آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

==>  احکام

  • در هنگام روزه، خوردن و آشامیدن عمدی روزه را باطل می­کند ولو این که شخص از طریق بینی آبی رو استنشاق کند با علم به این که به حلق ش وارد می­شود و پایین می­ رود.
    حتی اگر به حلق­ش نرسد و پایین نرود و برگرداند، روزه­ ش باطل می­شود اگر عمدا این کار را انجام دهد.
    ولی اگر نداند که در صورت استنشاق به حلق می­ رسد یا نه، اشکالی ندارد.
  • قطره بینی که به حلق وارد می­ شود، لازم است که استفاده نشود.
    اما قطره­ای که برای چشم یا گوش استفاده می­ شود ولو این­ که بعدا مزه آن در حلق و دهان احساس شود و یقین کند که از این مجرا به حلق رسیده، این اشکالی ندارد.
    اگر از دهان و بینی چیزی را به حلق نرساند اما از طریق چشم و گوش وارد شود بلا مانع است.
  • اسپری­ هایی که برای تنگی نفس یا موضوعات مشابه این موضوع که به عنوان دارو استفاده می­ گردد وقتی این اسپری ها زده می­ شود ذرات ریز دارد ولی قبل رسیدن به حلق، ذرات­ش عرفا نابود می­ شود و فقط ذرات هوا به حلق می­رسد، در نتیجه استفاده از این اسپری ها مانعی ندارد.
    و در مواردی این اسپری­ ها محفظه­ ای دارد که اسپری در آن محفظه زده می­ شود و شخص هوا را می­ بلعد، در نتیجه مانعی برای روزه او ایجاد نمی­ کند.

====

سخنرانی شب اول

  • در این جلسه به ترجمه سوره ها و بررسی آیات می­ پردازیم و نه تفسیر.
    تفسیر، لغتا از فَسَرَ می آید. به معنی برداشتن پرده و پرده برداری.
    اگر به این معنی باشد یعنی پرداختن به حقایقی که در باطن آیات است. ظاهر نیست که دیده شود و در باطن است و به دنبال باطن معنا در آیات قرآنی باشد.

قرآن، یک ظاهر دارد و یک باطن.
اگر کسی به دنبال آن حقایق باطنی می­ خواهد باشد، باید این را بداند که حقایق باطنی قرآن فقط نزد چهارده معصوم است.
اگر هم کسی مطلع بشود از آن طریق و مسیر است که مطلع و آگاه می­ شود.
تفسیر به این معناست.
البته گاهی تفسیر گفته می ­شود اما پرده­ برداری از باطن منظور نیست، بلکه شرح لفظ است.
گاهی به شرح لفظ، تفسیر می­ گویند.

گاهی به شخص می­ گویند مطلبی که می­ گویی رو خودت تفسیر کن، یعنی توضیح بده.
مطلب روشن است اما یه جاهایی به تفصیل احتیاج دارد.

تفسیر به این معنا یعنی به همین امور که ظاهر و آشکار است، بپردازیم.

در اینجا باید دانست که شیعه و سنی روایات فراوانی از پیغمبر خدا حضرت محمد ص نقل کردند که فرمودند:
مَنْ‏ فَسَّرَ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ‏ مِنَ النَّار. (۱)
اگر کسی قرآن را تفسیر به رای بکند، باید جایگاه خودش را در دوزخ  آماده کند.
تفسیر قرآن یعنی دوزخی شدن.

در برخی از روایات داریم لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ‏ عُقُولِ‏ الرِّجَالِ‏ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ (۲)
چیزی دورتر از عقل مردم از تفسیر قرآن نیست.
هم به معنی اول می­ خورد هم می تواند به تفسیر به رای اشاره ­داشته باشد .

  • تفسیر به رای گناه کبیره است و جایز نیست.
    این که گفته می شود به نظر من آیه این رو می گوید، قرآن این طوری می گوید…
    این از محرمات است.
  • دو گونه تفسیر به رای وجود دارد:
  1. این که آیه دو یا چند معنا داشته باشد و شخص بدون قرینه کافی بگوید این مقدم است و خدا این را اراده کرده­ است. این یک جور تفسیر به رای خواهد بود.
  2. حالت دیگر تفسیر به رای این است که من از قبل افکاری را برای خود داشته باشم.
    بعد در قرآن دنبال­ آیه­­ ای می­ گردم تا به نفع آن چیزی که در ذهنم است، باشد. آیه رو به معنایی که دوست دارم حمل میکنم.
  • قبل انقلاب و اوایل انقلاب افراد که تفسیر به رای میک ردند وجود داشتند. کمی این جریان ضعیف شد ولی منتفی نشد.
    آیات قرآن رو به اهداف نفسانی خودشون حمل می­ کردند.
    یعنی یک چیزهایی از قبل داشتند و آیه قرآن رو بر اساس آن معنا می­ کردند.

