مرحوم شیخ صدوق مشکل سختی داشت. شبی در عالم رؤیا، خودش را مسجدالحرام دید. در مسجدالحرام خودش را نزدیک حجرالاسود دید که ایستاده است و آن دعایی را می خواند که حجّاج در موقع طواف، وقتی مُحاذی حجرالاسود میشوند میخوانند. در حال خواندن آن دعا بود که یک مرتبه متوجّه شد حضرت بقیه الله ارواحنافداه، در مسجدالحرام تشریف دارند و نزدیک وی هستند. صدوق برای رفع گرفتاریاش به حضرت متوسّل شد. حضرت به ایشان فرمودند: «لِمَ لَا تُصَنِّفُ کِتَاباً فِی الْغَیْبَةِ حَتَّى تُکْفَى مَا قَدْ هَمَّکَ؟» یعنی «چرا در غیبت کتاب نمینویسی تا آنچه که تو را مهموم ساخته، برطرف شود؟» صدوق عرض کرد: «آقا من در عصر غیبت شما خیلی کتاب نوشتهام.» فرمودند: «نه! مُرادم این نیست که چرا در عصر غیبت کتاب نمینویسی؟ منظورم این است که چرا در موضوع غیبت من کتاب نمینویسی؟ بنویس تا حل عقده و رفع مشکلت بشود.»
این جا یک مطلبی بگویم. من در این باب، بیشتر از اغلب شما تجربیّات و آزمایشها دارم. هر وقت یک کاری مشکل و عقدهدار و گرهدار جلویم بیاید، برای گشایش عقدهی آن و حل گره آن، من خدمتم را به امام زمان علیه السلام بیشتر میکنم. بیشتر راجع به حضرت منبر میروم، یا چیزهایی مینویسم، یا گفتارهایی به افراد پیر و جوان راجع به امام زمان علیه السلام میگویم. خلاصه عرض ارادت و مقدار خدمتم را به مقدار همین معلومات شکسته بستهی ناقصِ غیر قابل ذکر و همین بضاعت مزجات، زیادتر میکنم. همین که در این باره شروع کردم به کار زیادتر، آن مشکل حل میشود. این را بدانید! این از آزمایشهای من است. این از تجربیّاتی است که خودم بیش از 50 مورد دارم و رفقای زیادی هم دارم، شاید بیش از هزار رفیق دارم که به اینها که گفتهام، خیلیشان عمل کردند و بعد آمدهاند و از من اظهار تشکّر کردند که عجب راه حلّ عقده و راه گرهگشایی برای ما باز کردید.
به شما نیز میگویم؛ چون خیر شما را میخواهم و دلم میخواهد این راهی را که رفتهام و رفتهاند، به شما آقایان بگویم. یکی از طرق حلّ مشکلات و گشایش عقدهها، خدمت کردن، نصرت و یاری کردن امام زمان علیه السلام است. نصرت و یاریاش، اقسام و انحاءِ متعددّی دارد. هر کس از آن راهی که میتواند، یاری کند. بنده میتوانم بیایم بالای منبر و چهار تا حدیث و شعر و روایت و فضیلت و این حرفها را بگویم. آن آقا میتواند کتابی راجع به حضرت بنویسد. آن آقای دیگر میتواند پول در راه آن حضرت خرج کند، جلساتی به عنوان حضرت منعقد بکند و هر کسی به هر عنوانی که میتواند، یاری حضرت کند، بزرگداشت حضرت را به خلق برساند. از همان راهی که میتواند، شروع کند به خدمت حضرت. آقا، ارباب، گرهگشاییاش را میکند. ما گفتیم و رفتیم، باقیاش بسته به امتحان و آزمایش خود شما است.
بله، شیخ صدوق از خواب بیدار شد و شروع کرد به نوشتنِ کتاب مستطاب «کمال الدین». سر تا پای این کتاب، مربوط به غیبت امام زمان روحیلهالفداه است. هنوز کتاب را به پایان نبرده بود که مشکلش حل شد.
(سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، جمادی الاخری، 1390قمری، روز ششم)
- ۹۵/۰۳/۱۱