آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
امیرالمؤمنین، علی علیه السلام اقیانوس اعظم است. یک خلیج‏هایی به علی علیه السلام متّصل هستند که از این دریا به مقدار استعداد خودشان آب گرفته ‏اند. یکی از آن‌ها رُشَید هَجَری است. امیرالمومنین علیه السلام یک دستی به رُشَید هَجَری زده بود؛ او را مثل زنگوله به پای خودش بسته بود. زنگوله وقتی به پای مرغ و به پای کبوتر بسته شود، به پرواز کبوتر، آن زنگوله هم بالا می‌رود. فهمیدید چه گفتم؟ اگر فهمیدید الان راه ترقّی را می ‌فهمید که چیست. آقا زنگوله را روی زمین بگذار؛ صدها هزار سال هم بگذرد، این زنگوله یک وجب هم نمی ‌تواند از زمین بلند شود. امّا اگر این زنگوله را به پای یک کبوتری بستی، به پای عقاب بستی، او که پرواز می ‌کند، زنگوله را هزار پا بالا می ‌برد. تو زنگوله‌‌ هستی. مادام که تو، تو هستی، ولو قطب باشی، ولو شیخ ارشاد باشی، ولو صاحب تخت باشی، ولو دستگیر باشی، بیچاره هستی! تا خودت را به پای ولیّ وقت نبندی، اوج پیدا نمی ‌کنی؛ از همین جایی که هستی تکان نمی ‌خوری! امّا خودت را به پای ولی الله اعظم امام ‌زمان علیه السلام ببند، تو را اوج می‌ دهد. (کمالات و رشد معنوی) به علم‌ های ظاهری نیست، این ‌ها به تحصیلات اصطلاحی نیست، این ‌ها به صفای قلب و نورانیت فؤاد و اتصال به منبع ولایت، حاصل می شود.، مفتاح آن: «اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللهُ» است؛ کلیدش چسبیدن به ولیّ وقت است. ولیّی غیر از امام ‌زمان علیه السلام نداریم؛ مرشدی غیر از امام ‌زمان علیه السلام نداریم. «الولیّ المرشد» اوست؛ هر روز با او بیعت کنید. خودتان را به او بفروشید. «اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا.» خودتان را به امام ‌زمان علیه السلام بفروشید.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 21 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
برلیان و الماس را به هر بچّه‌ قدر ندانی نمی ‌دهند! به بچّه‌ قدر ندان، بستنی بوقی می ‌دهند! به او نمی‌آیند برلیان و زمرّدی بدهند که پنجاه هزار تومان قیمت دارد. زمرّد پنجاه هزار تومانی و برلیان را به یک مرد سالخورده‌ قدردانِ محتاطِ دهانْ محکمِ دهانْ بسته‌ زبانْ محکمی می ‌دهند که حتّی زنش هم نفهمد!
سِرّ غیب آن را سزد آموختن کز تکلّم لب تواند دوختن
لذا برلیانِ تشرّف خدمت امام عصر ارواحنا فداه، نصیب هر کسی که دهانْ دروازه باشد، نمی‌ شود. نصیب هر کسی که به قول ما خراسانی ها، زبانش لق باشد و در اختیارش نباشد، نمی ‌شود. به کسانی داده می‌شود که سَر می ‌دهند و سِرّ نمی ‌دهند. به کسانی داده می ‌شود که دو لب خودشان را با باسمه ‌های خیلی محکم دوخته ‌اند! این است که اگر کسی شرفیابیِ واقعیِ حسابی برایش رخ داد، او به کسی چیزی نمی ‌گوید. مگر این که از ناحیه‌ خود حضرت، از نواحی غیب، یک علائمی و شواهدی قولی یا عملی بر او نمایان شود، که فلان آدم شایسته است که تا چه مقدارش را بداند. اگر این طور شد، آن کسانی که مشرّف شده ‌اند، جریان تشرّف خود را می ‌گویند و الاّ، خیر.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 24 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد ملک، در ماه رمضان سال1382قمری می فرمود:
من التزام شرافتى به شما می ‌دهم که اگر در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام افتادید، (با اینکه غافلید و شیطان بى‌پدر و مادر نمی ‌گذارد کار اساسى کنید) و هر کس در رشته خدمتگزارى به امام زمان علیه السلام وارد شود و به ساحت مقدّس حضرت خدمت کند، ترویج حضرت، تعظیم حضرت و دفاع از حومه حضرت کند، قلماً قدماً مالاً زباناً دفاع کند و مشغول خدمتگزارى دربار حضرت بشود، بنده ضمانت شرافتی می ‌دهم، آن حضرت گرفتاری ‌هاى او را برطرف می ‌کند. چه در رشته تجارت، چه در رشته آخوندى، در هر رشته ‏اى که هست، در هر کار و صنعتى که هست، حضرت نمی ‌گذارند او گرفتار شود. امام زمان علیه السلام آن قدر غیور است، این حضرت آن قدر آقا و بزرگوار و جوانمرد است، که با اندک قدم که در راه خدمتگزارى به دربار مطهّرش برداری، جبران می کند. اگر کسی نوکرى داشته باشد، کمی این نوکر مشغول خدمت او باشد، به وظیفه ‏اش عمل کند، اگر اربابِ کم ‌غیرتى هم باشد نمی ‌گذارد این نوکر گرفتار بشود که گرفتارى نوکر، او را از خدمت باز دارد. همه همینطورى هستید. آن مقدارى که در فکر تأمین زندگى خودتان هستید، همان مقدار در مقام تأمین زندگى این نوکر هستید. یعنى خاک بر سر من، امام زمان علیه السلام به قدر ما هم به وظیفه آقایی ‌اش عمل نمی ‌کند!؟ نوکرِِ خدمتگزارش را نگهدارى نمی ‌کند!؟ حاشا و کلاّ. به موى ابروى خودش قسم که این مطلب تا از این چراغ نزد من روشن‌تر نباشد نمی‌ گویم. به قدرى امام زمان علیه السلام غیرتمند است، به قدرى جوانمرد است، به قدرى حق ‌شناس است، به قدرى آقاست که حدّ و وصف ندارد. اوّل یک قدم برو در خانه امام زمان. امّا نمی ‌رویم، حقّه است. امام حقّه‌بازى را از واقعیّت تشخیص می ‌دهد. جوهر اخلاص و ارادات قلبى را از تظاهر به علاقه تشخیص می‌دهد. معتقدیم شیعه‏ ایم امّا خدمت نمی ‌کنیم. وقتى که در گرفتارىِ سخت است، می ‌گوید یا صاحب ‌الزّمان! این علاقه به صاحب ‌الزّمان نیست. علاقه به خودت هست. چون در وقتى که گرفتارى برای تو پیش آمد، هر کس بتواند گرفتاریت را برطرف کند، متوسّل به او می ‌شوى. ما اغلب دروغ می ‌گوییم که به صاحب‏ الزّمان علیه السلام علاقه داریم. داریم!؟ کدام وقت شده از سوز جگر و گدازِ سینه، دعایى براى سلامتى صاحب ‌الزّمان کرده باشیم؟ روز 18 ماه رمضان است. به خداى واحد و احد، در خانه خدا می ‌گویم، اگر کسى به صفا معتقد به امام زمان علیه السلام باشد و بنای خود را در خدمتگزارى بر حضرت بگذارد، والله حضرت نمی ‌گذارند کوچکترین گرفتارى در زندگى براى او پیدا شود. نمی ‌گویم ناخوش نمی ‌شود، ولی حضرت مهمّاتش را کفایت می‌کنند.
(سخنرانی های مسجد ملک، روز هجدهم ماه رمضان، 1382قمری)

  • ۰
  • ۰

/ مناظره ی کوتاه علامه امینی با عده ای از علمای اهل سنت + صوت

:sparkle:حدود هفتاد تن از علمای برجسته ی اهل سنت، علامه امینی را ناچار وارد بحث اعتقادی می کنند اما وی با دلیلی ساده، همه را محکوم می کند.

:small_blue_diamond:علامه امینی حدیث زیر از پیامبر(ص) را می خواند:

((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ای میته کفر و نفاق))

هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلی مرده است؛ یعنی در حال کفر و نفاق مرده است.

سپس از آنها اعتراف می گیرد که سند آن صحیح است. بعد، از آنها می پرسد:

:small_blue_diamond:آیا فاطمه ی زهرا(س) امام عصر خویش را شناخت یا نه؟ امامِ آن حضرت چه کسی بود؟

علمای اهل سنت سرها را پایین انداختند؛ چون اگر می گفتند: او امام زمان خود را نمی شناخت، به این معنا بود که او در مرگ جاهلیت از دنیا رفته که چنین چیزی در مورد او قابل تصور نیست. اگر می گفتند: می شناخت، مسلماً ابوبکری که تا پایان حیات آن حضرت، مورد غضبش بود، نمی توانست امام او باشد.

:point_left:در نتیجه علمای حاضر یکی یکی مجلس را ترک کردند!
:point_down::point_down::point_down::point_down::point_down:

  • ۰
  • ۰


حرف های او (امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام) را اگر گوش دادی کیف می کنی
علم او را اگر یاد دادی کیف می کنی
ولایت (امیرالمومنین) را اگر داشته باشی کیف می کنی
برو حرف صاحب ولایت را یاد بگیر
برو ببین امیرالمومنین (علیه السلام) چه حرف هایی می زند
با خدا چطور حرف زدند
عشق بازی چطور است
محبت بازی چطور است
با حافظ کار درست نمیشه
با مثنوی کار درست نمیشه
حافظ چیه!؟
مثنوی چیه!؟
بذار زیر پات
برو یک عالم پیدا کن
برو دعای امام سجاد (علیه السلام) را بده دست عالم
او بخواند و تو بفهمی عشق بازی چه هست

روز قیامت فرضا جنابعالی را بیاورند ، مرا ، امینی را
گناه نکردم
نماز هم خوندم
روزه ام گرفتم
غیبت هم نکردم
ربا هم نخوردم
شراب هم نخوردم
زنم را هم لخت و عریان به خیابان ها نفرستادم
در میدان هم به ساز و آواز گوش ندادم
سیئاتی که که منع کرده خدا مرتکب نشدم
حالا من را آوردن پیش امیرالمومنین سلام الله علیه
امیرالمومنین (علیه السلام) از من بپرسد
آشیخ (عبدالحسین امینی)
تو به من اعتقاد داشتی؟
(مرا) دوست داشتی؟
من ولی مطلق تو بودم؟
مرا روح الأرواح می دانستی؟
مرا محب خدا می دانستی؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) را قبول داشتی؟
پیامبر (صلی آله علیه و آله) گفته بود که احب خلق الله الی الله علی بن ابیطالب (علیه السلام)
علاقه مرا با خدا می دانستی؟
(با این احوال)
من بهتر بودم که حرف مرا بگویی ، بخوانی ، گریه کنی یا حافظ!؟
مرا با حافظ یک جا گذاشتی؟
مرا با مثنوی (مولوی بلخی) یک جا گذاشتی؟
حالا محشر است ، امیرالمومنین (علیه السلام) آمده
مرا هم آورده آنجا
بگوید : آقا این جناب حافظ...
آقا... حافظ مثل من عقل (کامل) داشت!؟
حافظ مثل من (تمام) علم داشت!؟
حافظ مثل من اراده داشت!؟
حافظ مثل من حقیقت شناس بود؟
حافظ مثل من (دارای مقام) نورانی بود!؟
حافظ مثل من (دارای مقام) ربانی بود!؟
حافظ مثل من عظمت داشت!؟
حافظ مثل من محبت شناس بود!؟
حافظ مثل من خداشناس بود!؟
حافظ مثل من عالم بود؟
حافظ مثل من (مقام) ملکات نفسانیه داشت!؟
(آیا) حافظ مثل من نفسیات کریمه داشت!؟
بابا مرا چرا ضایع کردی!؟
چرا با حافظ یک جا گذاشتی!؟
مثنوی!!!
این کتاب را خداوند خواهد آورد روز محشر
من اعتقادم این است
و ان شا الله خواهد آورد
این (کتاب مثنوی) را می آورند
این آقایان (صاحب مثنوی) را هم می آورند تا بگویند...
می گویند (خطاب به مولوی) این کلمه ای که شما ذر اینجا نوشتی
(مثنوی مولوی یعنی) اصل اصل الاصول...!!
والله صد سال شراب بخوری
خدا از آن می گذرد...
(ولی) از این کلمه (مولوی) نمی گذرد!!!
حرف ها بوده برای خودش
حرف درست کرده اصل اصل الاصول!؟
اصل اصل اصول تو همین قرآن است!!!
قرآن بخوان گریه کن (نه اشعار مثنوی را)!!!
قرآن بخوان اشک بریز... لَوْ أَنْزَلْنٰا هٰذَا اَلْقُرْآنَ عَلىٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خٰاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اَللّٰهِ وَ تِلْکَ اَلْأَمْثٰالُ نَضْرِبُهٰا لِلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (سوره حشر آیه ۲۱)
قرآن را اگر به کوه ها نازل می کردیم ، کوه ها پاره و پراکنده می شدند
از خشیت و ترس حق تعالی
ما دیگر قرآن نمی خوانیم!!!
ما در رادیو بشنویم
ما دیگر قرآن خوان نیستیم!!!
قرآن را از دست ما گرفتند!!!
برکت بازار شما را با (برداشتن قرآن) برداشتند
شما چطور می توانید
مگر این همدان ، همدان مومنین نیست!؟
شما وقتی در بازار می آمدید مگر هر روز قرآن نمی خواندید!؟
قرآن بخوان گریه کن چرا (اشعار) حافظ می خوانی گریه می کنی!؟
دعا بخوان گریه کن!!
برو دعای حضرت سجاد علیه السلام را بخوان
برو دعای ابوحمزه بخوان
ابوحمزه را والله اگر خدا به کوه ها بفهماند
کوه ها پراکنده می شوند
حافظ می فهمد محبت چیست!؟
حافظ می فهمد عشق چیست؟!
حافظ می فهمد خدا کی هست؟!
مثنوی می فهمد خدا کی است؟!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعلم است (به تمام این موارد)
ولی مطلق کافه مردم...
ماعرفناک حق معرفتک...
حافظ (این مقام) را فهمیده!!!
حافظ (این مقام) را شناخته ولی پیامبر نشناخته!!!
حضرت علی علیه السلام نشناخته ولی حافظ شناخته!!!
آقا مثنوی میخواند!!!
برو دعای ابوحمزه (ثمالی) بخوان برادر...
عزیزم ، نور چشمانم
محبت اوست...
ببین حضرت سجاد علیه السلام چه می گوید؟
محبت این است بدن می لرزد
نماز می خواند...
بدن حضرت سجاد (علیه السلام) می لرزد...
رنگ (از چهره ایشان) می پرد...
رنگ (ایشان) زرد شده است (موقع نماز)
فرمود : هر کس نماز بایستد...
الله اکبر بگوید
در قلب خودش غیر از خدا امیدی...
و رجائی به قدرت دیگری...
به غنا و ثروت کسی داشته باشد
وقتی گفت الله اکبر...
این روایت منصوص است
خدای تعالی خودش ندا می کند
کبرتنی ایها الخادع...
تکبیر مرا گفتی ای خدعه کننده
ایها الکذاب....
ای دروغگو
ایها المخادع
اهل خدعه و نیرنگ
تکبیر مرا گفتی؟
به روی من دروغ گفتی

  • ۰
  • ۰

دانلود مجموعه سخنرانی های علامه امینی

 

 

 

استاد معاونیان نقل فرمودند: بیست و چند سال قبل در مشهد براى جمعی از طالبان مباحثی در امامت داشتم، و بر حسب ارادتی که به علّامهٔ امینی مى ورزیدم، شرط کرده بودم که در جمع کلاس باید نوار صوتی ده منبر مرحوم علّامه را که در مدرسه نواب مشهد به دعوت مرجع والاقدر آیة الله حاج آقا هادی میلانی افاضه فرموده بود، دوستان دقیق بشنوند.
این کار بس برکات داشت و توفیق آفرین و معرفت افزا بود.
بیاد دارم که در آخرین منبر از آن دهه که بسیار مجلس پر شور و با جلالت و پر جمعیت و با عطمتی بوده آقای امینی، این قهرمان دفاع از امیر و غدیر، سخت مى نالد و مى خروشد، و بسیار رنجیده و گله اى شدید آغاز مى کند؛ چرا که شنیده فرد معمّمی گفته که آقای امینی با نوشتن الغدیر تقرقه اندازی مى کند!! و نیز اضافه بهتان هم زده که:
بله، انگلیس پول مى دهد که کتابی مثل الغدیر بنویسند تا بین شیعه و سنّی تفرقه ایجاد کنند!!!
فریاد علّامهٔ امینی کنار قبر امام رضا علیه السّلام به عرش رسیده و نالهٔ آن کم نظیر عالم مرزبان و غیور را درآورده است. إنّا لله و إنّا إلیه راجعون !

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.....

 

 

 

 

 

                         دانلود سخنرانی                      

   زمان   

 

 

                            سخنرانی 1                         

۱:۲۷:۵۳

 

 

                            سخنرانی 2                         

۱:۲۷:۳۴

 

 

                            سخنرانی 3                         

۱:۲۲:۲۸

 

 

                            سخنرانی 4                         

۱:۱۸:۳۰

 

 

                            سخنرانی 5                         

۱:۲۶:۴۸

 

 

                            سخنرانی 6                         

۱:۲۳:۰۲

 

 

                            سخنرانی 7                         

۱:۱۶:۴۳

 

 

                            سخنرانی 8                         

۱:۱۳:۵۴

 

 

                            سخنرانی 9                         

۱:۲۶:۲۵

 

 

                           سخنرانی10                         

۱:۲۳:۰۵

 

 

 

  • ۰
  • ۰



اگر امام زمان علیه السلام، یک تار مویش را بجنباند، دنیا را زیر و زِبَر می‌ کند. نمی ‌دانید چه گوهری در خزانه‌ غیب خدا پنهان شده است.

اگر آشکار شود‏ زمین و آسمان را متلألأ می ‌کند:
«وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا».
«یَوْمَ تُبَدَّلُ الأَرْضُ غَیْرَ الأَرْضِ»
.

والله اگر از نان خوردن و آب خوردن و زندگی ‌تان دست بردارید و یکپارچه عمرتان را بر دعای بر فرج و ظهور امام زمان علیه السلام صرف کنید، مغبون نیستید. اگر یک ساعت از زمان ظهورش را درک کنید، بهتر از این است که هزاران سال بدون آن حضرت زندگی کرده باشید. به حقّ صاحب این منبر و این محراب، این مطلبی که می ‌گویم، با براهین عقل مطابق است و با وجدان بزرگان موافق است.

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد صاحب الزّمانی بیرجند در شب 21 ماه رمضان 1394 هجری قمری می فرمود:
«اللَّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ بِکِتَابِکَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ ، وَ فِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَ أَسْمَاؤُکَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِی مِنْ عُتَقَائِکَ مِنَ النَّارِ»
این دعایی است که وقتی قرآن را بالا سر می گذارید، می خوانید. قرآنها را باز کنید.
من طلبه بودم. شب های دهه محرم کتاب های مقتل را نگاه می کردم و مقاتل، یعنی آنچه که در کربلا واقع شده را می خواندم و گریه می کردم. یک شب رسیدم به اینجا که امام حسین علیه السلام، قرآن را آورد به میدان، قرآن را باز کرد و بالای سرش گذاشت. فرمود:
«مردم! بین من و شما این قرآن حاکم باشد. من مسلمانم، این هم قرآن است. در کجای قرآن است که مرا بکشید؟»
من این عبارت را که خواندم منقلب شدم، لذا از آن تاریخ به این طرف هر شب احیایی که قرآن به سر می گیرم، چه بالای منبر، چه در خانه خودم، تا قرآن را بالا سرم می گذارم، یادم از امام حسین علیه السلام می آید که او بیچاره شده بود دیگر، قرآن را بالا سرش گذاشت .و رفت زیر سایه قرآن.
ای مردم! شما هم به یاد امام حسین علیه السلام بیافتید و اشک هایتان بریزد، قرآن را بگذارید بالا سرتان و این دعا را بخوانیم.
(سخنرانی مسجد صاحب الزّمانی(خیرآباد نو) بیرجند، 1394 قمری، شب21 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد صاحب الزّمانی بیرجند در شب 21 ماه رمضان 1394 هجری می فرمود:
ای مردم! شب احیای دوم است، لیله قدر است. دفتر خدا حساب دارد، بی حساب نیست. تمام آنچه در سال آینده باید به ما برسد، همه اندازه گیری شده است. قدر به معنی اندازه گیری است. امشب اندازه گیری می شود. باید چقدر به این آدم نفس داده شود، چقدر دانایی داده شود، چقدر پول داده شود، چه اندازه صحت و سلامتی. تمام جزئیات امشب اندازه گیری می شود و در دفتر قدر الهی نوشته خواهد شد. البته خدای متعال بدا دارد، ممکن است خیلی از مقدّرات در بین سال، بدا شود، ولی پی ریزی آنچه در سال آینده به ما می رسد، امشب انجام می شود. امشب هرچه همت دارید کاری کنید که خدا را از خودتان خشنود کنید و دفتر عملتان را از ناشایست ها بوسیله توبه و انابه و استغفار پاک کنید. امید است به حرمت امیرالمومنین علیه السلام مقدّرات سال آینده همه شما به خیر و سعادت و خوشی و انبساط روحی و مادی فراهم شود. قرآنها را مهیا کنید.معصیتها را جلوی چشمتان بیاورید. کسی که معصیت نکرده چهارده تا معصوم هستند. باقی دیگر همه معصیت کاریم، همه نافرمانی داریم، کم و بیش ، صغیره و کبیره. امشب درهای رحمت خدا باز است و از خدا طلب مغفرت و آمرزش کنید. بگویید خدایا بد کردیم، غلط کردیم، معصیت کردیم. ما معترف به تقصیر خودمان هستیم، استحقاقِ عذاب و عقاب داریم، ولی چشم امید به عفو و رحمت، به کرم و مغفرت، به آقایی و بزرگی تو داریم. خدایا این امید ما را امشب نا امید نفرما. خدایا اگر ما بدیم، ولی به سلطنت تو معتقدیم، تو را به خداوندی می ستاییم، منکر سلطنت و پادشاهی و آقایی تو نیستیم. نوکر ها و بنده های بدی هستیم، امّا به حقّ قرآن عظیم! به آیات مبارکات قرآن! به روح مطهر امیرمومنان! امشب در حقّ ما آقایی کامل بفرما و از گذشته های ما در گذر. توفیق بندگی و هدایت راه خیر به همه ما عطا بفرما. این صیغه توبه را که من می خوانم همگی بخوانید، با حال هم بخوانید؛ یعنی گناهانتان را مجسّم کنید و از خدا طلب مغفرت کنید.
استغفر الله الذی لا اله الا هو الرحمن الرحیم ذو الجلال و الاکرام و اتوب الیه
یک مرتبه دیگر می خوانم. گناهانتان را مجسّم کنید و به دلتان به خدا بگویید: ما گناه کردیم، چوبمان هم بزنی حق داری، ما مستحقّ هستیم، امّا بیا و آقایی کن امشب ما را ببخش، یک مشت گدا آمده ایم در خانه ات، روی فرشت نشسته ایم، نیمه شب هم هست، دست گدایی دراز کردیم، تو اگر ما را نبخشی و عذاب کنی لذّتی نمی بری، ولی ما در زحمت خواهیم بود. امّا اگر ببخشی، ما راحت می شویم. خدایا! اگر ما را ببخشی مولایمان علی علیه السلام هم خوشحال می شود. اگر نبخشی مولایمان علی علیه السلام هم یک قدری ناراحت می شود. بیا به برکت خاتم الانبیا صلّی الله علیه و آله و به برکت قرآن امشب همه ما را ببخش.
(سخنرانی مسجد صاحب الزّمانی(خیرآباد نو) بیرجند، 1394 قمری، شب21 ماه رمضان)

  • ۰
  • ۰



مرحوم در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود:
خدایا! به سوز سینه امام حسین علیه السلام، خدایا! به سوز سینه‌ خواهر امام حسین علیه السلام، خدایا! به سوز سینه‌ دختران یتیم امام حسین علیه السلام، همین ساعت، امر فرج امام زمان علیه السلام را مقرّر بفرما.
الهی! به اشک‌های پیاپی سید الشهدا علیه السلام در روز عاشورا، فرج امام زمان علیه السلام را برسان.
امام حسین علیه السلام، «صَرِیعَ‏ الدَّمْعَةِ السَّاکِبَةِ» است. روز عاشورا، چشم امام حسین علیه السلام خشک نشد! همین طور دائماً اشک می‌ریخت. یک وقت بدن جوان هجده ساله‌اش را بغل می ‌گرفت و گریه می ‌کرد. یک وقت بدن برادرش را به بغل می ‌گرفت و گریه می ‌کرد. یک وقت بدن برادرزاده ‌اش را به بغل می ‌گرفت. ای وای، وای، وای! دائماً گریه می‌کرد.
خدایا! به گریه‌های سوزناک سید الشهدا علیه السلام به زودی امام زمان ما علیه السلام را آشکار فرما. پدر ما یتیمان را به ما برسان. خودت مشکلات ما را به سوز دل امام زمان علیه السلام حلّ و آسان فرما. گرفتاری ‌های همه شیعیان دنیا را به آبروی بقیة الله علیه السلام بر طرف بفرما.
(سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، 1392 قمری، شب 26 ماه رمضان)