مثلا قدیم می­ خواستند بگویند که خودمان باید برای تغییر حاکمیت جامعه اقدام بکنیم، زیاد به آیه  إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ  استناد می­ کردند. (۳)
که خدا هیچ تغییری را نسبت به قومی انجام نمی­ دهد مگر آنکه خودشان دست به تغییر بزنند.
این معنا از این آیه با توجه به قرینه بعد و قبل ش استفاده نمی­ شود. چند جا که در قرآن آمده است اصلا به این معنا نمی­ باشد و آنها می­ خواستند ذیل این آیه بگویند.
ممکنه مطلب حقی هم آدم بخواهد بگوید اما هر مطلب حقی از هر چیزی در نمی­ آید.

  • پس تفسیر به رای دو حالت داره:
    یکی از دو یا چند معنا را ترجیح بدم ولی قرینه روشنی رو ارائه نکنم یا این که مطلبی رو از قبل آماده کردم و بیایم آیه قرآن براش جور کنم.
    و از این قبیل رفتارها زیاد است.
  • ما به این دلایل اصلا به بحث تفسیر و تفسیر به رای نزدیک نمی­شویم.
    ولی در حد  ترجمه و مقداری مشروح تر درباره برخی از سوره ­های قرآن ان­ شا الله آغاز می­کنیم و بنا بر تفصیل زیاد نداریم.

همه از ابتدای قرآن آغاز می­کنند ما از انتها آغاز می­کنیم.
از سوره ناس و بعد از سوره فلق و …
در حد ترجمه و بیان نکاتی که با مسایل اعتقادی و اخلاقی و عملی و فقهی ما در ارتباط باشد.

  • بحث ” بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ ” باشد در زمان دیگر.
    این که ” بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ ”  در ابتدای هر سوره به معنای خاصی ست یا در ابتدای همه سوره ها به یک معنا ست، اختلافی است که بین مفسران وجود دارد.
    برخی­ ها میگویند که بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ هر سوره­ ای به ملاحظه مضمون آن سوره معنای خاص خودش را دارد. برخی ها هم گفته­اند که این چنین نیست.

حالا ما از این آیه میگذریم و به همان  ترجمه مشهوری که میکنند “به نام خداوند بخشنده مهربان” بسنده میکنیم هر چند که این ترجمه دقیق نیست.

  • قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
    بحث استعاضه را ان شا الله آخر این سوره مطرح میکنیم چون با بحث سوره فلق مشترک است.
    اعوذ یعنی پناه میبرم.
    پناه میبرم به رب ناس…
  • مشهور است که رب را پروردگار و پرورش دهنده معنا می­کنند.
    در حالی که پرورش دادن و تربیت از ماده رَبَوَ است و ماده رب، رَبَبَ ست و نه رَبَوَ.

رب به چه معناست؟
کتب لغت معنی می کنند:
رب کل شیء: مالکه (۴)
مالک هر چیز را مالک آن شی می­گویند.
اگر این گونه باشد مالک هر چیز رَب آن چیز می­شود.

  • وقتی اَبرَه به مکه حمله کرد، شتر­های عبدالمطلب را گرفت.و نیز قصد خراب کردن خانه کعبه داشت.
    عبدالمطلب برخواست تا با ابره گفتگو کند.
    به ابره گفت شتر­های من را که گرفتند آزاد کن.
    ابره گفت فکر کردم آمدی تا وساطت کنی که خانه کعبه را خراب نکنم.چه همت کمی داری.آمده ای تا چند تا شتر را از من درخواست کنی.
    عبدالمطلب  گفت أَنَا رَبُ‏ الْإِبِلِ‏ وَ لِهَذَا الْبَیْتِ رَبٌّ یَمْنَعُه  (۵)
    من رَب شترم.
    رب شتر، نه به این معنی که شتر را پرورش دادم، بلکه یعنی مالک شترم.و این خانه هم صاحبی داره.
  • در جریان حضرت یوسف ع ، وقتی حضرت یوسف برای آن دو نفر تعبیر خواب کرد، به یکی از آنها گفت که تو اعدام می­شوی. به دیگری گفت که تو نزد مولای خودت مقرب می­شوی و ..
    وقتی  فرد دوم داشت آزاد می­شد، حضرت یوسف به او گفت اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ . (۶)
    من را پیش رب­ ت یادآوری کن و وساطت­ ت کن.
    منظور حضرت یوسف این نبود که التماس دعا بگوید تا آن مرد، ایشان را در خلوت­ ها و مناجات­ هایش دعا کند.
    بلکه یعنی پیش مولا و آقای خودت مرا یاد کن.
    در قرآن آمده است: فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ
    شیطان باعث شد که آن مرد فراموش کند که به مولا و صاحب ش بگوید.
  • کلمه رب، تربیت کننده معنا نمی دهد بلکه معنای آن مالک است.
    چون خداوند مالک همه چیز است، پس می­شود رب کل شی.
    و اگر خداوند مالکیت هر شی  را به فردی بدهد، آن شخص رب آن شی می­شود.
  • وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا (۷)
    زمین به نور رب ش روشن شده است.
    در تفسیر این آیه آمده حدیثی روایت شده­ است که رَبُّ الْأَرْضِ یُعْنَى إِمَامُ الْأَرْضِ
    روشنایی زمین و حیات و جنب و جوش آن به نور امام­ش است.
    چون خدا برای امام هر زمانی، مالکیت و صاحب اختیار بودنی قرار داده است لذا امام رب الارض می­شود. (۸)
    برخی چون به اشتباه فکر می­کردند که رب فقط به خدا اطلاق می­شود این روایت را غلو و کفر آمیز می­دانستند.
    که با توجه به این توضیحات اشتباه بودن تفکرشان مشخص می­شود.
    أَهْلُ بَیْتِیَ الَّذِینَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ‏ کُلُّهَا لَنَا (۹)
    تمام زمین از آنِ امام معصوم است و اگر کسی بخشی از زمین را مالک شود در واقع او به اذن امام معصوم مالک شده است.
    لذا اگر رب را، امام زمان تعبیر کنیم، هیچ اشکالی وارد نخواهد بود.
    مالکیتی که امامان دارند، مالکیت به اذن خدا ست.
    هیچکس بدون اذن خدا، مالک هیچ چیز نیست.
    حتی اگر شما مالک پیراهن خودتان هستید، این مالکیت به اذن خدا بوده و اگر خداوند اذن نمی­دادند، همین پیراهن که بر تن شماست مصداق مال غصبی و دزدی خواهد بود.
    اگر خدا اذن دهد ما مالک شی می­شویم .
    خدا زمین و آنچه در زمین است را مِلک امام ع قرار داده است.
    هر کسی که بخواهد بر آن تملک کند باید به اذن امام و در محدوده ای که امام تعیین می­کنند، تملک کند که در بحث­های فقهی در این باره مفصل بحث می­شود.
  • قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
    بگو پناه می­برم به مالک و صاحب اختیار مردم.
    عده­ای به اشتباه ناس را  توده مردم ترجمه می­کردند.
    و عده­ای دیگر به اشتباه ناس را اقشارِ ضعیفِ مردم در مقابل اغنیا و ثروتمندان تعبیر می­کنند که از مصادیق تفسیر به رای میباشد.
    ناس به معنای همه مردم است.
    بگو به صاحب اختیار مردم پناه میبرم.
  • مَلِکِ النَّاسِ
    مَلِک همان پادشاه صاحب سلطنت و صاحب نفوذی است که امر و اراده­ای که بکند نافذ است.
    خدا، مَلِک در میان مردم است.
    در بعد تکوین هر اراده خداوند، جان هر کسی را که بخواهد بگیرد یا بخواهد او را زنده نماید، کار خداست.
    در عین حال خداوند قوانینی دارد.
    که ما باید طبق آن قوانین عمل کنیم و در محدوده قوانین خدا، خداوند ما را تکوینا آزاد گذاشته است.
    در عین این که آزاد نیستیم، آزاد هستیم.
    آزاد نیستیم به این معنی که برای­مان قوانین قرار داده شده است.
    و آزاد هستیم به این معنی که به ما اختیار داده شده است که قوانین خدا را زیر پا بگذاریم.
    قانون باید دو رکن داشته باشد.
    اول این که آزادی افراد را محدود کند و دوم این که باید مجازات برای متخلفین لحاظ شود.
    درست مثل یه خیابان که راهنمایی و رانندگی آن را یه طرفه اعلام کرده است.
    که موجب محدود شدن شما می­شود. و البته فقط توصیه نمی­باشد. در صورت تخلف جریمه خواهید شد.
    خدا سلطان است و قانون وضع کرده است.
    یعنی آزادی­های­ ما را محدود می­کند.
    امر می­کنند که این صحنه را نباید ببینی.
    آزاد هستی و میتوانی ببینی.
    اگر آزاد نباشیم این امر و نهی نسبت به ما معنا ندارد.
    درست مثل این که به فردی نابینا امر و نهی کنیم که این را ببین و آن را نبین، که بی معنی خواهد بود.
    اما به فردی که توانایی دیدن دارد، امر و نهی برای دیدن و ندیدن معنا پیدا خواهد کرد.
    و برای کسانی که قوانین را می­شکنند نوعی مجازات تعیین شده است.
    خدا مَلک و سلطان مردم است، قانون وضع نموده است.
    این قوانین بر اساس حکمت خدا وضع شده است و هیچ ضرر و سودی متوجه خدا نمی­شود و اگر کسی از محدوده الهی تخلف کند تمام ضرر و منفعت متوجه مخلوق است و برای خدا تفاوتی نمی­کند.
    ما درک نمی­کنیم که چرا خدا این گونه است، چون حتی اگر بخواهیم حکمت خدا را درک کنیم باید خدا را مثل خودمان تصور کنیم که این اولین نقطه اشتباه خواهد بود که ما وارد کفر و شرک می­کند.
    که اگر واقعا خداشناس شویم تسلیم میشویم.
  • در تفسیر آیه قل هو الله احد آمده است که در اوج  جنگ جمل فردی به نزد امام علی ع آمد و از ایشان پرسید این که می­گوییم خدا واحد است یعنی چه؟
    عده ای از اصحاب به آن شخص اعتراض کردند که این چه سوال بی موقعی است  که می پرسی.
    حضرت به اصحاب اعتراض کردند که اتفاقا این سوالی کلیدی و مهم است که ندانستن جواب این سوال  سبب این پیکار شده است.
    ممکن است شما به عنوان شنونده این حدیث بگویید در آن جنگ نزاع بر سر توحید نبوده و هر دو سپاه یکتا پرست بودند.
    پس سبب اختلاف چه بوده است؟
    اگر کسی واقعا یکتا پرست شود، شتر اعتقادی و عملی و اخلاقی­ش جز به در خانه امیر المومنین نخواهد نشست.
    تسلیم محض امیر المومنین خواهد بود. (۱۰)
  • ما حکمت کارهای خدا را نمی­فهمیم و  به اشتباه خدا را با خودمان مقایسه می­کنیم.
    خداوند بر اساس حکمت مردم را امر و نهی می­کند.
    خدا قانون دارد و قوانین خدا، نوامیس خدا هستند.
    خدا می­خواهد که مردم به ناموس­ش احترام بگذارند. که این مصداق تقوا است.
  • مَلِکِ النَّاسِ إِلَـٰهِ النَّاسِ
    عده ای به اشتباه اله الناس را به معبود مردم معنی می­کنند.

==
روضه:

  • ماه مبارک رمضان پر از برکت و مغفرت است که باید از آن استفاده جدی بنماییم.
    این ماه، بهار توجه به خدا است.
    در اول و نیمه و آخر این ماه و لیالی قدر، فضیلت خواندن زیارت عاشورا بسیار تاکید شده است.
    در تمام مناسبت هایی که جای توجه بیشتر مردم به خداست، توصیه موکدی به زیارت امام حسین ع  است.
    و در این مسئله نکته مهمی نهفته است که اگر مجاهدت سیدالشهدا نبود بساط بندگی و عبادت خدا به کلی از جهان رخت می­ بست.
    امام حسین شهیدی است که عبادت و بندگی خدا با خون او احیا شده است.
    لذا هر جا بحث بندگی خدا مطرح است آنجا باید به امام حسین ع توجه نماییم.
    و در واقع خودمان را سر سفر سیدالشهدا بنشانیم.
  • یُونُسُ‏ بْنُ‏ ظَبْیَانَ‏ به امام صادق ع عرض کرد که من زیاد به یاد جدتان حسین بن علی می افتم.
    حضرت فرمودند هر وقت یاد جدم افتادی سه بار این جمله را تکرار کن:
    صل الله علیک یا ابا عبدالله
    صل الله علیک یا ابا عبدالله
    صل الله علیک یا ابا عبدالله (۱۱)
  • اولین روز ماه مبارک رمضان را با توسل به شیرخواره ابا عبدالله آغاز می­ کنیم.
    او تنها کسی بود که وقتی حادثه شهادت­ ش اتفاق افتاد هم امام حسین خودش را تسلیت داد و هم از عالم بالا امام را تسلیت دادند.
    گر چه شهادت علی اکبر خیلی سخت بود. گرچه کنار بدن عباس ­ش بلند بلند گریه کرد اما هیچ جا به خودش تسلیت نداد.
    اما زمانی که این بچه در دستان ش بوده و هنوز داشت با مردم سخن می گفت که ناگهان بچه ای که از شدت تشنگی بی حال شده بود و هیچ حرکتی نداشت، به جنبش شدیدی آمد و نگاه کرد دید که تیر بر گلوی علی نشسته است.
    دست­ های خود را به زیر این خون­ ها می­ گرفت و به آسمان می­ پاشید و مقداری به محاسن خودش و مقداری به این قنداق.
    خود را این گونه تسلیت می­ داد : هَوَّنَ‏ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّهِ
    خدایا می بینی که این مصیبت بر من قابل تحمل است.
    از عالم بالا ندا آمد حسین جان شیرخواره ت را به ما واگذار کن (۱۲)

