جلسه پنجم
مسالهی شرعی: در چه شرایطی باید به دیگران را از نجس بودن یک شی مطلع کنیم................................ 25
بحث: دلیل و هدف از خلقت ما انسانهای معمولی........................................................................ 25
روضه: شرح احوالات حضرت امیرالمومنین بعد از دفن حضرت زهرا س........................................... 28
متن عربی آیات و احادیث مورد بحث...................................................................................... 28
مسالهی شرعی: در چه شرایطی باید به دیگران را از نجس بودن یک شی مطلع کنیم.
· اگر ما چیزی را نجس کرده باشیم (مثل حوله) و آن را در اختیار دیگری قرار داده باشیم که آن را بخورد یا وضو بگیرد یا غسل کند یا تطهیر کند باید به او بگوییم که این شی را نجس کردیم.
اگر ما نجس کرده باشیم و ما آن را در اختیار آن فرد قرار نداده باشیم، لازم نیست بگوییم.
اگر ما چیز نجسی را در اختیار کسی قرار بدهیم لازم نیست به او بگوییم که نجس است مگر آنکه خوراکی باشد یا وضو و غسل و تیمم آن فرد را باطل کند.
اگر ما نجس نکرده باشیم و فرضا بچههای من نجس کرده باشند، اما چون مهمان، مهمانِ من است باید به او بگویم.
اگر نه در خانه من بوده باشد و نه من نجس کرده باشم و نه من به او داده باشم، میتوانم سکوت کنم.
· اگر فضله موش در غذا پیدا شود، آشپز باید اطلاع دهد و صاحب خانه هم همین طور.
اما اگر من نه صاحب خانه باشم و نه غذا را پختم و نه دست به دست کردم تا به دست او برسد، میتوانم سکوت کنم اما خودم نمیتوانم از آن غذا استفاده کنم.
مثلا اگر خودم مهمان باشم و در برنج خودم فضله موش دیدم تکلیفی ندارم که به بقیه بگویم غذا نجس است می توانم وانمود کنم (نه این که دروغ بگویم) که بیش از این نمیتوانم بخورم.
در سایر موارد اگر ما شی یا غذایی را که خودمان نجس کردیم یا منتسب به ما است، مثلا شخص مهمان شما باشد، باید به او اطلاع دهید.
درباره چیزهایی که نجس کردم و در محدوده تصرف من نجس شده باشد و در اختیار من است باید اطلاع بدهم.
· اگر من سکوت کنم و نتیجهش این باشد که بعد از مدتی نجاست به من هم سرایت کنه باید بگویم.
مثلا در جایی مهمان هستیم و متوجه شدم که غذا نجس است و زن و بچه من این غذا نجس را میخورند میتوانم سکوت کنم و بعد به آنها بگویم که لب و دهان شان را بشویند.
v خدای متعال به همه ما و شما، هم توفیق آشنایی و هم توفیق عمل و التزام به احکام را عنایت نماید.
v به پیشگاه والده محترم صاحب الزمان، حضرت نرجس خاتون صلوات بلندی را عنایت فرمایید.
بحث: دلیل و هدف از خلقت ما انسانهای معمولی
· دو نگاه نسبت به انبیا و اولیای معصوم خدا و ما به عنوان انسان عادی وجود دارد:
1. نگاه مرسوم و عادی این است که هدف از خلقت، هدایت ما بوده است.
چون ما انسانها محبوب خدا بودیم خدا برای هدایت ما انسانهای پاک و معصومی را به سوی ما فرستاد.
آنها در خدمت ما هستند، هرچند که بابت خدمتشان باید از آنها تشکر کنیم ولی در هر حال هدف خدا هدایت ما بوده است.
ü نگاه دوم عکس این است.
2. در عالمِ خلقت، ما انسانها "اصل" نیستیم و عالَم برای حجت خداست و خدا عالَم را برای او آفریده است.
خدا برای این بزرگواران شرایطی را فراهم کرد تا آنها دست انسانهایی را که در ضلالت و گمراهی بودند را بگیرند تا با این طریق خودشان به خدا نزدیکتر شوند و البته یک فایده جانبی تبعی هم دارد که خودشان از این هدایت نصیبی میبرند.
ü در دیدگاه اول هدایت شدنِ ما، "اصل" در عالم خلقت است اما دیدگاه دوم نگاهی "بالتبع " است.
· نکته مهم این است که یکی از چیزهایی که باعث تقرب ما به سوی درگاه خدا میشود "احسان" است.
احسان اعم از مالی و غیر مالی. خدا برای این مسئله پاداش زیادی قرار داد و افراد خیلی مقرب خواهند شد.
إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.[1] خدا افراد نیکوکار را دوست دارد.
