حسینیه مرحوم حجت الاسلام محمدشریف مهدوی شاهرودی
حجت الاسلام هاشمی گلپایگانی
دوشنبه 25 آبان 94
مسئله شرعی:
· یکی از وظایف انسان نسبت به والدین اطاعت از آنها با سه شرط است: دستورشان خلاف شرع نباشد، با گوش ندادن به حرفشان ناراحت شوند، امر و نهی شان به خاطر مصلحت فرزند باشد.
مثل این که مادر بگوید پسرم فردا امتحان داری، امشب هیئت نرو.
· آیا اگر والدین مصلحت فرزند را اشتباه تشخیص دهند، میشود ناراحت شان کرد؟ خیر.
این که مادر به فرزندش میگوید نباید مشهد بروی، چون باید درس بخوانی. در حالی که فرزند درسش را خوانده و می داند نمره خوبی کسب خواهد کرد.
یا آنکه مادر میگوید من راضی نیستم به کربلا بروی، چون امنیت ندارد. در حالی که اگر امنیت نداشت که راه را باز نمیگذاشتند.
مادر اشتباه میکند اما آیا میشود به حرفش گوش نداد؟ خیر. نباید به آن سفر بروید.
· گاهی پدر یا مادر میگویند چون من با فلان فامیل رابطه م خوب نیست، راضی نیستم که به خانه آنها بروی. پس این منع کردن به خاطر مصلحت شما نیست، به خاطر مصلت خودشان است، اینجا میشود تخلف کرد.
· توصیه به والدین صاحب بچه متدین، بچه تان را با "راضی نیستم" محدود نکنید. "راضی نیستم" به روضه بروی. "راضی نیستم" به حوزه بروی. البته کسی که استعداد دارد و طلبگی به او واجب عینی است نظر پدر و مادر شرط نیست. شکرانه فرزند متدین این است که او را با "راضی نیستم" محدود نکنید. اما اگر کسی پدر و مادرش این گونه هستند، امتحانش در دنیا این است باید با آنها بسازد و درجات معنویش بالا خواهد رفت.
موضوع بحث: راه های پذیرفته شدن عبادات
v ائمه به زیارت امام حسین دستور دادند و حتی آداب زیارت را هم توضیح دادند و حتی برای قبل از حرکت هم سفارشاتی داشتند.
برای مثال امام صادق ع به ابوحمزه ثمالی فرمودند که چهار شنبه و پنج شنبه و جمعه را غسل کن و با خانواده این دعا را بخوان و در راه بگو حُطَّعَنِّی خَطِیئَاتِی وَ اقْبَلْ حَسَنَاتِی[1] خطاهایم را پاک و حسنات مرا قبول کن.
· قبول
عمل خیلی مهم هست و بین صحت و قبول عمل فرق وجود دارد. به همین منظور شرایط
قبول اعمال را در این جلسه مورد بررسی قرار میدهیم.
خدا، سخت پسند است.
ü شیخ انصاری هر روز زیارت جامعه کبیره میخواندند
با این وجود در حالت احتضار کارنامه عملش را خالی از حسنات میدید.
ü امام صادق ع میفرمایند: وَ لَوْ نَظَرُوا إِلَى مَرْدُودِ الْأَعْمَالِ مِنَ السَّمَاءِ لَقَالُوا مَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنْ أَحَدٍ عَمَلا[2] . اگر مردم میدیدند که چقدر عمل از آسمان برگردد گمان میکردند که خدا عملی را قبول نمیکند. چون پذیرش اعمال شرایطی را دارد.
ü نور حج بر چهره حاجی است تا وقتی که معصیت نکند.
ü وقتی باران رحمت الهی میبارد همه کاسه هایشان را بالا میگیرند اما کاسه های برخی سوراخ است.
ü خدا خوب میخرد به شرط آنکه گناه نکنیم و ثواب کار خوب مان را ضایع نکنیم.
ü گاهی حال زیارت یا گریه نداری اما خدا همان رو ازت قبول میکند بهت عنایت شود.
v امام صادق ع در مسیر زیارت کربلا دعا کردند : "خدایا حسنات من را قبول کن"
شرایط قبول اعمال و حسنات:
1. ولایت امیر المومنین ع و ائمه معصومین
امام صادق ع میفرمایند: نَحْنُ- وَ اللَّهِ- الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى الَّتِی لَایَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا.[3] خداوند هیچ عملی را قبول نمیکند مگر به معرفت ما اهل بیت.
ولایت امیر المومنین مثل گذرنامه است. که اگر بدون گذرنامه وارد یک کشور بشوی، اگر دستگیرت هم نکنند، دیپورت میکنند.
شیطان به خداوند گفت من را از سجده بر آدم معاف کن ، اما در عوضش سجدهای طولانی برای تو خواهم داشت. عبادت من همان طور که من میخواهم باید باشد، من این سجده را میخواهم
ü مردی به نزد امام باقر ع آمد و گفت که پدر من بنی امیه را از شما بهتر میدانست و الان مرده است. برای این که مرا ناراحت کند، ثروتش را تبدیل به یک کیسه اشرفی کرد و در جای نامعلومی گذاشت. حضرت گفتند به آن پول نیاز داری؟ گفت بله خیلی. حضرت نامه ای به او دادند و گفتند شب به بقیع برو و صدا بزن یا دُرجان (دَرجان) و او نامه را از تو خواهد گرفت. شب مردی عمامه به سر آمد و به او گفت کیستی؟ گفت نامه از امام باقر ع آوردم. نامه را خواند.
راوی میگوید پدرم را در آتش عذاب دیدم. از پدر پرسیدم چرا این گونه هستی؟ گفت من ولایت امیرالمومنین را قبول نداشتم و حتی بنی امیه را از آنها بالاتر میدانستم. از پدرم پرسیدم پولها کجاست؟ پدر آدرس پولها را داد و گفت یک سوم آن درهمها را به امام باقر ع بده.
فردا پسر آمد تا یک سوم مال را به امام باقر ع بدهد و از ایشان پرسید آیا از این خیرات او نفعی میبرد؟ حضرت پرسیدند شاید از این به بعد برایش نفعی داشته باشد.[4] (یعنی عذابش از بین نمیرود اما تاثیر هم خواهد داشت)[A]
2. تقوا
قانون قرآن این است که خدا فقط از با تقواها قبول میکند. اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ.[5]
ü مردی دو عدد نان و دو عدد انار دزدید و به گدایی داد. امام صادق به او گفت چه میکنی؟
او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردم و خدا انعام می فرماید: "مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا"[6] هرکس کاربدی بکند کیفر . میبیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم. از طرف دیگر چون خدا میفرماید: "مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا [7]"هرکس یک کار نیک انجام دهد، برایش ده برابر ثواب هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیر دادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم، سی و چهار حسنه برایم میماند! امام پاسخ داد: "اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ" ، خدا فقط از باتقواها قبول میکند.[8]
توجه: بدون اهل بیت بروید سراغ قرآن، میشوید داعش.
ü کسی که به خانه او خمس تعلق گرفته است و نپردازد، یعنی یک عمر در جای غصبی نماز خوانده و یک عمر در جای غصبی غسل جنابت به جا آورده است.
ü حتی خود خدا گفته است: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقِینَ، خدا تنها از پرهیزکاران میپذیرد.
شان نزول آن این است که هابیل دارای گوسفند بود و قابیل دارای مزرعه گندم. وقتی خواستند برای خدا قربانی بیاوردند هابیل بهترین گوسفندش را آورد و قابیل نامرغوبترین گندمش را. و خدا نذر هابیل را قبول کرد و همین باعث حسادت قابیل و کشتن هابیل شد.
3. اخلاص
امیرالمومنین ع فرمودند: إِنَّکَ لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْ عَمَلِکَ إِلَّا مَا أَخْلَصْتَ فِیهِ[9]، از عملِ تو هیچی قبول نمیشود مگر آن چیزی که در آن اخلاص داری.
ü کسی به اسم قُزمان (قِزمان) در جنگ احد کشته شد و به پیامبر گفتند او در راه خدا شهید شد. پیامبر فرمودند که خیر. او شهید نشده است. فردی گفت من لحظات آخر جان دادنش او را دیدم. به من گفت فکر نکن که به امر خدا و رسولش به جنگ آمدم بلکه برای تشویه حساب قبیلهای آمدم. بعد که دید درد جراحت زیاد است با خنجر به شکم خودش زد و خودکشی کرد.[10]
ü کاری که با اخلاص انجام شود برکات زیادی خواهد داشت. مشابه کاری که شیخ طوسی موسس حوزه نجف و آیت الله حائری با تاسیس حوزه قم انجام دادند.
ü شیخ عباس قمی موقع نوشتن کتاب مفاتیح آن را به روح امیرالمومنین هدیه کرد، برای همین این کتاب در میان این همه کتب ادعیه، گُل کَرد و باقیست.
ü توصیه: کتاب "منازل الاخرة" شیخ عباس قمی را بخوانید.
ایشان به قدری اخلاص داشتند که حتی به پدرشان نگفتند که نویسنده این کتاب هستند.
ü گفته میشود که شیعیان امیرالمومنین برای 24 ساعت در برزخ مهمان او هستند.
ü برخی از افراد از اقشار ضعیف جامعه کار میکنند تا برای ائمه دهه بگیرند. نمونهش را در پذیرایی از زوار کربلا میبینید.
4. حفظ زبان
رسول اکرم: کسی که زبونش رو کنترل نکند عملی انجام نداده. "ما عمل من لم حفظ لسانه"[11] .
زبان جِرمش کوچک و جُرمش بزرگ است.
آبروی اشخاص را نبرید. غیبت نکنید. زود قضاوت نکنید.
فشار قبر مال دو چیز است: ترشح ادرار و بی توجهی به آن (شک دارید، پاک است. وسواسی نشوید) و خبر چینی.
ü در اصفهان به مزار به دو جا بروید:
مزار علامه مجلسی (مسجد جامع، سبزه میدان) که در کنار پدر و پسرش مدفون است. سال 58 قبر خراب شد و بناها دیدند که بدن بعد 300 سال (سال فوت 1111 ) تر و تازه ست و خبر به آیت الله مرعشی نجفی رسید.
ü تخته فولاد قبرستان با معنویتی است.
5. پذیرش نماز
حدیثی که از بچگی حفظ هستیم "آن قوبلت قابل ما سوا آن ردت رد ما سوا" . هر چیزی تابع نماز است. اینکه اول وقت و با حضور قلب باشد.
ü برای بچههایتان جانماز رنگی بخرید مشتاق بشوند.
ü برخیها همچون میرزا نائینی به قدری عبادت خالصانه داشتند که بدون این که بدانند ساعت چند است، از تغییر حالشان متوجه زمان اذان صبح میشدند.
روضه:
v سید محسن امین[12] با خط خودش در پست جلد کتاب اعیان الشیعه[13] نوشته است: سید ابراهیم دمشقی کلیددار حرم حضرت رقیه س بود.
سیدابراهیم دمشقی که نسبش منتهی میشود به سید مرتضی علم
الهدی و سن شریفش علاوه بر نود بود و بسیار شریف و محترم بود، سه دختر داشتند و
اولاد ذکور نداشتند. شبی دختر بزرگشان در خواب دید، جناب رقیه بنت الحسین(ع) را
که فرمود: به پدرت بگو به والی بگوید آب افتاده میان قبر و لحد من و بدن من در
اذیت است. بگو بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.
دخترش به سید عرض کرد، سید از ترس حضرات اهل تسنن به خواب اثری مترتب نکرد، شب دوم
دختر وسطی سید همین خواب را دید، باز به پدر گفت ترتیب اثری نداد، شب سوم دختر
کوچک سید همین خواب را دید و به پدر گفت، ایضاً ترتیب اثری نداد، شب چهارم خود سید
مخدره رقیه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند که چرا والی را خبردار نکردی.
سید بیدار شد، صبح رفت نزد والی شام و خوابش را به والی شام نقل کرد، والی امر کرد
علما و صلحای شام از سنی و شیعه بروند و غسل کنند و لباسهای نظیف در بر کنند، به
دست هر کس قفل درب حرم مقدسه باز شد، همان کس برود و قبر مقدسه او را نبش کند و
جسد مطهره را بیرون بیاورد تا قبر مطهر را تعمیر کنند. بزرگان
و صلحا از شیعه و سنی در کمال ادب غسل کردند و لباس نظیف در بر کردند، قفل به دست
هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سید، بعد که مشرف میان حرم شدند، معول (کلنگ) هیچ
یک به زمین اثر نکرد، مگر معول سید ابراهیم، بعد، حرم را خلوت کردند و لحد را
شکافتند. دیدند بدن نازنین مخدره، میان لحد و کفن آن مخدره مکرمه، صحیح و سالم
است، اما آب زیادی میان لحد جمع شده، پس سید بدن شریف مخدره را از میان لحد بیرون
آورد و روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متصل
گریه میکرد تا آنکه لحد مخدره را از بنیان، تعمیر کردند. اوقات نماز که میشد،
سید بدن مخدره را بر بالای شیء نظیفی میگذاشت. بعد از فراغ، باز بر میداشت و بر
زانو مینهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند.سید بدن مخدره را دفن کرد و از معجزه این مخدره در این
سه روز، سید نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجدید وضو . بعد
از سه روز که میخواستند بدن را دفن کنند، گوشهای از لباس از پای مبارک کنار رفت و
آنچه که یک عمر شنیده بود را دید.
گویا قضیه در حدود سنه 1280قمری (1242 شمسی) بوده است.
بعد که سیدابراهیم خواست مخدره را دفن کند، سید دعا کرد، خداوند پسری به او مرحمت فرمود مسمی به سیدمصطفی. بعد والی تفصیل را به سلطان عبدالحمید نوشت، او هم تولیت زینبیه و مرقد شریف حضرت رقیه(س) و مرقد شریف امکلثوم و سکینه را به او واگذار کرد و فعلاً هم آقای حاجی سیدعباس پسر آقا سیدمصطفی پسر آقا سیدابراهیم سابقالذکر متصدی تولیت این اماکن شریفه است.
فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند به گونهای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام میشود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث بردهاند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانهروز است.
[1] کتاب المزار- مناسک المزار(للمفید) ؛ النص ؛ ص101
[2] المحاسن، ج1، ص: 132
[3] الکافی (ط -
دارالحدیث) ؛ ج1 ؛ ص351
بحار ( ط-بیروت) ج25 ص 4و5
بحار (ط-بیروت) ج 27
ص101
[4] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج46 ؛ ص245
[5] سوره مائده آیه 27
[6] سوره آل عمران آیه 160
[7] سوره آل عمران آیه 160
[8] در بحار ج 47 ص 239
[9] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ؛ ؛ ص155
[10] بحار ج 20 ص 98
[11] مکارم الاخلاق ص 467 - بحار ( ط-بیروت) 85
[12] سید محسن بن سید عبدالکریم امین عامِلی(۱۳۷۱-۱۲۸۴ق/۱۹۵۲-۱۸۶۷م)، فقیه، ادیب و شرح حال نگار شیعی اهل جبل عامل لبنان که نسب وی به حسین ذی الدمعه فرزند زید شهید می رسد.
سید محسن امین از پیشگامان اصلاح اندیشه شیعی در دوران معاصر به شمار میرود. او پس از بازگشت به جبل عامل، متوجّه رواج خرافات بسیار و نادرستیهایی در نقل تاریخ عاشورا و سوگواریها گشت و به اصلاح این مسائل همت گماشت. در این مسیر، وی کتابهایی تألیف کرد تا جایگزین کتابهای رایج مقتل (که به نظر او سرشار از دروغ و تحریف بود) شود.
[13] اعیان الشیعه مهمترین اثر او است که دانشنامهای مشتمل بر معرفی علما و بزرگان شیعه است و با هدف شناساندن هویت فرهنگی شیعه و یادآوری نقشامامیه در اعتلای تمدن اسلامی تدوین شده است.
کتاب اعیان الشیعه مشتمل بر ده جلد رحلی بزرگ است، که جلد اول و بخشی از جلد دومِ آن، شامل مقدمه و شرح زندگی پیامبر اکرم ، فاطمه زهرا س و امامان شیعه ع است و از اواسط جلد دوم تا آخر جلد دهم شرح حال شخصیتهای شیعه آمده است.
[A] بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج46 ؛ ص245
یج، الخرائج و الجرائح رَوَى أَبُو عُتَیْبَةَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع فَدَخَلَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا مِنْ أَهْلِ الشَّامِ أَتَوَلَّاکُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ أَبِی کَانَ یَتَوَلَّى بَنِی أُمَیَّةَ وَ کَانَ لَهُ مَالٌ کَثِیرٌ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ غَیْرِی وَ کَانَ مَسْکَنُهُ بِالرَّمْلَةِ وَ کَانَ لَهُ جُنَیْنَةٌ یَتَخَلَّى فِیهَا بِنَفْسِهِ فَلَمَّا مَاتَ طَلَبْتُ الْمَالَ فَلَمْ أَظْفَرْ بِهِ وَ لَا أَشُکُّ أَنَّهُ دَفَنَهُ وَ أَخْفَاهُ مِنِّی قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ أَ فَتُحِبُّ أَنْ تَرَاهُ وَ تَسْأَلَهُ أَیْنَ مَوْضِعُ مَالِهِ قَالَ إِی وَ اللَّهِ إِنِّی لَفَقِیرٌ مُحْتَاجٌ فَکَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ کِتَاباً وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ ثُمَّ قَالَ انْطَلِقْ بِهَذَا الْکِتَابِ اللَّیْلَةَ إِلَى الْبَقِیعِ حَتَّى تَتَوَسَّطَهُ ثُمَّ تُنَادِی یَا درجان یَا درجان فَإِنَّهُ یَأْتِیکَ رَجُلٌ مُعْتَمٌّ فَادْفَعْ إِلَیْهِ کِتَابِی وَ قُلْ أَنَا رَسُولُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ یَأْتِیکَ فَاسْأَلْهُ عَمَّا بَدَا لَکَ فَأَخَذَ الرَّجُلُ الْکِتَابَ وَ انْطَلَقَ قَالَ أَبُو عُتَیْبَةَ فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَیْتُ أَبَا جَعْفَرٍ لِأَنْظُرَ مَا حَالُ الرَّجُلِ فَإِذَا هُوَ عَلَى الْبَابِ یَنْتَظِرُ أَنْ یُؤْذَنَ لَهُ فَأُذِنَ لَهُ فَدَخَلْنَا جَمِیعاً فَقَالَ الرَّجُلُ اللَّهُ یَعْلَمُ عِنْدَ مَنْ یَضَعُ الْعِلْمَ قَدِ انْطَلَقْتُ الْبَارِحَةَ وَ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَ فَأَتَانِی الرَّجُلُ فَقَالَ لَا تَبْرَحْ مِنْ مَوْضِعِکَ حَتَّى آتِیَکَ بِهِ فَأَتَانِی بِرَجُلٍ أَسْوَدَ فَقَالَ هَذَا أَبُوکَ قُلْتُ مَا هُوَ أَبِی قَالَ غَیَّرَهُ اللَّهَبُ وَ دُخَانُ الْجَحِیمِ وَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ قُلْتُ أَنْتَ أَبِی قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَمَا غَیَّرَکَ عَنْ صُورَتِکَ وَ هَیْئَتِکَ قَالَ یَا بُنَیَّ کُنْتُ أَتَوَلَّى بَنِی أُمَیَّةَ وَ أُفَضِّلُهُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ بَعْدَ النَّبِیِّ ص فَعَذَّبَنِیَ اللَّهُ بِذَلِکَ وَ کُنْتَ أَنْتَ تَتَوَلَّاهُمْ وَ کُنْتُ أَبْغَضْتُکَ عَلَى ذَلِکَ وَ حَرَمْتُکَ مَالِی فَزَوَیْتُهُ عَنْکَ وَ أَنَا الْیَوْمَ عَلَى ذَلِکَ مِنَ النَّادِمِینَ فَانْطَلِقْ یَا بُنَیَّ إِلَى جَنَّتِی فَاحْفِرْ تَحْتَ الزَّیْتُونَةِ وَ خُذِ الْمَالَ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَادْفَعْ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع خَمْسِینَ أَلْفاً وَ الْبَاقِی لَکَ ثُمَّ قَالَ