پ.ن:

۱٫ عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه ؛ ج‏۴ ؛ ص۱۰۴
از منابع اهل سنّت هم با کمی اختلاف در متن حدیث: سنن ترمذی: ج ۵، ص ۱۹۹/تفسیر قرطبی: ج ۱، ص ۲۷/ کنزالعمال: ج ۲، ص ۱۰

۲٫ یَا جَابِرُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ‏ عُقُولِ‏ الرِّجَالِ‏ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَهَ یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْ‏ءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ کَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُنْصَرِفٌ عَلَى وُجُوه‏
المحاسن ؛ ج‏۲ ؛ ص۳۰۰
وسائل الشیعه: ج۲۷، ص۲۰۴

۳٫ رعد ۱۱

۴٫ جمهره اللغه: ج۱، ص۶۷/ لسان العرب: ج۱، ص۳۹۹/ تاج العروس: ج۲، ص۴ [رب کل شیء: مالکه و مستحقه]

۵٫ الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏۱ ؛ ص۴۴۷ و  مناقب آل أبی طالب: ج۱، ص۲۵

۶٫ یوسف ۴۲

۷٫ زمر ۶۹

۸٫ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ: حَدَّثَنِی الْقَاسِمُ بْنُ الرَّبِیعِ قَالَ: حَدَّثَنِی صَبَّاحٌ الْمَدَائِنِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ فِی قَوْلِهِ:
«وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» قَالَ رَبُّ الْأَرْضِ یُعْنَى إِمَامُ الْأَرْضِ ، فَقُلْتُ:
فَإِذَا خَرَجَ یَکُونُ مَا ذَا- قَالَ إِذاً یَسْتَغْنِی النَّاسُ عَنْ ضَوْءِ الشَّمْسِ وَ نُورِ الْقَمَرِ وَ یَجْتَزُونَ بِنُورِ الْإِمَامِ.
تفسیر القمی ؛ ج‏۲ ؛ ص۲۵۳

۹٫ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: وَجَدْنَا فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع- إِنَّ الْأَرْضَ‏ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ‏ أَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِیَ الَّذِینَ أَوْرَثَنَا اللَّهُ الْأَرْضَ وَ نَحْنُ الْمُتَّقُونَ وَ الْأَرْضُ‏ کُلُّهَا لَنَا …
الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏۱ ؛ ص۴۰۷

۱۰٫ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ یَحْیَى الْبُزُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْبَلَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الْمُعَافَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ إِسْرَائِیلَ عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَیْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَى مَا فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع دَعُوهُ‏ فَإِنَ‏ الَّذِی‏ یُرِیدُهُ‏ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْم ‏…
التوحید (للصدوق) ؛ ؛ ص۸۳

۱۱٫ عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ یُونُسُ‏ بْنُ‏ ظَبْیَانَ‏ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَهَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ کَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَ کَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ یَعْنِی وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ فَقَالَ إِذَا حَضَرْتَ فَذَکَرْتَنَا فَقُلِ اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ فَإِنَّکَ تَأْتِی عَلَى مَا تُرِیدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی کَثِیراً مَا أَذْکُرُ الْحُسَیْنَ ع فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ أَقُولُ فَقَالَ قُلْ صَلَّى‏ اللَّهُ‏ عَلَیْکَ‏ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ تُعِیدُ ذَلِکَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَرِیبٍ وَ مِنْ بَعِید …
الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج‏۴ ؛ ص۵۷۵
با اختلاف اندکی همین روایت در کامل الزیارات: ص۱۲۶ نقل شد

۱۲٫ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ‏ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّهِ‏.
اللهوف على قتلى الطفوف ؛ ص۱۱۷
همچنین: وقعه الطف: ص۲۴۶

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی