آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

جلسه اول

مساله­ ی شرعی: چه هنگام خواندن نماز آیات بر ما واجب می­گردد؟.....................................................  3

بحث: حضرت زهرا به خاطر نور خلقت­شان از عِلم گذشته و حال و آینده اطلاع داشتند................................ 4

روضه: حضرت زهرا و فرزندان­شان باید رسول الله را پدر صدا می­زدند ................................................8

دعای پایانی......................................................................................................................  8

 متن عربی احادیث مورد بحث ...............................................................................................  9


مساله­ ی شرعیچه هنگام خواندن نماز آیات بر ما واجب می­گردد؟

به مناسبت خورشید گرفتگی که دیروز رخ داد مسئله ای در این باره عرض می­کنم.

·     اگر در منطقه­ای هر چند جزئی خورشید گرفتگی قابل رویت باشد نماز آیات واجب می­شود و گرنه برای منطقه­ای که خورشید گرفتگی دیده نمی­شود نماز آیات نیاز نیست. هر جا که خورشید گرفتگی دیده شود برای مردم همان منطقه نماز آیات واجب می­شود.

·         لازم نیست مقدار زیادی یا همه قرص خورشید بگیرد و خورشیدگرفتگی رخ دهد، اگر مختصری هم از خورشید توسط سایه ماه پوشیده شود، نماز آیات واجب است.

·         گاهی از نظر محاسبات نجومی گفته می­شود که خورشید گرفتگی رخ داده است اما اگر افراد با چشم عادی یا با  ابزار­هایی که مقداری از اشعه مضر خورشید را تصفیه می­کند، به خورشید نگاه کنند به صورت عادی ممکن است نبینند، اگر چنین حالتی باشد نماز آیات واجب نیست.

وقتی نماز آیات واجب است که با چشم عادی قابل رویت است اگر چه مقدار اندکی از خورشید گرفته باشد.

·         اگر توسط منابع رسمی اعلام شود یا محاسبات منجمین بیان می­کند الان خورشید گرفتگی رخ داده است اما مکلف شک کند که چه مقدار از خورشید گرفته است، آیا فقط در حد علمی کسوف رخ داده است یا به صورت عادی هم قابل رویت و قابل حس است، اگر نمی­داند، می­تواند بگوید نه ما به نماز آیات مکلف نیستیم به خصوص وقتی که هوا ابری باشد. اما اگر می­داند که به صورت عادی قابل درک است باید حتما نماز آیات را بخواند. حالا هر جا که گرفته باشد.

·         اگر جایی خورشید بگیرد، چه کم یا زیاد باشد ولی برای افراد عادی قابل حس باشد باید نماز آیات خوانده شود.

·         اگر نماز آیات را در وقت خودش نخوانند باید بعد از وقت، قضا آن را به جا آورند.

 البته در فرضی که شخص هنگام وقوع خورشید گرفتگی اصلا متوجه خورشید گرفتگی نشود، مثل این که خواب بوده باشد یا از پایه و اساس نمی­دانسته که این اتفاق رخ داده است و زمانی که متوجه شد خورشید گرفتگی رفع شده باشد و گرفتگی ندارد، در این فرض واجب نیست که نماز را قضا کند. مگر اینکه تمام قرص خورشید گرفته باشد یعنی در این منطقه گرفته باشد ولی اگر در این منطقه فقط بخشی از خورشید دیده می­شود که گرفته است منطقه دیگری است که آنجا خورشید به صورت کامل می­گیرد اگر به این صورت باشد باز هم برای آنهایی که در آن منطقه نبودند واجب نیست. اگر در وقت خودش متوجه نشود و بعد از رفع خورشید گرفتگی متوجه شود لازم نیست مگر این که در آن منطقه به صورت کامل گرفته شده باشد و این شخص باید قضا کند . در غیر صورت قضا بر او واجب نیست.

·         خوب است که مسئله کلی را یاد بگیریم و خودمان موارد را تطبیق دهیم.

این که از اول بخواهیم در تاریخ فلان ببینیم که امروز خورشید گرفت یا نگرفت، ماه گرفت یا نگرفت. همیشه محتاج خواهیم بود که ما را راهنمایی کنند، اما اگر مسئله را به صورت کلی یاد بگیریم در این صورت تطبیق آن با مصادیق دیگر مشکل ایجاد نمی­کند.

v     خداوند متعال همه ما و شما را با وظایف بندگی­مان هم توفیق آشنایی و هم توفیق عمل و التزام تا آخرین لحظه عمر مرحمت نماید.

v     به پیشگاه مقدس و منور والده بزرگوار حضرت ولی الله یعنی حضرت نرجس خاتون س صلوات تقدیم بفرمایید.

بحث : حضرت زهرا به خاطر نور خلقت­شان از عِلم گذشته و حال و آینده اطلاع داشتند.

·         مرحوم علامه بزرگوار مجلسی در جلد چهل و سوم کتاب بحار الانوار روایتی به این مضمون را آورده است: [i]

روزی عمار رضوان الله علیه به جناب سلمان عرض کرد که اخبرک عجبا؟ آیا از خبر شگفت آوری برایت بگویم؟
جناب سلمان فرمود حدثنی یا عمار . بیان کن.

عمار گفت: شَهِدْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَدْ وَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ ادْنُ لِأُحَدِّثَکَ بِمَا کَانَ وَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ یَکُنْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.

تا چشم حضرت زهرا س به امیرالمومنین ع افتاد عرض کرد که آقاجان بیایید نزدیک تا به شما از آنچه قبلا اتفاق افتاده است و آنچه الان جاری است و بعدا خواهد بود و چیزهایی که تا روز قیامت اتفاق نمی­افتد خبر دهم، از آن لحظه ای که قیامت بر پا می­شود و علم گذشته و حال و آینده را برای شما بیان کنم.

عمار گفت: تا امیرالمومنین این سخن را شنیدند برگشتند، منتها نه اینکه پشت­شان را به سمت حضرت زهرا کنند، بلکه عقب عقب آمدند. من هم همراه حضرت برگشتم. امیرالمومنین مستقیم خدمت رسول گرامی خدا آمدند. پیغمبر آنها را صدا زدند که نزدیک تر بیایند. امیرالمومنین نزدیک تر آمدند. وقتی در محضر رسول گرامی خدا آرام گرفتند. پیغمبر به ایشان فرمود: شما بیان می­کنید یا من بگویم؟ امیرالمومنین گفتند: شما اگر بیان کنید خیلی زیباتر خواهد بود.

پیامبر فرمودند: من گویا می­بینم که تو بر دخترم حضرت زهرا وارد شدی و او به تو این جمله را گفت که بیا از گذشته و حال و آینده، وقایعی که تا دامنه قیامت اتفاق می­افتاد و نمی­افتاد را برای تو بیان کنم و تو برگشتی و پیش من آمدی.

امیرالمومنین پرسید مگر نور حضرت زهرا از نور ماست؟ پیغمبر فرمود مگر نمی­دانی؟

امیرالمومنین سجده شکر به جا آوردند.[1]

 

v      این حدیث ادامه دارد و نکات آن را تا اینجا بازگو می­کنم:

·         نکته اول: این که عمار به سلمان می­گوید: "آیا می­خواهی خبر شگفت آوری به تو بگویم" یعنی عمار این مطلب را نمی­دانست و برای او تازگی داشت و خیلی هم برای او بهت­آور بود که فاطمه زهرا س علم به گذشته و حال و آینده تا دامنه قیامت داشته است. برای او خیلی تعجب آور بود.

·         نکته دوم: این که رفتار امیرالمومنین با پیغمبر به نحوی است که می­خواهند مطلب را برای عمار جا بیاندازند. امیرالمومنین به حضرت زهرا پشت نمی­کنند. این یک جور احترام است و نه اعراض و روی گرداندن.

برای عمار بهترین فرد جهت تائید وسعت علم حضرت زهرا، پیغمبر خداست. حضرت امیر مستقیم به نزد پیغمبر خدا آمدند. داستان را امیرالمومنین را بیان نکردند. پیامبر با آن علمی که خداوند به او آموخته است داستان را از ابتدا برای امیرالمومنین تعریف کرد تا عمار به این نکته متذکر شود که پیغمبر خدا از پس دیوار کاملا آگاه است یعنی یک بخشی  از علم غیب و علم گذشته را پیغمبر دارد. امیرالمومنین ع این نکته را می­دانند که اگر نور وجودی خودش و نور وجودی پیغمبر خدا در کسی باشد و از آن نور آفریده شده باشد علم گذشته و آینده برای او وجود دارد و او عالِم به این امر است. امیرالمومنین می­خواهند در حضور عمار با یک سوال از پیغمبر خدا، مطلب برای عمار جا بیفتند.

این که امیرالمومنین می­پرسند آیا نور زهرا از نور ماست؟ معنی­ش این است ما که این نور را داریم علم به گذشته و و حال و آینده را به ما داده است آیا زهرا س هم از این نور واجد هست یا نیست؟ پیغمبر خدا استفهام انکاری می­پرسند" نمی­دانی؟ ". یعنی که میدانی . اینجا امیرالمومنین سجده شکر می­کند.

این مجموعه برای این است که آن مطلب شگفت آور برای عمار جا بیفتد.

 

·         در ادامه این روایت :

امیرالمومنین از پیش پیغمبر خدا خارج شدند و بر حضرت زهرا س وارد شدند و عمار می­گوید من هم همراهی کردم و بر ایشان وارد شدم. حضرت زهرا فرمودند: یا علی. تو به پدرم رجوع کردی و آنچه برای تو گفته بودم برای او بازگو کردی؟ به نحوی مطلب را آنجا بیان کردی؟ امیرالمومنین فرمودند بله. حضرت زهرا به امیرالمومنین این چنین عرض کرد: خدا نور مرا آفرید و این نور خدای متعال را تسبیح می­کرد. سپس خدا این نور را در درختی از درختان بهشت به ودیعت نهاد. این درخت بسیار پر نور شد. وقتی پدر من در معراج وارد بهشت شد، خدا از طریق الهام و نه به واسطه جبرئیل بلکه به صورت مستقیم به قلب پدرم الهام کرد که از میوه این درخت بخور و فرو بده تا در درون بدن تو و امعاء و احشا برود. پیغمبر خدا این کار را انجام دادند. خدا آن نور را در صلب پدرم قرار داد و این نور از صلب پدرم به رحم مادرم منتقل شد و او هم مرا به دنیا آورد و من از آن نور هستم. من می­دانم آنچه از گذشته و حال و آینده و آنچه اتفاق نمی افتد. ای امیرالمومنین ، مومن به نور خدا نگاه می­کند و با آن نور خدا نظر می­کند.

 

·         البته در روزگار ما خواندن این روایات با دشواری­هایی همراه است. مایی که حداکثر حضرت زهرا س را به عنوان زنی که خوب خانه داری و شوهرداری کرد و بچه های خوبی تربیت کرد و گاهی در بیان­مان می­گوییم با توجه به سن کم­ چه فضایل جالبی داشتند. که البته هیچ کدام اینها اشتباه نیست. اگر سطح ادراک و معرفت ما نسبت به حضرت زهرا س همین باشد و لاغیر آن وقت  اعتقاد به همچین چیزهایی برای­مان دشوار خواهد بود بلکه به دیده انکار نگاه می­کنیم. انصافا هم چیز مشکلی است، برای عماری که در درجات بالای ایمان است تحمل این مسئله ساده نبود. لذا به نظر می­رسد که پروژه­ای اجرا شد تا مسئله برای عمار جا بیفتد تازه وقتی دارد برای سلمان بازگو می­کند، می­گوید می­خواهی خبری تعجب آور برای تو بگویم.

این دشواری مسئله از این سو و این که ما حضرت زهرا را فقط در این طرف خلاصه می­کنیم، فاصله و دره بزرگی بین این دو دیدگاه وجود دارد. بعضی تصور می­کنند که اگر این جور روایات خوانده شود و درباره­ آن گفتگو شود مردم می­گویند: چون این بزرگوار یک تافته جدا بافته است، برای همین نمی­شود کسی از ایشان درس و الگو بگیرد. این حرف­ها را بعضی به این معنا گرفتند که پیام غیر مستقیم­ این حدیث برای دیگران این است که شما­ها زندگی خود را بکند، حضرت زهرا اگر چنین بوده است به این سبب است که او از جای دیگری آفریده شده­است و "علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن" علم گذشته و آینده و حال را دارد و ربطی به شما ندارد. بعضی این گونه می­گویند در خیلی از کتب این مسئله است. چه در قبل از انقلاب و پس از انقلاب برخی از نویسنده­های معروف در کتب­شان به این موضوع اشاره داشتند و الان در ذهن عده­ای این گونه است، در حالی که مسئله از نظر تجربی بر خلاف این است.

 

 

·         مثال عادی را برای­تان می­گویم تا ببینیم در اینجا چگونه است و آیا قابل پیاده شدن است یا خیر.

شما در مدرسه دانش آموز بودید. گاهی معلم یک مسئله می­دادند که شب حل می­کردید. اگر صبح به مدرسه می­آمدید و شما جواب مسئله را چهار در آورده بودید و شاگرد اول کلاس جواب مسئله را هفت درآورده بود، بلافاصله به راه حل خودتان به تردید می­افتادید. یعنی اصرار نمی­کردید که او اشتباه کرده است چون او را یک پله جلوتر از خود می­دیدید، اتفاقا می­آمدید و به بازبینی روش خودتان اقدام می­کردید.

اگر شما جواب مسئله را نه از دانش­آموز زرنگ کلاس بلکه از معلم می­پرسیدید اگر او جواب مسئله را غیر از چهار می­گفت تردید شما تبدیل به یقین می­شد که مسئله را اشتباه حل کردید. گرچه هر چه بررسی می­کردید، می­دیدید که اشتباه نکردید ولی چون یک نفر که بالاتر از شما بود می­گفت که اشتباه کردید شما در برابرش خضوع می­کردید.

حالا اگر بالاتر رود، مثلا در فیزیک مسئله­ای طرح می­کنند و می­گویند انیشتین در اینجا غیر از این می­گوید. تا این را به شما می­گویند شما خیلی زود از نظر خود بر میگردید و حاضرید بازبینی کنید. نمی­گویید که انیشتین نابغه بود و این مسئله را افراد عادی باید حل کنند. اما مسئله را که برای شما دادند یعنی این مسئله برای محدوده دانش شما قابل حل است و حالا که انیشتین دارد به گونه دیگری حل می­کند دیگر برای شما حالت تکبر ایجاد نمی­شود و متواضانه در برابر نظر او موضع می­گیرید و نه این که او را از میدان حذف کنید.

هر چه مقام علمی طرف بالاتر باشد شما در برابر او بیشتر متواضع می­شوید. این گونه نیست که شما بگویید من کجا و او کجا. مسئله در حد فهم و درک ماست منتها وقتی کسی جلوتر از ما به گونه­ای دیگر حل و رفتار می­کند ما او را که می­بینیم نسبت به حل مسئله خودمان و راه خودمان حتما عقب نشینی می­کنیم. دست کم حاضریم بازبینی کنیم.

 

·         خدا در همه مواردی که به ما تکلیف کرده است این قدرت را به ما داده است دقیقا آن گونه که او می­خواهد انجام دهیم، هیچ کس فوق قدرت­ش تکلیف نمی­شود. هیچ کس. نه زن و نه مرد . نه پیر و نه چوان. ممکن است سخت باشد و امتحان شما سخت­تر از دیگران باشد اما خدا احدی را امتحان نمی­کند مگر اینکه قدرت انجام آن را مطابق آنچه خودش می­پسندد به او می­دهد.

نمی­شود ­بگوییم اگر گذشتگان ربا نمی­خوردند این قدر کاسبی و زندگی درهم برهم نبود الان نمی­شود این کار را کرد. اگر خدا ما را از خوردن ربا نهی کرده و می­کند، همین الان هم ما قدرت­ش را داریم. ممکن است این مسئله در گذشته کمتر دشوار بود و الان دشواری­ش بیشتر شده باشد، اما از حد طاقت و توان ما بیرون نیست. 50 سال پیش، صد سال پیش، 200 سال پیش، جوان­ها با این صحنه­های محرک و مهیج روبرو نبودند اما الان از در و دیوار برای­شان می­ریزد. اما خدا هیچ یک از این ها را فوق آنچه توان دارند امتحان نکرده و نمی­کند اگر برای این موارد امتحان هست معلوم می­شود که قدرت­ش هست.

·     در این شرایط به ما می­گویند که آن گونه عمل کن که علی بن ابی طالب ع عمل کرد. شاید من قبل از این که بفهمم امیر­المومنین این گونه بودند، نظر دیگری داشتم و فکر می­کردم اگر جور دیگری عمل کنم بهتر است. ولی وقتی می­گویند آن بزرگواری که نزد خدا دارای مقام فوق العاده­ای است، این گونه عمل می­کردند، من تواضع می­کنیم نه این که حضرت را کنار بزنم و بگویم او چه ربطی به من دارد چون حل این داستان در توان من است من فکر می­کنم در این شرایط خوب نیست و به صلاح نیست من ربا نخورم، ولی اگر ببینیم امیر المومنین در این مورد اصرار می­کنند، می­فهمم من اشتباه کردم، چون فاصله­ او با من خیلی بیشتر از فاصله انیشتین تا یک دانش­آموز عادی است. فاصله اصلا قابل قیاس نیست. اتفاقا وقتی آن بزرگواران را در مرحله بسیار والا و بالایی می­بینید، وقتی به شما می­گویند مثل او عمل کن، اصلا ما دیگه جرات نمی­کنیم که سلیقه خودمان را ابراز کنیم و بیشتر  تسلیم می­شویم.

اگر به خانمی گفتند شما در برابر نامحرم حجاب­ت را حفظ کن، نمی­گوید خب در شرایط عادی مگر می­شود همچین کاری کرد؟ ولی اگر بداند فاطمه زهرا س که دارای آن همه مقام و منزلت نزد خدا هستند بر حسب روایت[ii] حاضر نیست در جایی قرار بگیرد که نابینا وارد شود، هر چند نابینا او را نمی­بیند ولی در آن فضا بوی آن بزرگوار را استشمام کند[2] . حتی از این هم پرهیز دارد. آن خانمی که حضرت زهرا س را در این جایگاه می­بیند، می­گوید معلوم می­شود ما اشتباه می­کنیم و نه اینکه مسئله را به گونه­ای حل کند که بگوید حضرت زهرا تافته­ای جدا بافته است.

دانستن این فضایل انسان را در برابر آن بزرگواران بیشتر خاضع می­کند و نه این که حساب حضرات را از زندگی خودمان جدا کنیم. ما این کار را انجام نمی­دهیم. چون اصل داستان در حد توان ما است.

بعضی از کارهایی را حضرات انجام می­دهند اصلا در توان ما نیست در آن زمینه­ها نگفتند که باید الگو شما باشند.

حضرت امیرالمومنین ع زمستان و تابستان فقط یک پیراهن می­­پوشیدند. فقط یک لباس. نه تابستان گرم­شان می­شد و نه در زمستان اذیت می­شدند. حتی در برخی از روایات[3] آمده است که حضرت لباس دومی هم نداشتند. وقتی این لباس کثیف می­شد می­شستند و خیس بر تن می­کردند.  

راوی می­گوید کوچک بودم و با پدرم به مسجد کوفه رفتیم امیرالمومنین ع خطبه می­خواندند. دیدم حضرت جاهای مختلف لباس را می­گیرد و کمی جدا می­کند. به پدرم گفتم که چرا ایشان این گونه می­کنند؟ گفت چون امیرالمومنین یه لباس بیشتر ندارد و لباس را شسته و دائم این طوری از خودشان جدا می­کنند تا خشک شود. [iii]

ما نمی­توانیم این گونه زندگی کنیم، اگر این گونه شود اصلا سرما ما را از بین می­برد. در اینجا نگفتند مثل امیرالمومنین باش. ما چنین قدرتی را نداریم. امیرالمومنین ع با دو قرص نان زندگی می­کرد ما اگر یه هفته این گونه غذا بخوریم پایان هفته کارمان به بیمارستان می­کشد . در این موارد حضرت نخواستند که از ایشان تبعیت کنیم. در مواردی که من می­توانم، تکلیف من روشن است که در اینجا مثل امیرالمومنین ع عمل کنم.

 

·         دانستن فضائلی که در ابتدای بحث مطرح کردم اتفاقا ما را نسبت به آن بزرگوار بیشتر خاضع می­کند تا این که ما حساب آن حضرت را بخواهیم از خودمان جدا کنیم.

 

 

روضه : حضرت زهرا و فرزندان­شان باید رسول الله را پدر صدا می­زدند

 

یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ.

آیه نازل شد "لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً "[4] ای اهل ایمان پیامبر را همانند یکدیگر صدا نزنید. مردم پرسیدند ما باید چگونه صدا زنیم؟ پیامبر فرمود خدا دوست دارند که مرا رسول الله صدا کنید. مسلمین بعد شنیدن این آیه ایشان را رسول الله صدا زدند. اولین بار بعد از نزول این آیه رسول الله بر امیرالمومنین علی ع و حضرت زهرا س وارد شدند. حضرت زهرا به پدر بزرگوارش سلام کرد "السلام علیک یا رسول الله".  پیغمبر خدا جواب فرمود و بعد فرمود زهرا جان، از این آیه تو و فرزندان تو استثنا هستید و خدا دوست دارد که شما مرا بابا صدا بزنید. اگر این چنین بکنی هم خدا از تو راضی­تر است و هم این که هر بار که تو مرا بابا صدا می­زنی قلب من شاد می­شود.[iv] فاطمه زهرا و فرزندان­شان پیغمبر خدا را بابا صدا می­زدند. حسنین پیامبر را یا جداه صدا می­زدند و قلب پیامبر شاد می­شد اما قطعا در یک جا قلب پیغمبر خدا شاد نشد، آنجایی که فاطمه زهرا میان در و دیوار صدا زد یا یا ابتاه، بابا ببین با جیگر گوشه­ت چه می­کنند. یا ابتاه، بابا سر از خاک بردار و ببین این دو نانجیب با فاطمه­ت چه­ها که نمی­کنند.[5] اینجا فاطمه زهرا با پدر عقده دل می­گشود، دخترش هم زینب کبری وقتی در کربلا کنار بدن بی سر برادر آمد، او هم خطاب کرد[v] یا جداه،  این کشته فتاده به هامون حسین توست، این صید دست و پا زده در خون حسین تو­ست،  این دختران تو به اسارت می­روند و چند کلمه ای هم با برادر شروع به صحبت کرد، برادر، پدرم به قربان تو که با دل پر غصه جان دادی، پدرم به قربان تو که با لب تشنه سر از بدن ت جدا کردند.[6]

دعای پایانی

·         پروردگارا در امر ظهور امام زمان تعجیل بنما.

·         وجود نازنین آن حضرت از هر خطر و صدمه­ای محفوظ بدار.

·         پروردگارا به آبروی فاطمه زهرا این سال را سال فرج امام زمان قرار بده و از بقیه غیبت آن حضرت صرف نظر بفرما.

·         قلب نازنین امام زمان را از ما خشنود بگردان.

·         به آبروی امام زمان اسم ما را از زمره عزاداران حضرت زهرا ثبت و ضبط بفرما.

·         به آبروی آن بزرگواران گناهان ما را ببخش و بیامرز.

·         والدین ما ذمه الحقوق را ببخش و بیامرز.

·         بیماران را شفا عاجل عنایت نمای.

·         پروردگارا میان ما و اهل بیت عصمت و طهارت در دنیا و آخرت آنی و کمتر از آنی جدایی مینداز.

·         در دنیا و آخرت به ما توفیق همراهی زیر سایه آن بزرگوار را عنایت بفرما.

·         به آبروی فاطمه زهرا س و پدرش و شوهرش و فرزندان­ش، رفتگان ما را اساعه شامل مغفرت خود بگردان.

·         حوائج فوق رغبت مان برآورده بگردان.

·         مشکل ما را حل و اصلاح بنما.

·         به آبروی امام زمان ع حُسن عاقبت به ما و ذریه ما کرامت بفرما.

·         آنچه نگفتیم و مورد حاجت­مان است از حوائج مادی و معنوی و دنیوی و اخروی و فردی و اجتماعی که از سر جهل یا غفلت یا کمبود وقت به درگاه تو عرضه نداشتیم، خودت همه آن حوائج فوق رغبت ما با عنایت برآورده بفرما.

 

v     به پیشگاه مقدس حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا س صلوات بلندی تقدیم نمایید.




[1] بحارالأنوار، ج43، ص8

[2] دعائم الإسلام، ج2، ص214 و نیز نوادر رواندی، ص14

 [3] الغارات، ج1، ص62

[4] سوره مبارکه نور آیه 63

[5] بحار الانوار ج ۴۳ ص ۹۹

[6] مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص113

 

متن عربی احادیث مورد بحث




[i] عُیُونُ الْمُعْجِزَاتِ، رُوِیَ عَنْ حَارِثَةَ بْنِ قُدَامَةَ قَالَ حَدَّثَنِی سَلْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمَّارٌ وَ قَالَ أُخْبِرُکَ عَجَباً قُلْتُ حَدِّثْنِی‏ یَا عَمَّارُ قَالَ نَعَمْ شَهِدْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع وَ قَدْ وَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ ادْنُ لِأُحَدِّثَکَ بِمَا کَانَ وَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ یَکُنْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ حِینَ تَقُومُ السَّاعَةُ قَالَ عَمَّارٌ فَرَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع یَرْجِعُ الْقَهْقَرَى فَرَجَعْتُ بِرُجُوعِهِ إِذْ دَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ لَهُ ادْنُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَدَنَا فَلَمَّا اطْمَأَنَّ بِهِ الْمَجْلِسُ قَالَ لَهُ تُحَدِّثُنِی أَمْ أُحَدِّثُکَ قَالَ الْحَدِیثُ مِنْکَ أَحْسَنُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ کَأَنِّی بِکَ وَ قَدْ دَخَلْتَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ قَالَتْ لَکَ کَیْتَ وَ کَیْتَ فَرَجَعْتَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع نُورُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورِنَا فَقَالَ ع أَ وَ لَا تَعْلَمُ فَسَجَدَ عَلِیٌّ شُکْراً لِلَّهِ تَعَالَى قَالَ عَمَّارٌ فَخَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ خَرَجْتُ بِخُرُوجِهِ فَوَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ وَلَجْتُ مَعَهُ فَقَالَتْ کَأَنَّکَ رَجَعْتَ إِلَى أَبِی ص فَأَخْبَرْتَهُ بِمَا قُلْتُهُ لَکَ قَالَ کَانَ کَذَلِکِ یَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ اعْلَمْ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ نُورِی وَ کَانَ یُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَتْ فَلَمَّا دَخَلَ أَبِی الْجَنَّةَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَةِ وَ أَدِرْهَا فِی لَهَوَاتِکَ فَفَعَلَ فَأَوْدَعَنِی اللَّهُ سُبْحَانَهُ صُلْبَ أَبِی ص ثُمَّ أَوْدَعَنِی خَدِیجَةَ بِنْتَ خُوَیْلِدٍ فَوَضَعَتْنِی وَ أَنَا مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ وَ مَا لَمْ یَکُنْ یَا أَبَا الْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَى.

 

[ii] وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ: اسْتَأْذَنَ أَعْمَى عَلَى فَاطِمَةَ ع فَحَجَبَتْهُ فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ ع لِمَ تَحْجُبِینَهُ‏ وَ هُوَ لَا یَرَاکِ قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ‏ لَمْ‏ یَکُنْ‏ یَرَانِی‏ فَإِنِّی أَرَاهُ وَ هُوَ یَشَمُّ الرِّیحَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنِّی.

[iii] حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ قَالَ: أَخْبَرَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ الدُّورِیِ‏ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ قَالَ‏: کُنْتُ عَلَى عُنُقِ أَبِی یَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع یَخْطُبُ وَ هُوَ یَتَرَوَّحُ‏ بِکُمِّهِ‏ فَقُلْتُ: یَا أَبَهْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَجِدُ الْحَرَّ؟ فَقَالَ لِی: لَا یَجِدُ حَرّاً وَ لَا بَرْداً وَ لَکِنَّهُ غَسَلَ قَمِیصَهُ وَ هُوَ رَطْبٌ وَ لَا لَهُ غَیْرُهُ فَهُوَ یَتَرَوَّحُ بِه.

[iv] عن الصادق (علیه السلام) قالت فاطمه (سلام الله علیها): لما نزلت: {لا تجعلوا دعاء الرّسول بینکم دعاء بعضکم بعضاً } ۶۳نور. هبت رسولاللَّه (صلی الله علیه وآله و سلم) ان اقول له: یا ابه فکنت اقول: یا رسول اللَّه فاعرض عنى مرّه او اثنتین او ثلاثا، ثم اقبل على فقال: یا فاطمه انها لم تنزل فیک و لا فى اهلک و لا فى نسلک، انت منّى و انا منک. انما نزلت فى اهل الجفاء والغلظه من قریش اصحاب البذخ والکبر، قولىیا ابه، فانها احیى للقلب و ارضى للرّب.

[v] کَانَتْ زَیْنَبُ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ صَلَّى عَلَیْکَ مَلِیکُ السَّمَاءِ هَذَا حُسَیْنٌ مُرَمَّلٌ‏ بِالدِّمَاءِ صَرِیعٌ بِکَرْبَلَاءَ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ مَحْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَا بِأَبِی مَنْ مُعَسْکَرُهُ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعٌ بِالْعَرَا.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی