آیت الله حاج شیخ محمد باقر علم الهدی از علمای سر شناس مشهد الرضا ( علیه السلام ) در سن 58 سالگی دار فانی را 28 مرداد 1389 وداع گفت .
ولادت
علامۀ فقید در ۱۳ صفر ۱۳۷۲ق برابر با سال ۱۳۳۱ش در بیت علم و تقوی و فضیلت، در شهر مشهد مقدس دیده به جهان گشود. والدۀ ماجدۀ صالحۀ ایشان، دختر یکی از متدینین بهنام شهر بود. والد فقیدش حضرت حجهالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مرتضی علمالهدی، فحل الفحول خطبا و از شاگردان مبرّز حضرت آیهالله آقای میرزا مهدی اصفهانی بود و در سنین جوانی در علم و عمل و تقوا بهدرجهای رسید که مورد الطاف خاصۀ استاد گرامیاش قرار گرفت و بهگفتۀ فرزند فقیدش، آنچنان نظر استاد را بهخود جلب کرده بود که در میان همۀ تلامذهای که حتی بزرگتر از ایشان بودند، احترام ویژهای برای وی قائل بودند. این مشعل فروزان پس از حدود ۷۰ سال هدایتگری، در شب شهادت ثامنالحجج(علیهالسلام) به جوار الهی شتافت.
علامۀ فقید، تحت تربیت مستقیم والد عالیمقدارش بود تا به سنین نوجوانی رسید و دروس حوزه را شروع کرد.
از آنجا که معلّم و استاد، نقش بهسزایی در شکلگیری شخصیت شاگرد دارد، اساتید فقیه فقید، همگی از شخصیتهای فوقالعاده بودند. ایشان پس از گذراندن دورۀ ابتدایی، وارد حوزه شد و مقدمات و لمعتین و سطح را باسرعت پشتسر گذاشت. یکی از اساتید لمعۀ ایشان میفرمود: من برای ایشان دوبرابر سرعت سایر طلاب میخواندم و چون از هوش و ذکاوت خوبی برخوردار بود، بهسرعت پیش میرفت.
قسمتی از رسایل را در محضر حجهالاسلام آقای حاج شیخ مرتضی شاهرودی(قدسسره) درس گرفت و حضور در درسِ کفایه الاصولِ وحید عصره، جامع معقول و منقول، مرحوم آیهالله آقای حاج سید محمود مجتهدی سیستانی(قدسسره) ایشان را متمایز کرد.
شخصیت مرحوم آیهالله مجتهدی، کالنار علی المنار است و نیازی به توضیح ندارد. وی شخصیتی کمنظیر (اگر نگوییم بینظیر) بود که از اصول و فقه گرفته تا حدیث و علوم غریبه و کیمیا و لیمیا و جفر و رمل و فلسفه، همه را میدانست و سرآمد عصر خویش بود.
علامۀ فقید، هشت سال شبوروز در خدمت ایشان بود و خیلی چیزها را از استاد خویش فرا گرفت.
علامۀ فقید، فلسفه را نزد استاد بزرگوار خویش مرحوم آیهالله مجتهدی(قدسسره) آموخت. وی کاملاً مسلط به فلسفه و ردّ آن بود و علاوه بر اینکه مبانی فلسفه را با مکتب انبیای الهی و قرآن و حدیث ناسازگار میدانست، فلسفه را با خود فلسفه نقد میکرد و یک دوره تقریرات شرح منظومۀ استاد خویش را کامل کرد.
فقیه فقید، معارف وحیانی قرآن و عترت را بهطور جدّی نزد مرحوم آیهالله میرزا جواد تهرانی و مرحوم آیهالله شیخ حسنعلی مروارید و مرحوم آیهالله صدرزاده و مرحوم آیهالله نمازی و مرحوم آیهالله محمدباقر ملکی میانجی فرا گرفت و به درجات عالیه رسید، تا آنجا که پناهگاهی برای تشنگان معارف حقۀ مکتب تشیع قرار گرفت.
آیهالله سیدان میفرمودند: «ایشان مثل بازویی برای من بودند، با فوت ایشان من پشت خودم را از دست دادم، هیچکس مثل ایشان بهصورت قاطع و صریح وارد میدان نمیشد. وقتی خبر فوت ایشان را به من دادند، ناخودآگاه فریادی کشیدم که از اندرونی با عجله به این طرف آمدند و متوجه شدند که شدیداً مضطرب و دگرگونم».
حدیث را بهصورت مستقل نزد آیهالله نمازی آموخت و در نوشتن کتاب شریف «مستدرک سفینه البحار»، استاد خویش را یاری نمود. و علاوه بر آن، معارف وحیانی کتاب و سنت را از آن مجتهد مسلّم فرا گرفت.
در فقه و اصول، پس از اتمام سطح در سنّ هجده سالگی بهتأکید آیهالله مجتهدی، در درس خارج مکاسب مرجع اعلی، حضرت آیهالله آقای حاج سید محمدهادی میلانی(قدسسره) حاضر شد و از آن شخصیت کمنظیر بهرۀ کافی جست.
بعد از گذشت سه سال، همزمان با فوت این مرجع و استاد کامل، در درس خارج حضرات آیهالله شمس، مرحوم آیهالله علمالهدی(قدسسره)، مرحوم آیهالله آقای حاج سید محمد روحانی(قدسسره)، (در زمانی که ایشان برای اسکان موقت از قم به مشهد آمده بودند) و مرحوم آیهالله فلسفی(قدسسره) حاضر شده و صاحبنظر شد.
ویژگیهای اخلاقی
یکی از امتیازهای ایشان، احترام فوقالعاده به والدین بود. مکرّر دیده میشد که در جمع شاگردان خویش، وقتی با والد مکرّمش برخورد میکرد، خم میشد و دست ایشان را میبوسید. همیشه خواستِ پدر را بر خواست خویش مقدم مینمود و سعی میکرد بر خلاف رضای والد خویش عمل نکند.
دیگر از روحیات ایشان، احترام به اساتید خویش بود و میفرمود: «من هرگاه حرم مشرف میشوم، پیش روی مبارک میایستم و دویست مرتبه صلوات میفرستم، صد مرتبه برای مرحوم ابوی و صد مرتبه برای مرحوم آیهالله مجتهدی که حقّ عظیمی بر گردنم داشتند».
تسلیم و تواضع شدید در مقابل حضرات معصومین(علیهمالسلام) یکی دیگر از صفات اخلاقی ایشان بود. کراراً به طلاب و شاگردان میفرمود: «بروید حرم مشرف شوید و چپ و راست صورت خود را روی سنگهای حرم بسایید و در مقابل حضرت رضا(علیهالسلام) کرنش کنید تا به شما چیزی بدهند».
و میفرمود: «هر یک حدیث، معجزهای است از ائمۀ معصومین(علیهمالسلام) حتی اگر مرسل باشد. مبادا حدیثی را و لو مرسل، ردّ کنید، اگر نفهمیدید در حدیث تشکیک نکنید؛ بلکه برگردید به نفستان و در فهم خودتان تشکیک کنید».
ایشان دارای نفسی منیع بود. هرگز، و لو در سختترین شرایط زندگی، به ثروتمندان روی نیاورد تا از پول و ثروتشان بهنفع خویش استفاده کند. با اینکه تمام مقدمات و امکانات برای استفاده و بهرهبرداری از مادیات برای ایشان فراهم بود.
ایشان مدت شانزده سال مبتلا به بیماری بودند و کمتر میتوانستند منبر بروند، و با توجه به اینکه امرار معاش ایشان از راه منبر بود و از سهم هیچ استفادهای نمیکردند، قهراً ممکن بود شرایط سختی در زندگی ایشان پیدا شود. میفرمود: «روزی چند تن از ثروتمندان و متموّلین درجه یک شهر که از متدینین بودند، برای عیادت به منزل ما آمدند. بعد از احوالپرسی معمولی، ابتدا حیا مانع شد تا غرض اصلی خود را بگویند؛ ولی بعد از مدتی یکی از آنها گفت: مبلغی را بهرسم هدیه برای شما آوردهایم و مال شخصیِ خودمان هم هست و از سهم امام(علیهالسلام) نیست و پاکت را گذاشتند. من لحظهای سکوت کردم و گفتم: لطف شما معلوم است؛ ولی این را قبول نمیکنم و نیازی به این پول ندارم. هرچه اصرار کردند، قبول نکردم. گفتند: از دو حال خارج نیست، یا پول اضافه دارید، پس به ما قرض بدهید، یا کم دارید، ما به شما میدهیم پس قبول کنید. من گفتم: هیچکدام، بلکه بهقدر کفاف دارم».
و در اثر اینکه از مال ثروتمندان بهنفع خویش استفاده نمیکرد، موقعیت و جایگاه ویژهای نزد ایشان پیدا کرده بود و چون ایشان نسبت به دیگران، بالأخصّ طلاب بسیار مهربان و دلسوز و کارراهانداز بود، از آن موقعیت ویژه بهنفع این افراد استفاده میکرد و سعی و همّت ایشان این بود که بتواند گره از کار افراد باز کند.
یکی دیگر از حالات ایشان، صفت زهد بود که در ایشان بهصورت واضح نمایان بود. البته نه زهد بهمعنای رهبانیّت و چلّهنشینی و عزلتگزینی و دور از اجتماع و مردمبودن، بلکه بههمان معنای واقعی کلمه که در دستورات دینی ما مورد سفارش قرآن و حدیث قرار گرفته است.
ایشان بهمعنای واقعی کلمه، زاهد و بیرغبت به امور دنیوی بود و در دوراهی دنیا و آخرت، آخرت را مقدم میداشت و در اثر همین روحیه، نسبت به خوشایند و بدآیند مردم بیاعتنا بود، نه تعریف و مدح و ستایش، روح بزرگش را وادار به کاری میکرد و نه مذمت، ایشان را از ادامۀ کار و فعالیت وامیگذاشت.
تمام وجودش خدا و مرضاتالربّ و رسیدن به رضای اولیای الهی بود. چه در زمان تحصیل و طلبگی که میفرمود کراراً در درس بزرگانی چون آیهالله آقای حاج سید محمدهادی میلانی و آیهالله آقای حاج سید محمد روحانی(قدسسرهما) اشکالات اساسی و وارد بر فرمایشات این دو استاد داشتم، ولی از مطرحکردنش صرفنظر کردم و با آن اشکالات خیلی میتوانستم خودم را نزد آنها مقرّب کنم؛ و چه در غیرزمان تحصیل، اعمّ از کرسی تدریس یا منبر و وعظ یا برخوردهای اجتماعی با آحاد مردم.
دیگر از حالات و روحیات ایشان این بود که در کار جدّیت و تلاش بیوقفه داشت و خستگیناپذیر بود، در تحصیل و تدریس و منبر و نوشتن کتاب و دائماً طلاب را توصیه میکرد که خوب درس بخوانید و ملّا بشوید. و قبل از آنکه ملّا و باسواد شوید، دست به هیچ کاری نزنید.
وفات
در نهایت پس از عمری پرتلاش در ششم ماه رمضان ۱۴۳۱ق برابر با ۱۳۸۹ش در سنّ ۵۸ سالگی در شهر تهران، بعد از حدود چهل روز بیماری، دار فانی را وداع گفت و پیکر مبارکش بعد از انتقال به مشهد و تشییع کمنظیر محبین اهلبیت عصمت و طهارت، به کربلای معلّی رفت تا در آن تربت شریف برای همیشه از نعمتهای مولای کریمش حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) متنعّم شود.
آثار و تألیفات
- تفسیر روایی قرآن با محوریّت کتاب شریف بحار الانوار که مجموعهای بینظیر است و لکن هنوز مخطوط بوده و به زیور طبع آراسته نشده است؛
- خورشید اسلام چگونه درخشید؟
- کمال هستی در عصر ظهور
- ما به چه معتقدیم؟
- البصیره و العمی فی کلام الباری و اولی النهی
- شفاعت (پژوهش پیرامون شفاعت و دلایل اثبات آن از منظر قرآن و حدیث و پاسخ به برخی شبهات وهابیت )
- سدّ المفرّ علی منکر الذرّ
- سدّ المفرّ علی القائل بالقدر
- البداء، آیه عظمه الله
- معرفه الله
- حدیث النفس
- آثار الأعمال السیئه، که مخطوط است
- حضرت حمزه؛ مدافع حقّ
- النبی و آله کلّهم نورٌ واحد
وسخنرانی های بسیار ارزشمند از ایشان در رابطه با حجاب ، ملائکه ، عالم مرگ ، آخرت و جزا ، وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السلام و ...