خدا خیلی دوست دارد که شما به صورت آشکار یا نهان به دیگران کمک مالی نمایید. البته اگر به صورت پنهان باشد اثرش بیشتر خواهد بود. کما این که حدیث داریم اگر میتوانید به نحوی با دست راستتان صدقه دهید که دست چپتان متوجه نشود.[2] این کنایه از شدت مخفی بودن است و به اخلاص نزدیکتر خواهد بود.
حتی در قدیم برخی از بزرگان برخی از کارهای خیرشان را به نام دیگران تمام میکردند. چون آنکه بنا است ببیند، میبیند و در دستگاه خدا فرقی ندارد. احسان مالی اثر زیادی دارد و انسان به خدا نزدیک میشود.
عونک الضعیف من افضل الصدقه[3] .کمک و احسان به افراد ضعیف و ناتوان از بهترین صدقات است.
اما غیر از احسانِ مالی، احسان دیگری هم وجود دارد. مثلا با حرف زدن با کسی بتوانیم مشکل روحیش را کم کنیم. این احسان نزد خدا خیلی با ارزش است.
بالاتر از آن این است که فرد را از ضلالت به آگاهی برسانید.
با خدا قهر بود، آشتیش دهید. با امام زمان عج قهر کرده بود، آشتی بدهی. از امیرالمومنین فاصله گرفته بود، راه بازگشت به سوی حضرت را نشان بدهی.
این از احسان مالی به افراد خیلی بالاتر است.
اگر به کسی احسانی کنید که درمانش کنید عمر بیشتری پیدا میکند ولی سرانجام میمیرد اما اگر فردی را از ضلالت به آگاهی بیاورید یک عمر، سعادت را به او اهدا کردهاید.
أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا[4] هر کس یک نفر را احیا کند مثل این است که همه مردم را زنده کرده است.
روایت معتبر داریم که مصداق احیا نفس، نجات دادن از داخل آتش یا در آوردن از چاه و امثال آن است و بالاتر از اینها آن فرد را از ضلالت به هدایت بیاورید. این امر نزد خدا خیلی ارزش دارد. کاری به این اندازه ارزشمند وجود ندارد. اینکه کسی که از راه خدا پرت افتاده را به راه آورید.[5]
· خدا برای شخصِ حضرت محمد مصطفی این عالم را آفریده است تا این آدم را بیشتر به خودش نزدیک کند. لذا به او ماموریت میدهد که افراد هدایت کنند و سخن خدا را به مردم بشنواند.
وقتی او این کار را انجام میدهد چیزی هم نصیب ما هم میشود که از ضلالت به هدایت میرسیم اما این فایده جانبی است اما فایده اصلی امامِ حی آن زمان است. هم اکنون خدا این عالم را فقط برای امام زمان عج آفریده است و ما بقی دور او چیده اند.
· در دیدگاه اول، ما را مهم جلوه میدهد اما در دیدگاه دوم ما اهمیتی نداشتیم، این حجت بن حسن ع است که در نزد خدا بسیار ارزشمند است و به یک بیان ما برای او آفریده شدیم که آن حضرت نسبت به ما وظایفی دارد که با انجام آن به خدا نزدیکتر میشود.
· نگاه اول در کتب کلامی رایج است ولی آیات و روایت دیدگاه دوم را تائید میکند و دانستن این نکته آثاری دارد.
· اگر حتی برای یک لحظه زمین بدون امام معصوم باشد، زمین اهلِ خودش را فرو میبرد.[6] [i]
نقطه تعادلِ عالَم خلقت، ولی عصر عج است.
به قول فیزیکدانها گرانیگاه عالم خلقت است. اگر نقطه تعادل نباشد آن جسم سقوط میکند. نقطه تعادل عالم خلقت، وجود مقدس حضرت حجت بن حسن ع است. اگر او نباشد عالم بهم میریزد.
· حدیث داریم[ii]: خدا پلیدتر از سگ نیافریده است (هرچند که امروزه سگ عضو سوم خانواده دو نفری شده است) آن کسی که با ما (اهل بیت) دشمنی میکند از سگ هم پلیدتر است.[7] دشمن ائمه درست با نقطه اصلی عالَم درافتاده است. چون خدا عالَم را برای این آقا آفریده بود.
از هر جنایتی بالاتر عداوت با ائمه ع است حتی اگر دستش به خون ائمه آلوده نشده باشد. خودِ دشمنی بالاترین گناه است.
· حدیث داریم[iii] : خدا دو گناه را نمیآمرزد: شرک و عداوت با ائمه.[8]
در شِرک، شخص با خود ربوبیت خدا عداوت میکند و درگناه دوم با هدفی که خدا در عالم خلقت قرار داده است مخالفت میکند.
شما با این نگاه دوم میفهمید که داستان امام حسین ع و شهادت آن حضرت داستان متفاوتی در عالم خلقت است. نه این که آقایی مظلومانه در صحرایی گرفتار دست دشمنان شده است، اینگونه نیست بلکه وقتی این مسئله اتفاق افتاد عالم خلقت بهم ریخت.
· خدا در هلاکت قوم فرعون میفرماید[iv] که وقتی ما آنها را هلاک کردیم آسمان و زمین نَگِریستند.[9]
سوال این است که مگر در حالت عادی آسمان و زمین میگریستند؟
اگر آسمان و زمین اصلا گریه نداشته باشند، گریه نکردن معنی ندارد.
وقتی قوم فرعون را هلاک کردیم برای آسمان و زمین مهم نبود. روایت داریم که در آسمان و زمین در شهادت حضرت یحیی گریستند. در شهادت امیرالمومنین و امام حسین گریستند.
· خیلی ها مظلومانه کشته میشوند.
شاید حوادثی را بتوان در تاریخ پیدا کرد که ظلمی بیشتر از آنچه بر امام حسین گذشت، اتفاق افتاده باشد. آدمهایی که زجرکش شدند، در حالی که زنده هستند آنها را قطعه قطعه کردند.
ولی داستان امام حسین ع داستان دیگری است. چون ایشان اصل و هدفِ عالم بوده است.
به خیلی از زنان جسارت شده است اما سیلی به حضرت زهرا حساب دیگری دارد.
چون او اصلِ عالم است خدا عالَم را برای او آفریده است و عده ای نانجیب به ایشان جسارت کردند.
اگر ما این نگاه دوم را داشته باشیم اعتقاد ما خیلی متفاوت خواهد کرد.
روضه: شرح احوالات حضرت امیرالمومنین بعد از دفن حضرت زهرا س
همین که امیر المومنین دست خودش را از خاک قبر فاطمه زهرا تکان داد[v] غمهای عالم بود که به حضرت وارد میشد. این اشکها پیدرپی از دیدگان امیرالمومنین میبارید و جاری بود. امیرالمومنین به قبر حضرت پیامبر رو کردند و شروع کردند به دردل کردن:
یا رسول الله سلام من و دخترت را که خیلی زود به تو ملحق شده بپذیر
یا رسول الله شما شاهد بودید که در معرکههای مهم مثل بدر و حنین و خیبر، صبرم به پایان نرسید اما باید اعتراف کنم که اینجا در کنار قبر فاطمه زهرا صبرم به پایان رسید. شبها دیگر خواب به چشمانم نمیآید. یا رسول الله دخترت برای شما خواهد گفت که چگونه این امت دست به دست یکدیگر دادند تا به او ظلم و جسارت کنند.
یا رسول الله از زهرایت جزئیات را بپرس.
یا رسول الله چقدر غصهها در دل زهرای تو بود که حتی برای من هم بیان نکرد.[10]
و اینجا امیرالمومنین این گونه عقده دل گشود و این گونه سخن میگفت و پسرش امام حسین ع در کربلا در کنار بدن بی دست برادر و بدنی که به قدری به آن تیر زده بودند "صار جلده کالقنفذ" که همچون خارپشت شده بود[11]، فرق او با عمود آهنین متلاشی شده بود، به آن بدن نگاه کرد و صدا زد "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی" اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد...[12]
[1] سورۀ مبارکۀ بقره آیه 195
[2] خصال ج 2 ص 342-343
[3] کافی ج 5 ص 55
[4] سورۀ مبارکۀ مائده آیه 32
[5] تفسیر عیاشی ج1 ص 313
[6] کمال الدین ج 1 ص 204
[7] علل الشرایع ج1 ص 292
[8] بصائر ج1 ص 358
[9] سورۀ شریفۀ دخان 29
[10] امالی شیخ طوسی رحمه الله ص 110
[11] کتاب اسرار الشهاده
[12] بحارالانوار ج45 ص 42
متن عربی آیات و احادیث مورد بحث
فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَنْجَسُ مِنْه
انَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الْجَاحِدُ لِوَلَایَةِ عَلِیٍّ کَعَابِدِ وَثَن
فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ، وَ أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّیْهِ، وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ، وَ قُرَّةِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ، وَ الثَّابِتَةِ فِی الثَّرَى بِبُقْعَتِکَ، الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللِّحَاقِ بِکَ، قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی، وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی، إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ الْحُزْنِ الَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ لَمَوْضِعَ التَّعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی، وَ غَمَضْتُکَ بِیَدِی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی، نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اللَّهِ نِعْمَ الْقَبُولُ، وَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ.قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ، وَ اخْتُلِسَتِ الزَّهْرَاءُ، فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ، یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ، لَا یَبْرَحْ الْحُزْنمِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی فِیهَا أَنْتَ مُقِیمٌ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْکُو، وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا، فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ، فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلًا، وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ.