197

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰
  • ۰

 

کتاب "حلقه وصل رسالت و امامت" مجموعه سخنرانی های آیت الله وحید خراسانی درباره فاطمیه که در طی دو دهه برگزار شده است.

لینک دانلود:  اینجا

 

 

حلقه وصل رسالت و امامت

  • ۰
  • ۰

سخنرانی استاد شیخ حسین یوسفی
با موضوع مشخصات شیعه در کلام امام کاظم علیه السلام
مدت زمان  : 13 دقیقه و 43 ثانیه   

لینک آپارات    -  دانلود از 

 

 

 

 

 

  • ۰
  • ۰

طلوع خورشید

ابو بصیر گفت: همراه امام صادق علیه السلام برای شرکت در مراسم حج عازم مکه بودیم. وقتی به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت برای ما صبحانه ای تدارک دید. مشغول صرف صبحانه بودیم که کسی از طرف همسر امام صادق علیه السلام آمد و به ایشان خبر داد که حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر کار شما را مطلع کنیم، خدمتتان آمدم.

امام صادق علیه السلام همان لحظه برخواست و همراه فرستاده ی همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. ما که قیافه ی شاداب ایشان را دیدیم، شاد باش گفتیم و از وضعیت همسرشان پرسیدیم، فرمود: خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است. همسرم در باره ی آن نوزاد مطلبی به من گفت: که گمان می کرد من از آن بی خبرم; اما من پیرامون آن موضوع از او آگاه تر بودم.

من (ابو بصیر) درباره ی محتوای آن مطلب سؤال کردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامی که آن نوزاد متولد شد، دست هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد.» من به حمیده گفتم این کار نشانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نشانه ی وصی بعد از اوست. (۱)

و به این ترتیب بود که ابو الحسن موسی کاظم علیه السلام در روز شنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ ه ق در سرزمین ابواء (بین مکه و مدینه) به دنیا آمد. (۲)

عالم همه غرق زیب و زیور آمد از جلوه ی نور حق منور آمد آمد به جهان باب حوایج کاظم محبوب خدا موسی جعفر آمد (۳)

  • ۰
  • ۰

لزوم نبوت

  • باید در منبر اصول اعتقادی را به گوش جوانان رساند.
     
  • فرستاده شدن انبیا به دو دلیل است: برای کامل شدن و ترقی خود انبیا و  برای ترقی و امتحان مردم.
    این ترقی حتی شامل خاتم الانبیا هم میشود.
    با هر صلواتی که فرستاده میشود یک درجه به مراتب پیامبر افزوده میشود.
     
  • به قدری که همه موجودات و ممکنات کمال دارند و از نور خدا استفاده می کنند، خدا به خاتم الانبیا داده است. اما در عین حال نسبت پیامبر به خدا، صفر به نه است. تا پایان بی پایانی و تا آخر لا آخری، پیغمبر محتاج خدا است.
     
  • در صلوات بر پیامبر داریم:
    خدا مقام وسیله را به پیامبر بده. (مقام وسیله چیست؟)
    خدایا زیادی به پیامبر بده. تفضل کن.
    وَ ارْفَعْدَرَجَتَهُ; درجه پیامبر را بالاتر از آنچه هست، بالا ببر.
    به ازای هر صلوات یه مرتبه به درجات پیامبر افزوده میشود.
    صلوات دعای مستجاب است. صل: توجه. خدایا توجه کن.
    توجه خدا به پیغمبر عین تجلی خدا بر پیغمبر است. با هر تجلی و عنایت خدا یک مرتبه به مرتبه پیامبر افزوده میشود، این برا یعالم آخرت است و برای عالم دنیا به طریق اولی.
    در تشهد نماز می گوییم "و تقبل شفاعته فی امته وارفع درجته" خدایا درجه پیامبر را بالا ببر.

    هر دعایی که درباره پیامبر بکنید مستجاب است و رد نمی شود.
     
  • آن چیز که انسان را بالا می برد بندگی خداست و چیز دیگری بالا نمی برد. مکمل ما در دنیا بندگی است.
    هدف اولیه ترفی دادن پیامبر از طریق عبادت و بندگی است. تا علاوه بر کمال ذاتی که خدا به آنها داده است کمال اکتسابی هم پیدا کنند.
    درست مثل این که پدری به پسرش صد میلیون پول بدهد که با آن تجارت کند. سال اول 150 میلیون سال دوم 200 میلیون ... سرمایه ش را افزایش می دهد. این جوان دو سرمایه دارد. یه ثروت که هب او عطا شده است و یک ثروتی که به زحمت خودش به دست آورده است.
     
  • عبادت منحصر به نماز و تسبیح گفتن نیست، هر کاری که به نیت خدا انجام شود مصداق عبادت است.
    سخنرانی کردن اگه برای خدا باشد
    گوش دادن به سخنرانی اگر برای خدا باشد.
    کاسبی کردن اگر مطابق شرع باشد.
    معلمی کردن هم عبادت است به شرط آنکه برا یخدا باشد و نه به هدف حقوق آخر برج.

    غلط کرده هر کی گفته پول بد است. پول محبوب خداست. خود خدا می فرماید که بدهید. اما از طریق مشروع کسب شود و به راه مشروع خرج شود.

     
  • تربیت کردن نادان غافل و تعلیم جاهل بالاترین عبادت است.
    این که بچه یتیمی را سرپرستی کنید و به او مسئله دینی یاد بدهید. به او قرآن یاد بدهید.
    تعلیم قرآن و قاری شدن بسیار ارزشمند است.
     
  • 2 هدف برای نبوت وجود دارد:
  1.  خدا پیامبران را فرستاده تا کمال پیدا کنند از طریق بندگی، بندگی از طریق تربیت افراد و تعلیم جهال.
  2. مردم هم در اثر تربیت انبیا ترقی کنند.
  • دو نکته نهان در نبوت:
  1. امتحان خود انبیا از طریق تحمل مشقت های آموزش و تعلم مرد جاهل
  2. امتحان خلق که آموزه های پیامبر را انجام دهند. 
  • صحبت ناجنس برای روح عذاب عظیمی است، برای همین درجه رسول الله بالا است، چون همنشینی با عرب جاهل و تعلیم شان را تحمل کردند.
    عربی که به خاطر شدت غرور و تکبر از پیامبر خواسته بودند رکوع و سجود را از نماز حذف کند.
    برای همین با این که حضرت زکریا را زنده به دو شقه تقسیم کردند، مقام خاتم الانبیا بالاتر است.
     
  • انبیا از سویی شبیه بشر عادی هستند و اگر این طور نبود با ما سنخیت نداشتند و سنخیت جاذب است و باعث رابطه می شود.
    از سویی دیگر دارای امتیازات گوهری و فضائل معنوی هستند که لزوم اطاعت از ایشان را بر ما مشخص میکند.
    نیروی باطنی مادیات، به اذن خدا، در کفِ قدرت چهارده معصوم است.

    نکته مهم این است که خدا هر چه که به هر که می دهد به عاریه است و تمام ممکنات به دست خداست.
    تا خدا اذن ندهد خاتم الانبیا هم هیچ کاره است.
     
  • دعای عظیم را نباید برای جزئیات استفاده کرد.
    با یا علی گفتن باید کوه را جا به جا کرد و نه برای روشن کردن یک چراغ استفاده کرد.
     
  • روضه: طناب بر دست امیر المومنین بستن و کشیدن ایشان به سوی مسجد برای بیعت گرفتن.

     
  • خدایا بیماری نافهمی ما را درمان کن.


    ماه مبارک رمضان . بازار . 059