آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

از آن جمله است وصیت نامه ای که از امیرالمؤمنین (ع) به شخص امام حسین (ع) و در خصوص آن حضرت نقل شده، و مرحوم علی بن شعبه در کتاب تحف العقول به تفصیل آن را نقل کرده است که خلاصه ای از آن نیز از کتاب اعجاز و ایجاز ابی منصور ثعالبی نقل شده [۱] و ما تمامی آن را از روی همان کتاب نفیس تحف العقول برای شما نقل می کنیم:

ای پسرم تو را سفارش می کنم به تقوای الهی در بی نیازی و نیازمندی؛
و به سخن حق در خشنودی و خشم؛
و میانه روی (در خرج) در حال بی نیازی و فقر؛
و به عدالت نسبت به دوست و دشمن؛
و به کار و کوشش (و عمل برای آخرت) در حال نشاط و بی حالی؛
و به خشنودی از خدا در حال سختی و فراخی زندگی؛
ای پسرم، آن شری که به دنبال آن بهشت است شر و بدی نیست؛
و آن خیر و خوبی که پیامد آن جهنم (و عذاب الهی) است خیر و خوبی نیست؛
و هر نعمتی در برابر بهشت (و مقایسه با آن) کوچک و بی مقدار است؛
و هر بلا و گرفتاری در برابر آتش دوزخ عافیت و راحتی است؛
و بدان ای پسرم که براستی هر کس که عیب خویش را ببیند از دیدن عیب دیگران سرگرم شود (و فرصت دیدن عیب دیگران را ندارد)؛و هر کس که از جامه ی تقوی برهنه و عریان شود به هیچ جامه ی دیگری نمی تواند خود را بپوشاند؛
و هر کس که به قسمتهای الهی (و مقدرات خداوندی) راضی باشد بر آنچه از دست او رفته غمگین نشود؛
و هر کس شمشیر ظلم و تجاوز بر دیگران را برکشد خودش بدان شمشیر کشته شود؛
و هر کس چاهی برای (افتادن) برادر خود بکند خود در آن افتد؛
و کسی که پرده ی دیگری را بدرد پوشیده های شرمگین خانه اش رسوا و آشکار شود؛
و هر کس که خطای خود را فراموش کند خطاهای دیگران را بزرگ شمارد؛
و کسی که بدون آمادگی (و تهیه وسایل) به جنگ مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و دشواری ها برود هلاک شود؛
و کسی که بی مهابا و نسنجیده خود را به امواج زند، غرق گردد؛
و کسی که خودبینانه (در کارها) به رأی خود بسنده کند (و از مشاوره و نظرخواهی دیگران سر باز زند) گمراه شود؛
و هر کس به عقل و خرد خویش بی نیازی جوید بلغزد؛
و کسی که بر مردم بزرگی و تکبر کند خوار شود؛
و کسی که با علماء و دانشمندان آمیزش کند محترم و موقر گردد؛
و کسی که با مردمان پست و فرومایه آمیزش کند در انظار مردم خوار و کوچک شود؛
و هر کس که نسبت سفاهت و بی خردی به مردم دهد مورد دشنام قرار گیرد؛
و کسی که در ورودگاههای بدی درآید متهم شود؛
و کسی که شوخی کند او را سبک شمارند؛
و کسی که زیاد به کاری دست زند بدان کار معروف شود؛و هر کس که سخنش زیاد باشد (و زیاد حرف بزند) خطا و لغزش گفتارش زیاد است،
و کسی که خطا و لغزشش زیاد شد حیا و شرمش کم شود، 
و کسی که شرمش کم شد، پارسایی و ورع او کم شود، 
و کسی که پارساییش کم شد دلش خواهد مرد، 
و کسی که دلش بمیرد داخل دوزخ گردد؛ای پسرم، کسی که در عیب دیگران بنگرد ولی آنها را برای خود بپسندد او خود احمق است؛
و هر کس زیاد مرگ را یاد کند از زندگی دنیا به اندک قانع و راضی باشد؛
و کسی که این را بداند که گفتارش جزء عمل او محسوب گردد گفتارش کم شود جز در آنچه به او سود دهد؛ای پسرم، شگفت است از کسی که از کیفر الهی می ترسد و با این حال از گناه دست نمی کشد، و به پاداش الهی امیدوار است و با این حال نه توبه می کند و نه عملی برای خود انجام می دهد؛ای پسرم،
تفکر و اندیشه (در کارها) نورانیت و بینش می بخشد،
و غفلت و بی خبری، تاریکی و جهالت و نادانی گمراهی
.
سعادتمند کسی است که به وسیله ی (سرنوشت) دیگران پند گیرد،
و ادب بهترین میراث (برای بازماندگان انسان) است،
و خوش خلقی بهترین همراه و قرین (برای انسان) است،
با قطع رحم (و بریدن از خویشاوندان) افزایشی (در زندگی) نیست،
و نه با گناهکاری (و سرپیچی از دستورات الهی) ثروت و بی نیازی (خواهد ماند)؛
ای پسرم، آسایش از گرفتاریها ده بخش است که نه بخش آن در خموشی است جز تکلم به ذکر خدا، و یک بخش (باقیمانده از آسایش) نیز در کناره گیری و ترک هم نشینی با سفیهاناست؛

ای پسرم، کسی که نافرمانیهای خدا را در مجالس، زیور خویش سازد، خدای تعالی خواری را شامل حالش سازد، و هر کس علم و دانش جستجو کند دانشمند گردد؛

ای پسرم، علم و دانش همچون بدنی است و سر آن مدارا کردن با مردم، و آفت آن درشتی کردن و نامدارایی است،
و از گنجهای ایمان، بردباری در برابر مصایب و پیشامدهای ناگوار است
و عفت و پاکدامنی زیور فقر و ناداری است
و سپاسگزاری زیور ثروتمندی و بی نیازی است،
دیدار زیاد ملالت (و آزردگی خاطر) آورد،

و آرامش خیال پیش از آگاهی و اختیار (در کارها) خلاف احتیاط و دوراندیشی است،
و خودپسندی و خودبینی انسان، نشانه ناتوانی عقل اوست؛

ای پسرم، چه بسا نگاهی که دریغ و افسوس به دنبال آورد، و چه بسا گفتاری که نعمتی را از کف برباید؛

ای پسرم، شرف و عزتی برتر و والاتر از اسلام نیست،
و بزرگواری و کرمی عزیزتر از تقوی نخواهد بود،
و پناهگاهی محکم تر از ورع و پارسایی نیست،
و شفیع و واسطه ای برای پذیرش در پیشگاه خدا پیروزتر و موفق تر از توبه نیست،
و جامه ای زیباتر از عافیت و تندرستی نیست،

و هر کس از روزی خود به مقدار کفاف (و آنچه او را بس باشد نه زیادتر) اکتفا و قناعت کند راحتی زودرس را به دست آورده و آسایش زندگی را برای خویش آماده کرده است؛

ای پسرم، حرص و آز کلید رنجها و مرکب سختیهاست، و انسان را به فرورفتن در کام گناهان می کشاند، و حرص و آز جامع همه ی عیب های زشت (بدیها) است و برای ادب کردن تو کافی است (اجتناب) آنچه را از دیگران ناخوش داری، [۳] ، برادر (دینی) تو همان حقی را بر تو دارد که تو بر او داری، و هر کس خود را در ورطه ی کارها اندازد بی آنکه در عاقبت و سرانجام آن کار بیندیشد خود را در معرض حوادث ناگوار قرار داده است؛

تدبیر پیش از انجام عمل تو را از پشیمانی در امان دارد (و بیمه کند)، کسی که در کارها به استقبال آراء دیگران برود (و نظرات و آراء دیگران را مد نظر قرار دهد) لغزشگاهها و جایگاههای خطا را به خوبی بشناسد و بردباری سپری است از نداری، بخل و خست پیراهن مسکنت و نداری است [۴] و حرص و آز نشانه ی فقر و نیازمندی. افراد خوش برخورد و مردم دار فقیر، بهترند از پولدار سخاوتمند بدخوی، هر چیزی را روزی رسیده و خوراک مخصوصی است و فرزند آدم روزی مخصوص مرگ است؛

ای پسرم، هیچ گناهکاری را (از رحمت حق) ناامید نکن، که چه بسا افرادی که با گناه خو گرفته و بدان پای بند شده ولی پایان کارشان به خیر و خوبی ختم گشته، و چه بسیار افرادی که بر عمل خیر روی آورده ولی آخر عمرش بر فساد و تباهی گراییده و به دوزخ رفته است، پناه می بریم به خدا از دوزخ؛

ای پسرم، چه بسا معصیت کاری که نجات یافته و چه بسیار که اهل عمل خیر بوده و در پایان (در چاه بدبختی و هلاکت) سقوط کرده؛ کسی که صدق و راستی را برنامه ی زندگی خود قرار دهد مشکلات زندگی بر او آسان شود؛ رشد و رستگاری نفس انسان در مخالفت کردن با آن است، ساعتها عمر را کم می کند، وای بر حال ستمکاران و متجاوزان از کیفر حاکم ترین حاکمان و دانای بر نهان نهانکاران؛

ای پسرم، بدتوشه ای است برای روز جزا، ستمکاری و زورگویی بر بندگان خدا، در هر جرعه ای گلو شکستنی، و در هر لقمه ای گلوگیری هست، هیچ گاه نعمتی نرسد جز برفتن نعمتی دیگر، چقدر نزدیک است آسایش از سختی، و دشواری از تنعم و خوشی، و مرگ از زندگی، و بیماری از سلامتی و تندرستی. [۵] پس خوشا به حال کسی که عملش و دانشش و حب و بغضش خالص و پاک است برای خدا، و رها کردنش، و گفتن و خموشیش، و کردار و گفتارش!
و خوشا به حال عالمی که عمل داشته باشد و کوشش کند، و از شبیخون (اجل و مرگ) بترسد و از این رو (در هر حال) مهیا و آماده ی (رفتن) باشد، اگر از او پرسش شود خیرخواهی و نصیحت کند، و اگر او را واگذارند خموشی گزیند، سخنش درست و سکوتش بی آنکه از سخن گفتن عاجز باشد پاسخ است؛ و وای به حال کسی که به محرومیت و خواری و نافرمانی مبتلا گشته و در نتیجه برای خود خوش دارد آنچه را از دیگران خوش ندارد، و بر مردم عیب گیرد به آنچه خود انجام دهد؛

و بدان ای پسرم، که براستی هر کس سخنش نرم شد دوستیش لازم است و خداوند توفیق رشد و رستگاری را به تو عنایت کند و از فرمانبرداران خود قرارت دهد که براستی او بخشنده و بزرگوار است.

متن عربی:

«یا بنی أوصیک بتقوی الله فی الغنی و الفقر و کلمه الحق فی الرضی و الغضب و القصد فی الغنی و الفقر. بالعدل علی الصدیق و العدو. و بالعمل فی النشاط و الکسل. و الرضی عن الله فی الشده و الرخاء.

أی بنی ما شر بعده الجنه بشر، و لا خیر بعده النار بخیر. و کل نعیم دون الجنه محقور. و

کل بلاء دون النار عافیه.

و اعلم أی بنی أنه من أبصر عیب نفسه شغل عن عیب غیره و من تعری من لباس التقوی لم یستتر بشی ء من اللباس. و من رضی بقسم الله لم یحزن علی ما فاته. و من سل سیف البغی قتل به. و من حفر بئرا لأخیه وقع فیها. و من هتک حجاب غیره انکشفت عورات بیته و من نسی خطیئته استعظم خطیئه غیره. و من کابد الأمور عطب. و من اقتحم الغمرات غرق. و من أعجب برأیه ضل. و من استغنی بعقله زل. و من تکبر علی الناس ذل. و من خالط العلماء وقر. و من خالط الأنذال حقر. و من سفه علی الناس شتم. و من دخل مدخل السوء اتهم. و من مزح استخف به. و من أکثر من شی ء عرف به. و من کثر کلامه کثر خطاؤه؛ و من کثر خطاؤه قل حیاؤه، و من قل حیاؤه قل ورعه؛ و من قل ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار.

أی بنی من نظر فی عیوب الناس و رضی لنفسه بها فذاک الأحمق بعینه. و من تفکر اعتبر؛ و من اعتبر اعتزل؛ و من اعتزل سلم. و من ترک الشهوات کان حرا. و من ترک الحسد کانت له المحبه عند الناس.

أی بنی عز المؤمن غناه عن الناس. و القناعه مال لا ینفد. و من أکثر ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر. و من علم أن کلامه من عمله قل کلامه الا فیما ینفعه.

أی بنی الفکره تورث نورا. و الغفله ظلمه. و الجهال[ه] ضلاله. و السعید من وعظ بغیره. و الأدب خیر میراث. و حسن الخلق خیر قرین. لیس مع قطیعه الرحم نماء، و لا مع الفجور غنی.

أی بنی العافیه عشره أجزاء تسعه منها فی الصمت الا بذکر الله و واحد فی ترک مجالسه السفهاء.

أی بنی من تزیا بمعاصی الله فی المجالس أورثه الله ذلا. و من طلب العلم علم.

أی بنی رأس العلم الرفق، و آفته الخرق. و من کنوز الایمان الصبر علی المصائب. و العفاف زینه الفقر. و الشکر زینه الغنی. کثره الزیاره تورث الملاله و الطمأنینه قبل الخبره ضد الحزم. و اعجاب المرء بنفسه یدل علی ضعف عقله.

أی بنی کم نظره جلبت حسره. و کم من کلمه سلبت نعمه.

أی بنی لا شرف أعلی من الاسلام. و لا کرم أعز من التقوی. و لا معقل أحرز من الورع. و لا شفیع أنجح من التوبه. و لا لباس أجمل من العافیه. و لا مال أذهب بالفاقه من الرضی بالقوت. و من اقتصر علی بلغه الکفاف تعجل الراحه و تبوء خفض الدعه.

أی بنی الحرض مفتاح التعب و مطیه النصب وداع الی التقحم فی الذنوب و الشره جامع لمساوی العیوب و کفاک تأدیبا لنفسک ما کرهته من غیرک. لأخیک علیک مثل الذی لک علیه. و من تورط فی الأمور بغیر نظر فی العواقب فقد تعرض للنوائب. التدبیر قبل العمل یؤمنک الندم. من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاء. الصبر جنه من الفاقه. البخل جلباب المسکنه. الحرص علامه الفقر. وصول معدم خیر من جاف مکثر. لکل شی ء قوت، و ابن آدم قوت الموت.

أی بنی لا تؤیس مذنبا، فکم من عاکف علی ذنبه ختم له بخیر، و کم من مقبل علی عمله مفسد فی آخر عمره، صائر الی النار، نعوذ بالله منها.

أی بنی کم من عاص نجا. و کم من عامل هوی. من تحری الصدق خفت علیه المؤن. فی خلاف النفس رشدها. الساعات تنتقص الأعمار. ویل للباغین من أحکم الحاکمین و عالم ضمیر المضمرین.

یا بنی بئس الزاد الی المعاد العدوان علی العباد. فی کل جرعه شرق، و فی کل أکله غصص. لن تنال نعمه الا بفراق اخری. ما اقرب الراحه من النصب و البؤس من النعیم و الموت من الحیاه و السقم من الصحه. فطوبی لمن أخلص لله عمله و علمه و حبه و بغضه و أخذه و ترکه و کلامه و صمته و فعله و قوله. و بخ بخ لعالم عمل فجد و خاف البیات فأعد و استعد، ان سئل نصح و ان ترک صمت، کلامه صواب و سکوته من غیر عی جواب. و الویل لمن بلی بحرمان و خذلان و عصیان فاستحسن لنفسه ما یکرهه من غیره و أزری علی الناس بمثل ما یأتی.

و اعلم أی بنی أنه من لانت کلمته وجبت محبته. وفقک الله لرشدک و جعلک من أهل طاعته بقدرته انه جواد کریم.» [۲]

پاورقی
[۱] سیره الائمه الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، ج ۲، ص ۲۰٫
[۲] تحفه العقول، ص ۹۱ – ۸۸٫
[۳] در سخنان حکمت‏ آمیز لقمان آمده است که گوید: «ادب را از که آموختی؟ از بی‏ادبان».[۴] یعنی آدم بخیل به هر اندازه هم که ثروت داشته باشد بینوا است.
[۵] ظاهرا مقصود آن است که انسان نمی‏تواند به هیچ وضعی دلخوش یا از آن دلتنگ و ناامید باشد که هیچ اعتباری به خوشیها یا ناخوشیها نیست و چه زود در حال تغییر و تبدیل است.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی