آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

مقدمه کوتاه از شریف رضی

و من الناس من یسمی هذه الخطبه بالقاصعة و هی تتضمن ذم إبلیس - لعنه اللّه - علی استکباره و ترکه السجود لآدم - علیه السلام - و أنه أول من أظهر العصبیة و تبع الحمیة، و تحذیر الناس من سلوک طریقته:
ترجمه :
بعضی این خطبه را «قاصعه»**قاصعه به معنی تحقیر کننده و خوار کننده است. در این خطبه ابلیس تحقیر شده است.*** نامیده اند و آن در نکوهش ابلیس (لعنة الله) است به سبب خودپسندی او و سجده نکردن برای آدم (ع). او نخستین کسی است که عصبیت را آشکار ساخت و از حمیت پیروی نمود. این خطبه مردم را از رفتن به راه ابلیس برحذر می دارد.

دو صفت عزت و بزرگی، مخصوص خدای بزرگ است

  • ۰
  • ۰

خطبه قاصِعَه

 

 

خطبه قاصِعَه، طولانی‌ترین خطبه نهج البلاغه است که محتوایی اخلاقی و اجتماعی دارد و موضوع آن نکوهش تعصب و خودپسندی است. این خطبه در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(ع) در کوفه ایراد شده و امام در این خطبه درباره تفرقه اجتماعی هشدار داده و عاملان آن را سرزنش می‌کند.

از موضوعات فرعی این خطبه، جنگ‌های امام علی(ع) با ناکثین، قاسطین، و مارقین و شجاعت امام در دوره جوانی و به خاک افکندن بزرگان عرب، تربیت پیامبر(ص) از کودکی به واسطه فرشته الهی، قرابت امام علی(ع) با پیامبر و تربیت شدنش تحت نظارت او، حیله‌های ابلیس و یکی از معجزات پیامبر(ص) در حضور بزرگان قریش است.

این خطبه به صورت مستقل ترجمه و شرح شده است. شماره ترتیبی این خطبه در نسخه‌های نهج البلاغه، متفاوت است.

 

دلیل نامگذاری

شارحان نهج البلاغه برای نامگذاری این خطبه چند دلیل ذکر کرده‌اند. سه دلیل زیر در شرح قطب راوندی آمده است:[۲]

  1. قصع در مورد نشخوار شتر به کار می‌رود و با توجه به اینکه شتر هنگام نشخوارکردن غذا را از درون به دهان می‌آورد و می‌جود و دوباره فرومی برد، این خطبه نیز به جهت اینکه از آغاز تا پایان، پندها و نهی‌هایش تکرار می‌شود قاصعه نامیده شده است.
  2. قصع به معنای کشتن و خُردکردن نیز به کار می‌رود. بدین معنا گویا خطبه قاصعه، قاتل و خُردکننده ابلیس است.
  3. قصع به معنای تحقیر و کوچک‌کردن نیز به کار می‌رود. در این معنا گویا این خطبه متکبران را تحقیر می‌کند، هرچند مسلمان باشند.
  • ۰
  • ۰


ارزش و اهمیت کتاب سلیم بن قیس هلالی

#بیانات ارزشمند حضرت آیت الله حاج سیدعلى حسینی میلانی (مدظله العالی)



 

 

کتاب ارزشمند سلیم بن قیس از کتب قدیم شیعه است که حوادث صدر اسلام را چنان بیان می کند که برای ما آن مطالب مهم است و جزء معتقدات ما شمرده می شوند و وارد علم کلام شده اند و قهراً بایستی مورد توجه قرار بگیرد از سوی اهل ولایت و محققین و خطبا.

 

 

  • ۰
  • ۰

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی می فرمایند : شستن صورت ها و دست ها و مسح سر و پاها در وضو، رازی دارد.


شستن صورت در وضو، یعنی خدایا! هر گناهی که با این صورت انجام دادم، آن را شست وشو می کنم تا با صورت پاک به جانب تو بایستم و عبادت کنم و با پیشانی پاک سر بر خاک بگذارم.

شستن دست ها در وضو، یعنی خدایا! از گناه دست شستم و به واسطه گناهانی که با دستم مرتکب شده ام، دستم را تطهیر می کنم.

مسح سر در وضو، یعنی خدایا! از هر خیال باطل و هوس خام که در سر پرورانده ام، سرم را تطهیر می کنم و آن خیال های باطل را از سر به دور می اندازم.

مسح پا، یعنی خدایا! من از رفتن به مکان زشت پا می کشم و این پا را از هر گناهی که با آن انجام داده ام، تطهیر می کنم.


:books: من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 302،
  • ۰
  • ۰

مرحوم  در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
امام زمان علیه السلام به شما نزدیک است، او به شما مهربان است، گوش به آواز شماست. شیطان گولتان نزند. شیطان بین شما و بین امام‏ زمان فاصله می ‏اندازد. یک القائات خلافی را در نفس شما می‏کند، و من می ‏خواهم آن القائات را هم باطل کنم.
گاهی شیطان در دل شما این مطلب را القا می ‌کند، می‏ گوید: ای وای! من کجا، امام ‏زمان کجا؟ من رو سیاهم، من خرابم، من معصیت کارم، اگر من بگویم: یا صاحب الزمان، عوضِ لبّیک می ‏گوید، کوفت. این ‌ها القائات شیطان است. مطلب این ‌طورها نیست.
آقایان! بچّه‌ های شما، مخالفت زیاد می‏ کنند. ما خودمان هم بچه بودیم، مخالفت با باباهای خود داشته ‏ایم. بچّه، معصیت و مخالفت پدر و مادر را زیاد می ‏کند، شیشه را می ‏شکند، استکان را می ‏شکند، هزار تا فضولی می ‌کند، ولی با تمام این مقدّمات، رویش به بابایش زیاد است. باز صبح که می ‏شود، به بابایش می‌ گوید: پولم بده، بابایش از او رنج دیده است، امّا در عین حال می ‏گوید: بابا! برای من دوچرخه بخر. بابا هم با این‌که از این بچّه بدش می ‏آید، باز هم توجّه می ‏کند، برایش دوچرخه می ‌خرد، برایش کفش می ‏خرد، کتاب و کیف می‏ خرد و پول ته جیبی به او می ‏دهد. این درست است؟
به خدائی که می ‏پرستید، امام ‏زمان علیه السلام از بابا به شما مهربان ‌تر است، به خدائی که می ‏پرستید، باید روی شما به امام‏ زمان علیه السلام باز‌تر باشد، از روی شما به پدر و مادرتان. نمی ‏گویم معصیت کنید، نخیر. نمی ‏گویم مرتکب محرّمات شوید. نمی ‏گویم ترک واجبات و مستحبّات کنید. در ارتکاب حرام، در ترک واجب، امام ‏زمان علیه السلام رنجیده می ‏شود، مهموم می ‏شود. امّا با همه این مقدّمات، باز شما یتیم‌ هایی هستید که به منزله فرزند برای او هستید، فرزند معنوی او هستید. درست توجه کنید. من نمی ‏گویم دعاها را نخوانید، نمی ‏گویم زیارت‌ها را نخوانید. امّا به همه شما می ‏گویم، به همه طبقات می ‌گویم، مخصوصاً بچه‏ ها به شما می ‏گویم، همان‌طوری که با بابای خودت رفتار می ‏کنی، با امام ‏زمان علیه السلام رفتار کن. همان ‌طوری که خودمانی از بابایت می ‏خواهی و حرف می‌ زنی، با امام ‏زمان علیه السلام حرف بزن و بخواه. همان‌طوری که به بابایت می ‏گوئی بده، به حضرت بگو. فهمیدید؟ هیچ آدابی مجو. امام ‏زمان علیه السلام را از خودت دور نبین. بابایت را در شبانه‌ روز، چند ساعت می ‏بینی، با کمال پر روئی، با دل پرامید، به بابایت می ‏گوئی: آقاجان! فلان چیز را برایم بخر، آقاجان! فلان چیز را می ‌خواهم، درست است؟ هر بیست و چهار ساعت، همین ‌طور با خودِ امام ‏زمان علیه السلام حرف بزن. به خود امام‏ زمان علیه السلام (قسم)، اگر راه دوستی و محبّت، این ‌طوری را که من می ‌گویم، راه ‏انداختی، خیلی زود به مقاصد می ‏رسی. امام ‏زمان علیه السلام دور نیست، امام‏ زمان علیه السلام به شما بی مهر نیست. این حرفی که من می ‏گویم روی بخار معده نمی ‏گویم، پشت این حرف به کوه بند است. امام ‏زمان علیه السلام به شما عنایت و لطف دارد، به صریح توقیع منیعی که از ساحت مبارکش به «شیخ مفید»، شرف نزول و عزّ صدور پیدا کرده ‏است. بروید تو وادی عمل تا ببینید. تا وارد وادی عمل نشوی، این مطلب را نمی ‏فهمی.
به بابایت می نگری، و وقتی با او حرف می ‏زنی، رویش را ترش می ‏کند، امّا در عین حال بابایت است. به او نگویی، به چه کسی می گویی؟ والله امام زمان علیه السلام از او بالاتر است. به آن حضرت چنین بگو: بابایم، یابن العسکری! بد هستم، معصیت کار هستم، تو از من پرهیز می ‏کنی. بس که بدم با من ملاقات نمی ‏کنی. به من چخ هم می‏ گویی. سنگ هم می‏ زنی. امّا با تمام این مقدّمات، سگ تو هستم، یاالله بده. باید تو خودت به سگت استخوان بدهی، جلوی او یک لقمه نان بیاندازی.
ای مردم! امام ‏زمان علیه السلام شاه شماست، ارباب شماست، پدر شماست، معلّم شماست، هر سمتی را که هر بزرگی به شما دارد، امام‏ زمان علیه السلام هم آن سمت را به شما و با شما دارد. خدا او را مرجع و ملجأ و پناه ما و کهف حصین قرار داده ‏است. یک قدری با او حرف بزن، توی کوچه و بازار که راه می ‏روی، با او رسماً حرف بزن و بگو: آقا، مولا! گره در کار من است، یاالله این گره را باز کن. به او مراجعه کن و حرف بزن. به چه دلیل بین خودتان و امام زمانتان فاصله قائل شده ‌اید؟ یک هفته، یک ماه، همین ‌طور که گفتم خودت را لوس کن، نونورکن، با او پیوند بگیر، آن وقت ببین چه بر سرت می‏آورد؟ این کار، پیوندت را با حضرت محکم می‌ کند، دل مبارک حضرت را به تو متوجّه می ‏کند. (سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دوازدهم)

  • ۰
  • ۰

 امام زمان علیه‌السلام فرمودند که در زمان غیبت من که دسترسی به من ندارید، به فقها مراجعه کنید، چون حجت هستند از ناحیه‌ی من بر شما؟

«و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِم... » (کمال الدین و تمام النعمة ، شیخ صدوق ، ص 485)

ترجمه: امّا حوادث جدیدى که اتفاق مى‌افتد، درباره آن‌ها به راویان حدیث ما رجوع کنید! زیرا آن‌ها حجّت من بر شمایند و من حجت خدا بر آن‌ها هستیم.

امام عسکرى علیه السلام - بعد از تقبیح تقلیدِ عوامِ یهود از علماى فاسقشان - : اگر (مسلمانان) از چنین فقهایى تقلید کنند ، مانند همان یهودیانى هستند که خداوند آنان را به سبب تقلید و پیروى از فقهاى فاسق و بدکارشان نکوهش کرده است .

فی حدیث عن ابی محمد العسکری:
فأمّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام أن یقلّدوه، و ذلک لا یکون الّا بعض فقهاء الشّیعة لا کلّهم ...»؛

در حدیثى از امام حسن عسکرى (علیه السلام) نقل شده که فرمود: از میان فقیهان، هر که خویشتن دار و نگهبان دینش باشد و با هواى خود مخالفت نماید و فرمان مولایش را اطاعت کند، عموم مردم باید از او تقلید کنند. این دسته، برخى از فقهاى شیعه هستند نه همه آنان ...

وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه جلد 27 - ص131
تفسیر الإمام العسکریّ (علیه السلام)- 120
=============


متن کامل حدیث:
وسائل الشیعة، ج‏27، ص: 131

33401- 20- «1» أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیُّ فِی الْإِحْتِجَاجِ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَى فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ «2»- قَالَ هَذِهِ لِقَوْمٍ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع- إِذَا کَانَ هَؤُلَاءِ الْعَوَامُّ مِنَ الْیَهُودِ لَا یَعْرِفُونَ الْکِتَابَ إِلَّا بِمَا یَسْمَعُونَهُ مِنْ عُلَمَائِهِمْ فَکَیْفَ ذَمَّهُمْ بِتَقْلِیدِهِمْ وَ الْقَبُولِ مِنْ عُلَمَائِهِمْ وَ هَلْ عَوَامُّ الْیَهُودِ إِلَّا کَعَوَامِّنَا یُقَلِّدُونَ عُلَمَاءَهُمْ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ ع بَیْنَ عَوَامِّنَا وَ عَوَامِّ الْیَهُودِ فَرْقٌ مِنْ جِهَةٍ وَ تَسْوِیَةٌ مِنْ جِهَةٍ أَمَّا مِنْ حَیْثُ الِاسْتِوَاءِ فَإِنَّ اللَّهَ ذَمَّ عَوَامَّنَا بِتَقْلِیدِهِمْ عُلَمَاءَهُمْ کَمَا ذَمَّ عَوَامَّهُمْ وَ أَمَّا مِنْ حَیْثُ افْتَرَقُوا فَإِنَّ عَوَامَّ الْیَهُودِ- کَانُوا قَدْ عَرَفُوا عُلَمَاءَهُمْ بِالْکَذِبِ الصِّرَاحِ وَ أَکْلِ الْحَرَامِ وَ الرِّشَا وَ تَغْیِیرِ الْأَحْکَامِ وَ اضْطُرُّوا بِقُلُوبِهِمْ إِلَى أَنَّ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَهُوَ فَاسِقٌ لَا یَجُوزُ أَنْ یُصَدَّقَ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى الْوَسَائِطِ بَیْنَ الْخَلْقِ وَ بَیْنَ اللَّهِ فَلِذَلِکَ ذَمَّهُمْ وَ کَذَلِکَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِیَّةَ الشَّدِیدَةَ وَ التَّکَالُبَ عَلَى الدُّنْیَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْیَهُودِ الَّذِینَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلَّهُمْ فَإِنَّ مَنْ رَکِبَ مِنَ الْقَبَائِحِ وَ الْفَوَاحِشِ مَرَاکِبَ عُلَمَاءِ الْعَامَّةِ- فَلَا تَقْبَلُوا مِنْهُمْ عَنَّا شَیْئاً وَ لَا کَرَامَةَ وَ إِنَّمَا کَثُرَ التَّخْلِیطُ فِیمَا یُتَحَمَّلُ عَنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لِذَلِکَ لِأَنَّ الْفَسَقَةَ یَتَحَمَّلُونَ عَنَّا فَیُحَرِّفُونَهُ بِأَسْرِهِ لِجَهْلِهِمْ وَ یَضَعُونَ الْأَشْیَاءَ عَلَى غَیْرِ وَجْهِهَا لِقِلَّةِ مَعْرِفَتِهِمْ وَ آخَرُونَ یَتَعَمَّدُونَ الْکَذِبَ عَلَیْنَا الْحَدِیثَ.
وَ أَوْرَدَهُ الْعَسْکَرِیُّ ع فِی تَفْسِیرِهِ «3»

__________________________________________________
(1)- الاحتجاج- 457 باختلاف بسیط فی اللفظ.
(2)- البقرة 2- 79.
(3)- تفسیر الإمام العسکریّ (علیه السلام)- 120.

  • ۰
  • ۰

 

نکته جالب:
تشرف مقدس اردبیلی به محضر امام زمان عج در کتاب "مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 934" آمده است.

 

تشرف مقدس اردبیلی به محضر امام زمان

حجت الاسلام والمسلمین مرحوم شیخ احمد کافی
 


 

 

داستان زیبا و عبرت آموز -برخورد دو عالم مشهور ( شیخ الاسلام شیخ بهایی و مقدس اردبیلی ) درمقابل شاه عباس و جمع زیادی از علماء نجف
سخنران: آیت الله ضیاء آبادی


 

(این دو کلیپ مضمون یکسان دارد ولی کیفیت صدای آن متفاوت است.)

آخر ادب و مردانگی.مناظره مقدس اردبیلی باشیخ بهایی
سخنران: 
استاد کاظم علم الهدی





حکایت شنیدنی مقدس اردبیلی و طلبه جوان
شیخ میثم کرمی اراکی


ماجرای نماز شب مقدس اردبیلی ! ( 450 سکه طلا بهای یک غسل)
سخنران حجت الاسلام حدائق 



 

داستان تامل برانگیز ازدواج پدر مقدس اردبیلی
حلالیت طلبیدن به خاطر خوردن یک سیب و رفتن از اردبیل تا نجف برای گرفتن حلالیت 

 


ماجرای سگ باوفا
روایت - برگرفته از کتاب 
حدیقه الشیعه شیخ مقدّس اردبیلی _مداح اهل بیت مرحم سید جواد ذاکر


 

 

 

  • ۰
  • ۰

 خلاصه:

احمد بن محمد اردبیلی یکی از فقهای نامدار ، و یکی از مفاخر علمای امامیه قرن‌دهم هجری است که در بین توده مردم به مقدس اردبیلی ، و در میان خواص و فقهاء به محقق و مدقق اردبیلی شهرت دارد ، و عامل این شهرت ، وجود آن آثار و تالیفات وتحقیقات گرانقدری است که در زمینه فقه ، کلام و عقاید از او به یادگار مانده است .

او در عصر صفویه و در شهر اردبیل دیده به جهان گشود ، پس از رشد و نما وکسب تحصیلات ابتدایی ، به قصد تحصیلات عالیه ، به نجف اشرف مهاجرت کرد و بابهره‌گیری از فضای علمی و معنوی نجف اشرف مجاورت آن خاک اقدس را پذیرفت‌و علی رغم دعوتهای مکرری که از سوی امراء و حکام صفوی از او به عمل آمد ، نپذیرفت و تدریس و تدرس را بر استفاده از مزایای اجتماعی و سیاسی ایران ترجیح‌داد . پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه شیعه را در نجف بر عهده داشت . 

  

تولد و تحصیل

در قرن دهم هجری قمری در شهر اردبیل کودکی سعادتمند پا به عرصه وجود گذاشت . او بعد از رشد و شکوفایی و طی مراحل علمی و کسب کمالات معنوی و عرفانی به مرتبه ای از دانش و معرفت و زهد و تقوا رسید که پس از چهار قرن هنوز الگوی عالمان و پرهیزکاران است . 
نامش احمد و فرزند محمد و از خانواده ای دوستدار اهل بیت علیه السلام بود . پس از رشد و گذراندن تحصیلات و کسب کمالات معنوی به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جوار مرقد مطهر مولای متقیان امام علی علیه السلام به کسب علم و فضیلت پرداخت . 
وی علوم نقلی و فقه را از محضر سید علی صائغ و دیگر استادان حوزه نجف فرا گرفت . سید علی صائغ از آن جمله شاگردان برجسته شهید ثانی بود که استاد به وی علاقه فراوان داشت .  
وی همواره در جستجوی دانش بود و در طول عمر پربرکت خود از هیچ کوششی برای آموختن غفلت نمی کرد . هر جا که از وجود دانشمند و عالمی نشانی می یافت به خدمتش می شتافت و از علم و معرفت وی بهره می گرفت . به همین دلیل زمانی نیز برای استفاده از محضر فیلسوف و عالم وارسته جمال الدین محمود (از شاگردان فیلسوف نامی جمال الدین اسد دوانی ) به شیراز مهاجرت کرد و مدتی نزد وی به تحصیل علوم عقلی مشغول گردید . او علم و عمل را وجهه همت خویش ساخت و در زهد و تقوا به درجه ای رسید که به (مقدس ) شهرت یافت و در تحقیق و ژرف نگری علمی به اندازه ای تبحر داشت که به (محقق ) معروف شد .

در گفتار بزرگان

وی از آن جمله عالمانی است که مورد تجلیل فراوان علما و فقها قرار گرفته است . سید مصطفی تفرشی از معاصران محقق اردبیلی می نویسد : (امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند . او متکلمی فقیه و عظیم الشان و جلیل القدر و بلند منزلت و باورع ترین شخص زمانش و عابدترین و با تقواترین آنها بود . ) 
شیخ حر عاملی که خود از چهره ها و بزرگان دین و دانش است می نویسد : (احمد بن محمد اردبیلی عالمی فاضل ، محققی عابد ، مورد اطمینان و پارسا ، عظیم الشان و جلیل القدر و معاصر شیخ بهایی بود) 
علامه بزرگوار مجلسی می نویسد : (محقق اردبیلی در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل به مقام نهایی رسید و در میان عالمان متقدم و متاخر شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم . . . کتب او دارای بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است . ) 
محدث بزرگوار حاج شیخ عباس قمی می نویسد : (شیخ اجل عالم ربانی فقیه محقق صمدانی معروف به محقق اردبیلی . . . در مراتب علم و فضل و عبادت و زهد و کرامت و وثاقت و تقوا و ورع و جلالت به درجه ای رسید که توصیف نشود و در قدس و تقوا به مرتبه ای رسید که به او مثل زده شود و به راستی اشعه انوار جمال و پرتو حسن آن عالم مفضال چنان تجلی کرده بر هیچ دیده پوشیده نیست . ) 

مقدس اردبیلی و دربار صفوی

شاهان صفوی بنا به دلایل مختلف دینی و سیاسی و مصالح حکومتی ضمن احترام و تقدیس علمای دین از آنها در امور مختلف نظرخواهی می کردند . اگر چه این احترامها و تقدیسها بیشتر برای حفظ موقعیت خویش و به منظور برخورداری از حمایت و پشتیبانی جامعه شیعی بود که سر در فرمان عالمان و فقیهان داشتند . از آن سو علما نیز از این موقعیت برای گسترش و نفوذ مکتب تشیع استفاده فراوان بردند و به واقع ارتباط آنان با پادشاهان صفوی نقشی انکارناپذیر در گسترش و نفوذ تشیع داشت به طوری که تشیع در این زمان از انزوا خارج شد و با رسمیت مذهب تشیع نشر و تبلیغ اندیشه های شیعی رواج فراوان یافت . و دانشمندان و بزرگانی چون محقق ثانی ، شیخ بهایی و علامه بزرگوار مجلسی با جهت دادن سیاستهای دربار صفوی به سمت ترویج و تبلیغ تشیع خدمات بی نظیری را برای اسلام و تشیع به انجام رساندند به طوری که این دوران یکی از دورانهای اوج گیری اندیشه های شیعی است . 
مقدس اردبیلی نیز از جمله عالمانی است که در پرتو رابطه با دربار صفوی در گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان تلاشهای فراوانی را به ثمر نشاند . هر چند که او به درخواست شاه عباس صفوی برای ترک نجف و مهاجرت به ایران پاسخ منفی داد . برای مصالح تشیع و شیعیان همواره به دربار صفوی تذکراتی می داد . تاریخ برخی از آن وقایع را نقل کرده است .  از جمله نوشته اند : زمانی یکی از کارگزاران دربار صفوی مورد غضب شاه عباس قرار گرفت و به مقدس اردبیلی پناه برد و او نامه ای به وی داد تا شاه از تقصیر او بگذرد . نامه مقدس اردبیلی به شاه عباس چنین بود : 
(بانی ملک عاریت ، عباس ! بدان که چه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم می نماید چنانچه از تقصیر او بگذری شاید که حق - سبحانه و تعالی - از پاره ای از تقصیرات تو بگذرد . بنده شاه ولایت : 
احمد اردبیلی )
این از شگفت نامه هایی است که در آن هیچ توصیف و تعریفی از شاه نشده و مقدس اردبیلی در آن خود را از پیروان و غلامان امام علی علیه السلام معرفی کرده است و نه از چاکران و غلامان شاه . 
شاه عباس بدون تاخیر فرمان مقدس اردبیلی را اجرا کرد و پاسخی بدین گونه نوشت : 
(به عرض می رساند عباس خدماتی که فرموده بودید به جان منت داشته ، به تقدیم رسانید که این محب را از دعای خیر فراموش نکنید . کتبه کلب آستانه علی : عباس ) 

احیاگر حوزه نجف

سالها تحصیل و تحقیق در پرتو زهد و تقوا ، از مقدس اردبیلی فقیه و عالمی کم نظیر ساخته بود و طولی نکشید که ریاست و زعامت شیعه و حوزه علمیه نجف را عهده دار شد . هنگامی که مقدس اردبیلی پا به عرصه فعالیتهای علمی و تبلیغی گذاشت نجف بسیار خاموش و بی تحرک بود و دانش پژوهان اندکی در آنجا مشغول تحصیل بودند و حوزه آن از شکوه دوران شیخ طوسی بی بهره بود در این زمان احیاگری سراسر پاکی و فضیلت قیام کرد و با زهد خود به مقابله با کمبودها با تقوا و صبر خود به رفع کاستی ها برخاست و با معنویت خویش به حوزه نجف روح و صفا بخشید و نجف را میعادگاه طلاب دانش پژوه ساخت و جویندگان دانش را به آنجا جلب کرد . آیت الله سید حسن صدر در این باره می نویسد : (در زمان مقدس اردبیلی دوباره کوچ علمی به نجف آغاز شد . حوزه تقویت یافت و مردم از اطراف دیگر شهرها و بلاد به آنجا روی آوردند و آن شهر به صورت بزرگترین مرکز علمی در آمد . ) 

بر مسند تدریس

محقق اردبیلی در مدت عمر گرانمایه خود خدمات ارزنده ای برای عالم تشیع انجام داد . وی پس از کسب علوم عالی بر کرسی تدریس نشست و با کمال دقت و حوصله مسائل و مباحث علمی را به شاگردان خویش تعلیم داد . او همان گونه که نفس خویش را تهذیب کرده بود معتقد به تهذیب زواید و اضافات کتابهای درسی حوزه بود و از تدریس و تعلیم مطالبی که فایده ای بر آن مترتب نبود پرهیز می کرد . او با نفس قدسی خود کسانی را برای جامعه بزرگ تشیع تربیت کرد که هر یک چهره ای برجسته در علم و اجتهاد شدند و منشا آثار ارزنده ای برای عالم اسلام گردیدند . شاگردان برجسته وی را چنین برشمرده اند : 
1 . شیخ حسن (متوفی 1011 ق . ) فرزند شهید ثانی (مولف کتابهای معالم الاصول و المنتقی )
2 . سید محمد (متوفی 1009) نوه دختری شهید ثانی ، معروف به صاحب مدارک
3 . میر فیض الله تفرشی
4 . عنایت الله کوهپایه ای ، ترتیب دهنده برخی از کتابهای رجالی
5 . ملا عبدالله شوشتری (متوفی 1012)

تالیفات

فقیه بزرگوار محقق اردبیلی علاوه بر تدریس ، کتابهای پرارجی نیز در موضاعات کلام ، فقه ، اصول ، سیره اهل بیت علیه السلام و عقاید تالیف کرد که برخی از آنها اثری در دست نیست . فهرست قسمتی از این آثار عبارت اند از : 
1 . استیناس المعنویه به عربی (در علم کلام )
2 . بحر المناقب
3 . حاشیه بر شرح تجرید قوشجی
4 . حدیقه الشیعه در تفصیل احوال پیامبر(ص)و ائمه(ع)(فارسی)
5 . رساله خراجیه
6 . زبدة البیان فی آیات الاحکام، که در ایران بارها چاپ شده است(این کتاب فقهی و تفسیری آیات الاحکام )
7 . مقاله فی الامر بالشی (در علم اصول )
8 . مناسک حج (فارسی )
9 . مجمع الفایده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان علامه حلی
این کتاب یکی از مشهورترین و عمیق ترین دایرة المعارفهای فقه استدلالی و یکی از مصادر و منابع گران سنگ فقه جعفری است . که همواره مورد توجه مجتهدان بوده است . محقق این کتاب را به مثابه شرحی بر کتاب ارشاد علامه حلی نوشته ولی خود کتابی بسیار مفصل و عمیق است که با دقت و کنکاشی عظیم به تحلیل و بررسی مباحث فقهی پرداخته است و این کتابی است‌که چاپ سنگی گردیده بود و اخیرا از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در 12جلد آغاز چاپ شده است و شروع تالیف آن در ماه رمضان‌977 در کربلا صورت‌گرفته ، و انجام آن در سال 985 بوده است

10.اثبات واجب تعالی

11.اثبات امامت
12.تعلیقه‌ای بر شرح مختصر الاصول عضدی
13.تعلیقه‌ای بر خراجیه محقق ثانی . این کتاب در مورد مساله خراج و مالیات‌نوشته شده و هر دو در سال 1318 ه . ق در حاشیه کفایة الاصول آخوند خراسانی چاپ‌سنگی شده است .
 14.اصول الدین ، که یک نسخه از آن در کتابخانه رضویه موجود است . 

 

سیره مقدس

مقدس اردبیلی بسیار متواضع بود و در مقابل شاگردانش خود را فوق العاده کوچک می شمرد و آنان را مورد تکریم و احترام فراوان قرار می داد . گویند در هنگامی که شیخ حسن از تحصیل فراغت یافت و قصد داشت به لبنان باز گردد از استاد خویش تقاضای نصیحت و موعظه کرد و مقدس اردبیلی احادیثی را گردآوری کرده ، در ورقه ای نوشت و به ایشان داد و در پایان آن نوشت این جملات را اضافه کرد : 
(کتبه العبد احمد لمولاه امتثالا لامره و رجاء لنذکره ) 
این مطلب را بنده خدا احمد برای مولای خود نوشته است تا فرمان ایشان را به جای آورد و به امید اینکه موجب پندآموزی وی باشد . 
اخلاص در کار تعلیم و تدریس نیز از خصلتهای بارز مقدس اردبیلی بوده است . ملا عبدالله شوشتری از شاگردان مقدس اردبیلی در مجلسی مساله ای را از استاد خویش پرسید . مقدس سوال او را پاسخ گفت . اما شاگرد به این پاسخ قانع نشد و بحث ادامه یافت . ناگهان مقدس سکوت کرد و پس از لحظه ای فرمود : این بحث بماند برای بعد ، باید به کتاب مراجعه کنم ! سپس از مجلس برخاست و به شاگرد فرمود تا همراه او به جایی دیگر بروند . پس از خروج از آن مجلس محقق اردبیلی پاسخی بسیار دقیق و عمیق بیان کرد به طوری که شاگرد قانع شد و شبهه ای برایش باقی نماند . شاگرد پرسید : آقا ، چرا پاسخی به این نیکویی می دانستید و در همان مجلس بیان نفرمودید؟
محقق فرمود : آنجا چون در مجلس و در حضور جمعی از مردم بودیم احتمال داشت که قصدمان جدل و فخرفروشی و اظهار فضل بر یکدیگر باشد ولی اینجا این شبهه نیست زیرا تنها خدای متعال ناظر بحث و گفتگوی ماست .  
کمک به محرومان نیز از خصوصیات پسندیده مقدس اردبیلی بوده است . نقل است در یکی از سالها قحطی و گرانی به اوج خود رسیده بود و فقر و گرسنگی بیداد می کرد محقق اردبیلی اندک آذوقه ای داشت که فقط کفاف قوت خانواده اش را می کرد . اما او راضی نشد که خانواده اش غذا داشته باشند در حالی که افراد زیادی در جامعه محتاج و گرفتارند . از این رو آن طعام را بین بیچارگان تقسیم کرد . همسرش از این عمل او برآشفت و گفت : 
در چنین سال قحطی آنچه طعام داشتیم به فقرا کمک کردی ، اکنون باید فرزندان من دست گدایی به سوی دیگران دراز کنند؟
محقق پاسخی نداد و از منزل خارج شده ، راه مسجد کوفه را در پیش گرفت . او تصمیم گرفته بود چند روزی را در مسجد اعتکاف کرده ، به عبادت و راز و نیاز بپردازد . در دومین روز حضور او در مسجد مرد عربی مقداری گندم و آرد بر چهارپایی بار کرده ، به خانه محقق اردبیلی برد و به همسرش تحویل داد و گفت : 
صاحبخانه در مسجد اعتکاف کرده و این گندم و آرد را برای شما فرستاده است . چند روزی گذشت تا اینکه مقدس اردبیلی به خانه بازگشت . همسرش به او گفت : 
آرد و گندمی که فرستاده بودید خیلی مرغوب بود . 
محقق ، بی خبر از همه جا ، وقتی این سخن را شنید دریافت که این فضل و رحمتی از طرف خدا بوده است و خداوند را بر این بنده نوازی ستایش کرد .  

در وادی کرامات

در کتاب انوار نعمانیه سید نعمت الله جزائری ، و در روضات الجنات ، حوادث‌و قضایای حیرت انگیزی از آن عالم ربانی نقل کرده‌اند که صدور چنین اعمال و کرامات‌از دارندگان چنین ارواح وارسته و پاک با آن همه اخلاص و پاکی ، هیچ نوع تعجب وشگفتی ندارد.
در ذیل به دو نمونه آن اشاره می کنیم : 
فردی از اهل تفرش به نام میرغلام (میر فیض الله ) که یکی از شاگردان و نزدیکان مقدس اردبیلی و فردی دانشمند و پارسا بود ، می گوید : 
من در مدرسه ای که حجره های آن در صحن مطهر امیرالمومنین علی علیه السلام قرار داشت ، سکونت کرده به فرا گرفتن علم اشتغال داشتیم . در یکی از شبهای تاریک پس از آنکه از مطالعه فارغ شدم از حجره بیرون آمدم و به اطراف نگاه می کردم که ناگهان دیدم مردی با سرعت به طرف قبه مبارک می رود . با خود گفتم شاید این مرد دزدی است که می خواهد به حرم دستبرد بزند و قندیلهای حرم مطهر را به یغما ببرد! به ناچار به طوری که او متوجه نشود . تعقیبش کردم دیدم به طرف در حرم مبارک رفت و اندکی توقف کرد . بلافاصله قفل در گشوده شد و بر زمین افتاد و در باز شد و او وارد گردید و بعد در دوم و سوم نیز به همان صورت باز شد . دیدم آن مرد به کنار مرقد مطهر مشرف شده ، سلام عرض کرد و از جانب قبر مطهر پاسخ داده شد . من صدایش را شناختم و متوجه شدم با امام علیه السلام درباره یکی از مسائل علمی گفتگو می کند . سپس از حرم خارج و به جانب مسجد کوفه رهسپار شد . من هم پشت سر او به طوری که متوجه من نبود حرکت کردم (تا از اسرار او سر در بیاورم ) وقتی به مسجد رسید به محراب مسجد نزدیک شد و باز شنیدم که با بزرگی درباره همان مساله علمی گفتگو می کند . پس از آنکه پاسخ خود را شنید از آنجا بیرون آمد . من هم در تعقیب او حرکت کردم . وقتی به دروازه شهر رسید ، هوا روشن شده بود . پیش از آنکه از دروازه خارج شود با صدای بلند او را مورد خطاب قرار داده ، گفتم : ای مولای ما ، من از آغاز تا انجام کار همراه شما بودم ، اینک بفرمایید آن دو بزرگ که با آنها درباره مسائل علمی صحبت می کردید چه کسانی بودند؟ مقدس وقتی این درخواست را شنید ، پس از آنکه تعهدات لازم را گرفت که تا موقع حیاتش به کسی اطلاع ندهم ، فرمود : ای فرزند من ! بسیاری از اوقات مسائل مختلفی برای من گنگ و مبهم می ماند ، پس در هنگام شب به مرقد مطهر امیرالمومنین علیه السلام می روم و مساله را برای حضرت مطرح و جوابش را دریافت می کنم . امشب نیز بر طبق معمول به حضور انور شرفیاب شدم و حضرت مرا به صاحب الزمان علیه السلام حواله کرد و فرمود : فرزندم مهدی (عج ) در مسجد کوفه است ، به حضورش برس و پاسخ مسائل خود را از آن حضرت استدعا کن آن مردی که در مسجد کوفه دیدی حضرت مهدی (عج ) بود .  
وی شبی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در خواب دید که حضرت موسی علیه السلام در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد . پس حضرت موسی از رسول خدا صلی الله علیه و آله سوال کرد : این مرد کیست ؟ پیامبر فرمود : از خودش سوال کن . حضرت موسی علیه السلام از مقدس پرسید : تو کیستی ؟ مقدس جواب داد : من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه ، فلان خانه منزل من است . حضرت موسی علیه السلام تعجب کرد و گفت : من از اسم تو سوال کردم این همه تفصیل برای چه بود؟ مقدس در جواب گفت : خداوند عالم وقتی از تو سوال کرد که این چیست که در دست تو است ، تو چرا آن قدر در پاسخ تفضیل دادی ! حضرت موسی علیه السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت : راست گفتی که علمای امت من همانند انبیای بنی اسرائیل می باشند .  

رحلت

 او پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و معنویت ، سر انجام در ماه صفرسال‌993 ه . ق در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در جوار قبر محبوب ومعشوق خویش ، سرور متقیان مولی علی(ع)در ایوان طلا سمت راست وارد شونده برحرم مدفون گردید .
در ریحانة الادب از نخبة المقال در ردیف احمد» ، در مورد تاریخ‌وفات او نقل می‌کند که گویند :
الاردبیلی من الاعاظم منه استجاز صاحب المعالم مقدس ذو ورع و عفة وفاته فی الف الا السبعة
(اردبیلی از بزرگان امامیه است و صاحب معالم از او اجازه روایتی کسب کرده‌است . او مقدس و پرهیزکار و عفیف بوده است ، وفاتش هفت‌سال کمتر از هزار(993)صورت گرفته است . ) (ریحانة الادب ، ج 5 ، ص 370 )
 

 

 

 

  • ۰
  • ۰

 

مرحوم (مقدّس اردبیلی) رحمه الله علیه در حجره ای تنها زندگی می کرد . یکی از طلاب مدرسه مایل شد که با مقدّس هم حجره باشد و در این باره با شیخ حرف زد ، شیخ قبول نکرد او زیاد اصرار و التماس نمود .
شیخ فرمود : قبول می کنم با این شرط که هر چه از حال من اطلاع پیدا کنی ، به کسی نگوئی و اظهار نکنی .
آن مرد قبول کرد ومدّتی با هم بودند تا آنکه زمانی رسید که هر دو مبتلا به تنگی معاش شدند به حدّی که قوت لایموت هم نداشتند و به کسی هم اظهار نمیکردند ، تا آنکه آثار ضعف و ناتوانی از چهره آن مرد نمودار شد .
در آن حال کسی از کنار آن مرد عبور می کرد حال او را دید و علّت ضعف و بی حالی او را پرسید ، او چیزی نگفت ، ولی عابر زیاد اصرار ورزید والتماس نمود که علّت را بگوید .
آن مرد قضیّه را فاش کرد که ما دو نفر طلبه علم دین مدّت زیادی است که غذا نخورده ایم .
آن شخص تا مطلع شد رفت غذائی تهیّه کرده با مقداری وجه به آن طلبه داد و گفت : نصف این غذا و پول ما تو نصف دیگر را به رفیقت بده . وقتی که مقدّس وارد حجره شد و آنها را دید سؤ ال کرد که از کجا رسیده ، آن طلبه حکایت را نقل کرد .
مقدّس فرمود : دیگر هنگام جدائی ما شد ، پس آن غذا را خوردند ، اتفاقاً همان شب مقدّس محتلم شد ، پس زود بلند شد رفت به حمّام که به نماز شب برسد . در حمام بسته بود .
حمامی در را قبل از وقت باز نکرد مقدّس به اجرت حمام افزود باز قبول نکرد آن قدر افزود که رسید به آن مقداری که از آن وجه سهمش شده بود حمامی در را باز کرد ، تمامی آن وجه را داده غسل کرد ، نماز شب را بجا آورد . آری آنچه مقامات عالیه بدست آورد از برکت این گونه عبادتها و مجاهدتها و ریاضتها بوده است .
منبع: لا لی الاخبار. ج 1، ص 116

 

 

مقدس اردبیلی

 

مقدس اردبیلی

مقدس اردبیلی

 

 

مقدس اردبیلی

 

 

مقدس اردبیلی

 

 

مقدس اردبیلی

 

مقدس اردبیلی

  • ۰
  • ۰

 

شرفیابی علامه حلی محضر امام زمان ارواحنافداه

کمک امام زمان به علامه حلی برای یادداشت برداری از  کتاب معاندین 
حجت الاسلام و المسلمین مرحوم شیخ احمد کافی 
 
 
 
 
 
 
==========

انیمیشن دیدار علامه حلی با امام زمان
پرسش علمی علامه حلی از امام زمان در راه و ارجاع دادن حضرت به کتاب تهذیب شیخ طوسی (یکی از کتب اربعه)


 
 
===========

عنایت امام زمان عج به علامه حلی در مورد حکم اشتباه ایشان
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند


=====
احتجاج علامه حلی با یک سید ناصبی در مورد اللهم صل علی محمد و ال محمد
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند

 
======
احتجاج علامه حلی با سلطان خدابنده وتغییر مذهب رسمی کشور به شیعه
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند

 
 
=============


درایت علامه حلی با استفاده از کلام حضرت علی ع در مقابل حمله مغولها
سخنران: حجت الاسلام و المسلمین دانشمند


 



============

روضه خوانی علامه حلّی برای امام زمان(عج الله) روضه حضرت علی اصغر(ع)




====

مجاهدت علمی علامه حلی 
سخنران شیخ حسین انصاریان

علامه حلی در گرمای 50 درجه حله 523 جلد کتاب نوشتند.



======