جلسه 4:
- توضیح “وسواس الخناس” در سوره ناس
- شرح ماجرای حضور امام هادی ع در مجلس شراب خواری متوکل عباسی ملعون
- شرح ماجرای حضور امام سجاد ع در مجلس شراب خواری یزید ملعون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِکِ النَّاس ِ﴿٢﴾ إلَهِ النَّاسِ ﴿٣﴾ مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (٥﴾ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ﴿٦﴾
رب، مالک و صاحب اختیار ترجمه میشود. اگر پروردگار ترجمه شود، ترجمه دقیقی نخواهد بود.
پناه میبرم بر کسی که سلطان و فرمانروای مردم است.
اله دو معنی دارد:
معبود
که در دو جلسه اخیر به آن پرداختیم.
ذاتی که در آن تحیر وجود دارد.
عله یعله تحیر
اگر در چیزی تحیر برود آن چیز مالوه (اله) است.
ما انسان ها ذات اقدس خدای متعال را می شناسم و خود او، قبل از آمدن به این دنیا و در جایی دیگر {که آنجا را فراموش کردیم}، خودش را به ما معرفی کرده است و وقتی که ما به این دنیا می آییم آن معرفت در ما زمینه ای میشود که وقتی به ما تذکر داده میشود ما متوجه میشویم که از کسی که با او آشنایی داریم با ما سخن می گویند.
وقتی می گویند خدا آنی است که به او وابسته ای . اونی که همه آسمان و زمین به آن متکی است.
ما به علت این که خدا قبل از آمدن ما به اینجا خودش را به ما معرفی کرده است آشنایی داریم.
خداوند به صالح و به طالح (بدکار) و آدم های خوب و بد و مرد و زن و ریز و درشت خود را معرفی کرده است و معرفتش را در ما به ودیعه نهاده و اینجا جایی است که ما متذکر خدا میشویم.
خدا را میشناسیم ولی نمیتوانیم خدا را تصور کنیم که چه جوری است و نمیتوانیم او را وصف کنیم.
همه نقص ها را از خدا دور میکنیم.
اگر بگیم خدا جاهل است یا ناتوان است یا نقص دارد یا مرده است ؟ خیر.
آیا این گونه است که صداها از او مخفی است؟ خیر او سمیع و علیم و بصیر است.
اما نوع شنیدن و دیدن آن غیر از آنی است که ما می فهمیم.
ما متحیر محض هستیم.
اله یعنی ذاتی که همه در آن متحیر هستند حتی انبیا و ائمه ع هم در خدا متحیر هستند.
نه میتوانیم بگوییم نیست و نه میتوانیم بگوییم چطوری هست.
کاملا مبهوت هستیم.
هر کس که تحیرش در ذات خدا بیشتر باشد معرفت ش بالاتر است.
نقل شده است که وجود شریف پیغمبر خاتم از جمله دعاهای شان این بود که “رَبِّ زِدنِی فِیکَ تَحَیُّراً “.
خدایا بر حیرت م در خودت بیفزا. (1)
خدا چگونه است ؟ نمیدانیم.
خدا غضب دارد اما غضب ش غیر غضب ماست و خارج از ادراک ما است.
خدا بر عده ای غضب میکند. در سوره حمد داریم:
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ
خدایا مرا در راه کسانی که بر آنان غضب کرده ای قرار مده و مرا به راه آنهایی که به آنها نعمت داده ای قرار ده.
خداوند غضب دارد اما غضب ش متفاوت از بر افروخته شدن ما است.
خدا رضایت دارد اما رضایت خدا را درک نمیکنیم.
در خدا متحیر هستیم.
اگر کسی خیلی در خدا متحیر شود و در این نقطه معرفت جدی پیدا کند این همانی است که جز در خانه اولیا خدا هیچ جای دیگه نمیرود.
شما تمام ادعیه ائمه ع را بخوانید خدا را همین گونه معرفی می کنند.
در ذات خدا متحیر هستند.
مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
خدایا من به تو پناه میبرم
وسواس هم به صورت اسم مصدر و هم به صورت اسم فاعل به کار میرود.
صیغه مبالغه است.
یعنی چی؟
اگر مصدر باشد وسواس به معنی وسوسه کردن است.
وسوسه به آن سخن یا صدایی گفته میشود که خیلی ضعیف و کم است و نیز حتی خیلی از اوقات مبهم است.
مثل خلخال پای زنان عرب که صدای ریزی دارد.
صدایش مشابه صدای زنگوله شتر نیست که بلند باشد.
صدای ریزی دارد که عرب اسم آن را وسواس میگذارد.
گاهی باد میوزد اما نه به صورت طوفان بلکه بادی آرام که صدای زوزه خیلی کمی دارد که عرب به آن وسواس گویند.
وسوسه کردن به معنی درآوردن صدای خیلی مبهم و ریز و آهسته است.
به تو پناه میبرم از شر آن وسوسه گری [اینجا باید مثل زید عدل که خبر رو تأویل به مشتق می کنند اینطور معنا کرد. دوستان طلبه می دانند که من چی میگویم] که با صدای ریزی صدا میکند و حرف میزند اما الخناس است.
خناس یعنی خودش را زیاد مخفی میکند و کارش ایجاد کردن صداهای آرام در سینه مردم است.
که برخی وسوسه گرها از جنه است.
جماعت جن را جنه میگویند.جن موجودی مشابه انسان است.
جمع آن جان است و نه اجنه. اجنه جمع جنین است و نه جن.
قرآن میگوید وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ (2)
شما در شکم مادران تان جنین بودید.
شعری از شافعی که تا مدت ها در ایوان امیر المومنین ع نوشته شده بود:
علی حب هو جُنة
قسیم النار و الجَنة
وصی المصطفی حقا
إمام الانس و الجِنة
محبت امیرالمومنین همچون سپری در برابر آتش دوزخ است.
روز قیامت بهشت و جهنم را تقسیم میکند.
در روز قیامت امیرالمومنین به آتش امر میکنند که چه افرادی را در کام خود فرو ببرد و چه افرادی را فرو نبرد.
سلطان آن روز امیرالمومنین است.خدا سلطنت آنجا را به امیرالمومنین داده است که هر حکمی را صادر کند.
به حق وصی پیغمبر و امام جن و انسان است.
این وسوسه گر که در سینه وسوسه میکند هم از جنس جنیان و هم از جنس انسانها است.
وسوسه شیطان یعنی چی؟ و خناس بودن ش؟
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کردهاند که فرمودند:
“ما من مؤمن الا ولقلبه فی صدره أذنان: أذن ینفث فیها المَلَک، وأذن ینفث فیها الوسواس الخناس؛ فیؤید الله المؤمن بالملک؛ فهو قوله: وایدهم بروح منه”
هیچ مؤمنی نیست که قلبش در سینهاش دو گوش نداشته باشد: گوشی که فرشتهای در آن سخن میگوید و گوشی که وسواس خناس در آن زمزمه میکند. خداوند با فرشته به مؤمن یاری میکند، چنان که میفرماید که از آنها با روحی از جانب خود حمایت میکند. (3)
شیطان، زمزمه میکند و داد و قال نمیکند و خیلی آرام فکر میکند و وارد ذهن میشود و خناس هم هست .
و شما میبینید که ناگهان فکری به ذهن تان میآید
ما هیچ وقت ما ابتکار نداریم.
همیشه فکر به ذهن میآید.
مثلا در هنگام نماز در منزل نشستهاید و فکر میگوید به نماز جماعت برو.
این فکر به قلبتان افتاده است.
ممکنه یه وقتهایی حتی متذکر هم نشوید و میبینید نیم ساعت از وقت اذان گذشته است و به مسجد نرفته اید.
این که به ذهن شما رسید که به مسجد بروید به ذهن شما القا شده است.
برخی اوقات افکاری به ذهن میآید که مثلا مال فلانی را بالا بکشیم و غیبت کنیم و تهمت بزنیم و حرف رکیک بزنیم و معصیت کنیم…
گاهی افراد میپرسند چگونه بفهمیم که فکری که به قلب ما القا میشود الهام مَلک است و یا وسوسه شیطان؟
فرمودند به کتاب قرآن عرضه کن.
اگر آنچه که به ذهنتان آمده است طبق دستورات قرآن است شک نکنید این را مَلک در تو القا کرده است.
و اگر دیدید که افکار از جنسی است که خط قرمزهای خدا را رد میکند و میگوید که عمل واجب را باید ترک کنید و عمل حرام را انجام بدهید تردید نکنید که این فکر کار وسواس خناس است.
ما ایمن نیستیم و در درجات بالای تقوا هم وسواس خناس در ما حرفها و القائات ناجور میاندازد و تا هنگام مرگ همراه ماست.
البته در احادیث داریم که فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ. (3)
خدا به مومن کمک میکند تا مَلک بیشتر و رساتر و واضح و زیادتر حرف بزند.
و در ذهن همه آدم ها حتی در ذهن آدمهای بد نیز این القائات وجود دارد.
آنها برای لحظاتی تصمیمات درست میگیرند منتها خدا آنها را رها میکند و وسواس خناس در ذهن آنها القا میکند.
درمجلس شرابی که متوکل عباسی ترتیب داده بود ماموران ش را فرستاد تا امام هادی ع را بیاورند.
حجت خدا، ولی معصوم خدا، خلیفه خدا روی زمین، پاک و مطهر از هر عیب و نقص و رجس پلیدی، وارد مجلس شراب شدند.نانجیب جام شراب را به امام هادی ع داد.
امام فرمودند که من و پدرم و اجدادم و گوشت و پوست و خون ما هیچ آشنایی با این مایع ندارد.ما نخوردیم و نمیخوریم.
گفت مجلس جشنی داریم و بزم ما و میخواهیم شادی کنیم.یا شراب بخورید یا شعر بخوانید و در شادی ما شرکت کنید.
حضرت فرمود “انی قلل روایه الشعر” ، من خیلی کم شعر میخوانم.
متوکل اصرار کرد که یا شراب بخورید یا شعر بخوانید.
در اینجا امام هادی ع شروع به سرودن اشعاری کردند،البته نه اشعاری که مناسب بزم متوکل عباسی باشد بلکه اشعاری که بزم او را بهم ریخت و در پایان حتی مستی از متوکل رفت و برای لحظاتی متنبه شد طوری که اشک از دیدگانش جاری شد و چند لحظه ای به حالت فطری خودش نزدیک شد:
باتو على قلل الأجبال تحرسهم
غلب الرجال فما أغنتهم القلل
شاهان بر قله کوهسارها شب را به روز آوردند، در حالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى کردند، ولى قلهها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم
فاودعوا حفرا یا بئس ما نزلوا
آنان پس از مدتها عزت از جایگاههاى امن به زیر کشیده شدند و در گورها جای گرفتند و چه منزل بد و ناپسندی.
ناداهم صارخ من بعد دفنهم
أین الأساور و التّیجان و الحلل
پس از آنکه به خاک سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهاى فاخر؟ کجاست آن چهرههاى در ناز و نعمت پرورش یافته که به احترامشان پرده ها مىآویختند و بارگاه و پرده و دربان داشتند.
أین الوجوه التى کانت منعمّة
من دونها تضرب الاستار و الکلل
گور به جاى آنان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اکنون کِرم ها راه مىروند. اکنون کِرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مجادله مىکنند.
فاءصفح القبر عنهم حین سائلهم
تلک الوجوه علیها الدّود تنتقل
آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند، ولى امروز آنان که خورنده همه چیز بودند، خود خوراک حشرات و کرم هاى گور شده اند. (4)
حال متوکل تغییر کرد.
حتی متوکل عباسی هم متحول میشود هر چند برای لحظاتی.
خدا این کار میکند که این افراد نگویند که ما دائما در غفلت بودیم.
برای چند لحظه ای تکون میخورند اما گوش نمیدهند و رهای شان میکند.
ما در چه نقطه ای هستیم؟
به خدا پناه میبریم.
این یک امام معصوم بود که ایشان را وارد مجلس شراب کردند.
در پایان مجلس هم متوکل با این که اطرافیان فکر میکنند با امام هادی بد رفتار خواهد کرد اما امام هادی ع را با عزت و احترام به منزل برگرداندند.
اما یک امام از میان ائمه است که ایشان را وارد مجلس شراب کردند.
اما چگونه؟
از امام سجاد ع روایت داریم که ما دوازده نفر بودیم که ما را به ریسمان بسته بودند.
یک سر ریسمان به گردن من (امام سجاد ع) بود و سر دیگر ریسمان به بازوی عمه م زینب کبری س.
در میان ما ده بچه قد و نیم قد را به ریسمان بسته بودند اگر ما میخواستیم به پای بچهها حرکت کنیم ما را تازیانه میزدند و اگر میخواستیم سریع تر حرکت کنیم این بچه ها به زمین میافتادند.
ما را وارد مجلس کردند.
نانجیب روی تخت نشسته بود و بساط شراب را پهن بود و سر مقدس پدرم در تشت طلا پایین تخت بود و بساط شطرنج را نیز آماده کرده بود.نانجیب با هر حرکتی که در شطرنج انجام میداد مقداری از مشروب را زهرمار میکرد و با چوب خیزران ابتدا به لبهی تشت میزد و وقتی توجه همه را به خودش جلب میکرد، نانجیب چوب را به لب و دندان امام حسین ع میزد.
اینجا بود که زینب کبری گریبان چاک داد …
======
ب.ن: با تشکر از جناب علیرضا دهقانی که بدون کمک ایشان تهیه منابع میسر نبود.
======
منبع:
- تجلیات الالهیه، ص ۹۱
- سوره نجم آیه 32
- بحار الانوار، ج70، ص 47 — الکافی، ج2، ص266
از امام صادق علیه السلام نیز روایت کردهاند که فرمود:
ما من قلب الا وله أذنان؛ على احدهما مَلک مرشد، وعلى الاخرى شیطان مفتن. هذا یأمره، وهذا یزجره. الشیطان یأمره بالمعاصی، والملک یزجره عنها ؛ وهو قول الله عز وجل: عن الیمین وعن الشمال قعید، ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید.
هیچ قلبی نیست که دو گوش نداشته باشد، فرشتهای هدایتگر در یکی سخن میگوید و شیطان فریبکار در دیگری. یکی به او فرمان میدهد و یکی او را باز میدارد. شیطان او را به گناه امر میکند و فرشته او را از گناه باز میدارد. این است معنای آن فرمودهی خداوند عز و جل که دو فرشته از راست و چپ به مراقبت انسان نشستهاند، انسان هیچ سخنى بر زبان نمىآورد مگر آن که فرشتهاى مراقب آن باشد. - بحار الانوار، ج 50، ص 211، از کتاب مروج الذهب مسعودی