خطبه قاصِعَه، طولانیترین خطبه نهج البلاغه است که محتوایی اخلاقی و اجتماعی دارد و موضوع آن نکوهش تعصب و خودپسندی است. این خطبه در اواخر حکومت امیرالمؤمنین(ع) در کوفه ایراد شده و امام در این خطبه درباره تفرقه اجتماعی هشدار داده و عاملان آن را سرزنش میکند.
از موضوعات فرعی این خطبه، جنگهای امام علی(ع) با ناکثین، قاسطین، و مارقین و شجاعت امام در دوره جوانی و به خاک افکندن بزرگان عرب، تربیت پیامبر(ص) از کودکی به واسطه فرشته الهی، قرابت امام علی(ع) با پیامبر و تربیت شدنش تحت نظارت او، حیلههای ابلیس و یکی از معجزات پیامبر(ص) در حضور بزرگان قریش است.
این خطبه به صورت مستقل ترجمه و شرح شده است. شماره ترتیبی این خطبه در نسخههای نهج البلاغه، متفاوت است.
دلیل نامگذاری
شارحان نهج البلاغه برای نامگذاری این خطبه چند دلیل ذکر کردهاند. سه دلیل زیر در شرح قطب راوندی آمده است:[۲]
- قصع در مورد نشخوار شتر به کار میرود و با توجه به اینکه شتر هنگام نشخوارکردن غذا را از درون به دهان میآورد و میجود و دوباره فرومی برد، این خطبه نیز به جهت اینکه از آغاز تا پایان، پندها و نهیهایش تکرار میشود قاصعه نامیده شده است.
- قصع به معنای کشتن و خُردکردن نیز به کار میرود. بدین معنا گویا خطبه قاصعه، قاتل و خُردکننده ابلیس است.
- قصع به معنای تحقیر و کوچککردن نیز به کار میرود. در این معنا گویا این خطبه متکبران را تحقیر میکند، هرچند مسلمان باشند.
علت صدور خطبه
در مورد علت صدور این خطبه، گفتهاند، در اواخر خلافت حضرت اهل کوفه که قبیلههای گوناگونی بودند، به فساد گرویده بودند. بسیار اتفاق میافتاد که شخصی از محله قبیله خود خارج شده و گذارش به قبیله دیگری میافتاد، در این جا گاهی از بعضی افراد اندک ناراحتی میدید؛ در این هنگام با سر و صدای زیاد و داد و فریاد قبیله خود را به مدد میطلبید و با صدای بلند ندا میکرد؛ مثلاً:ای قبیله نخع! یاای قبیله کنده! و منظورش ایجاد آشوب و فتنه بود. در این هنگام بر اثر این سر و صدا چند نفر از جوانان قبیله مقابل جمع میشدند و اهل قبیله خود را صدا میزدند، و آن شخص را میزدند. سپس او به قبیله خود میآمد و یاری میخواست. بدین طریق بر یکدیگر شمشیر میکشیدند و فتنه و آشوب بر پا میشد بدون اینکه در واقع، منشأ و ریشهای عقلائی داشته باشد بجز درگیری جوانان با یکدیگر. چون این کار بسیار شد امام(ع) سوار بر ماده شتری به میانشان آمد و این خطبه را ایراد فرمود.[۳]
مضمون
خطبه قاصعه دارای محتوای اجتماعی، کلامی و اخلاقی است.
نکات اخلاقی
نفی عصبیت: در این خطبه، عصبیت و فخرفروشی، به شدت تقبیح و نکوهش میشود و متعصبان و یکه تازان میدان خودخواهی و جهالت، پیروان ابلیس دانسته میشوند.[۴]
تحسین فروتنی: خداوند انسانها را با سختیها میآزماید تا «فروتنی» را در دلهای آنها مستقر نماید و ابوابی باشد برای بخشش و وسیلههایی برای آمرزش او.[۵]
وجه نیکوی عصبیت: امام پس از نکوهش و تقیبح عصبیت، میفرماید: اگر به ناچار تعصب ورزیدن باید، در امور شایسته تعصب داشته باشید: در خویهای نیک و گزیده و کردارهای پسندیده، در بردباری، نگاهداشتن حقّ همسایه، و وفای به عهد و پیمان، و فرمانبری نیکوکاران، و نافرمانی گردنکشان، و فرا گرفتن احسان (کار نیکو) و دست کشیدن از ستم، و اهمیت دادن به خونریزی، و انصاف و دادگری برای مردم، و فرونشاندن خشم، و دوری جستن از تباهکاری در زمین.[۶]
نکات اجتماعی
تحسین وحدت: ویژگی جامعه توحیدی که در سایه پذیرش دعوت پیامبر(ص) برای مسلمانان حاکم شد، وحدت و یکپارچگی و دوری از تفرقه و قبیله گرایی است برخلاف جامعه جاهلی که افراد با یکدیگر درگیرند و پیوند الفتی میان آنان نیست.[۷]
تقبیح تفرقه در اجتماع: باید از اقوام گذشته عبرت بگیریم که چگونه تفرقه مایه زوال آنها شده که عامل آن، کینه هم در دل داشتن، تخم نفاق در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از یاری یکدیگر کشیدن بوده است.[۸]
صبر بر آزارها در راه محبت خدا و تحمل دشواریها از بیم او، گشایش و عزت را به همراه دارد. جامعه وحدتمند، دارای عزت و قدرت است و تفرقه عامل ذلت و سستی است.[۹]
نکات کلامی
وجه اینکه خداوند بندگانش را با بعضی از اموری که از آنها شناختی ندارند میآزماید، نفی کبر و خودبینی آنها است.[۱۰]
وجه فقیری انبیاء: اگر انبیاء الهی انسانهایی ثروتمند و قدرتمند بودند که همه به ناچار سر تعظیم در مقابل آنها فرومی آوردند، آزمایش از میان میرفت و پاداش باطل میشد و شائبه غیر اخلاص داشت.[۱۱] گرسنگی، سختیها، ترس و بیمها انحاء وسایل آزمایش پیامبران الهی بوده است.[۱۲]
اینکه خانه کعبه در بیابان بیآب و علفی قرار گرفته است جهت اختبار و آزمودن بندگان است و اگر در میان باغستانها، میوهها و... بود پاداش زیارت آن کم بود و آزمایش ناچیز.[۱۳]
حکمت عبادات: کبر بر دل همگان راه مییابد و عباداتی چون نماز، زکات، روزه برای خشوع و فروتنی و بردن خودبینی است هرچند در زکوة، کمک به مستمندان و بیچارگان نیز است.[۱۴]
آزمایش مؤمنین با سختیها: جوامع ایمانی دچار سختیها و بلاها میشوند و این امور وسیله «آزمایش» آنهاست.[۱۵]
تربیت پیامبر(ص) و امام علی(ع)
امام در این خطبه نحوه تربیت پیامبر(ص) را چنین توصیف میکند: «هنگامی که [پیامبر](ص) از شیر برگرفته شد خدا بزرگترین فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را پیمود، و خویهای نیکوی جهان را فراهم آورد.»[۱۶]
امام علی(ع) در توصیف رابطهاش با پیامبر(ص) چنین میگوید: «آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خود نهاد و بر سینه خویشم جاداد، و مرا در بستر خود میخوابانید چنانکه تنم را به تن خویش میسود و بوی خوشِ خود را به من میبویانید. و گاه بود که چیزی که میجَوید، سپس آن را به من میخورانید. از من دروغی نشنید، و خطایی در کردار ندید.... و من در پی او بودم -در سفر وحضر- چنانکه شتربچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاقِ خود نشانهای برپا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت. هر سال در حراء خلوت میگزید، من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید. آن هنگام جز خانهای که رسول خدا(ص) و خدیجه در آن بود، در هیچ خانهای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را میدیدم و بوی نبوت را میشنودم.»[۱۷]
شنیدن و دیدن آنچه پیامبر دید و شنید
نکته مهم دیگری که در این خطبه آمده چنین است: «من هنگامی که وحی بر او فرود آمد، آوای شیطان را شنیدم. گفتم:ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: «این شیطان است که از آن که او را نپرستند نومید و نگران است. همانا تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را من میبینم، جز این که تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر میروی -و مؤمنان را امیری-.»[۱۸]
معجزه حرکت درخت
در این خطبه یکی از معجزات پیامبر(ص) که به درخواست بزرگان قریش بوده است چنین ذکر شده است:
«و من با او بودم، هنگامی که مهتران قریش نزد وی آمدند، و گفتند: «ای محمّد(ص) ! تو دعوی کاری بزرگ میکنی که نه پدرانت چنان دعویی داشتند، نه کسی از خاندانت. ما چیزی را از تو میخواهیم اگر آن را پذیرفتی و به ما نمایاندی، میدانیم تو پیامبر و فرستادهای و گرنه میدانیم جادوگری دروغگویی.» گفت(ص): «چه میپرسید؟»
گفتند: «این درخت را برای ما بخوان تا با رگ و ریشه برآید و پیش روی تو در آید.»
گفت(ص): «خدا بر هر چیز تواناست. اگر خدا برای شما چنین کرد، میگروید، و به حق گواهی میدهید؟»
گفتند «آری.»
گفت: «من آنچه را میخواهید به شما نشان خواهم داد. و من میدانم شما به راه خیر باز نمیگردید. و در میان شما کسی است که در چاه افکنده شود[۱۹] و کسی است که گروهها را بهم پیوندد و لشکر فراهم آورد.[۲۰]»
سپس گفت(ص): «ای درخت اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان گرویدهای و میدانی من فرستاده خدایم با رگ و ریشه از جای برآی، و پیش روی من درآی به فرمان خدای.»
پس به خدایی که او را به راستی برانگیخت، رگ و ریشه درخت از هم گسیخت و از جای برآمد بانگی سخت کنان و چون پرندگان پرزنان تا پیش روی رسول خدا(ص) بیامد، و شاخه فرازین خود را بر رسول خدا(ص) گسترد، و یکی از شاخه هایش را بر دوش من آورد، و من در سوی راست او(ص) بودم. پس چون آنان این -معجزه- را دیدند، از روی برتری جویی و گردنکشی گفتند: «بگو تا نیم آن نزد تو آید و نیم دیگر بر جای ماند.»
پس او درخت را چنین فرمان داد و نیم آن رو سوی او نهاد، پیش آمدنی سخت شگفت آور، و با بانگی هر چه سختتر. چنانکه میخواست خود را به رسول خدا(ص) بپیچد.
پس آنان از روی ناسپاسی و سرکشی گفتند: «این نیم را بفرما تا نزد نیم خود باز رود چنانکه بود» و او درخت را چنان فرمود.
پس درخت باز گردید و من گفتم: لااله الَّا اللّه،ای فرستاده خدا! من نخستین کسم که به تو گروید، و نخستین کس که اقرار کرد که درخت آنچه را فرمودی به فرمان خدا به جا آورد تا پیامبری تو را گواهی دهد و گفته تو را بزرگ دارد.»
پس آنان گفتند: «نه که ساحری است دروغگو، شگفت جادوگر است، و چه آسان است کار او. و چه کسی تو را در کارت تصدیق کند جز او!» (و قصدشان من بودم).»[۲۱]
سند خطبه
نویسنده کتاب مصادر نهج البلاغه پس از بیان این نکته که خطبه قاصعه طولانیترین خطبه امیرالمؤمنین است که مسائل مهمی را در مواعظ بازگو میکند، میافزاید گروهی قبل از سید رضی این خطبه را در کتابهای خود آوردهاند از جمله سید بن طاووس در کتاب یقین به نقل از نسخهای به تاریخ ۲۸۰ قمری، کلینی در کافی (بخشهایی از خطبه)، صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه (بخشهایی از خطبه). از اهل سنت، زمخشری در جلد اوّل ربیع الابرار و ماوردی در اعلام النبوة نیز بخشهایی از این خطبه را آوردهاند.[۲۲]
- به نقل: محمدی، المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه، جدول اختلاف نسخ انتهای کتاب، ص۲۳۵.
- پرش به بالا↑ راوندی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۲۷.
- پرش به بالا↑ ابن میثم، شرح نهج البلاغة، ج۴، صص۲۳۴-۲۳۳؛ ترجمه شرح نهج البلاغه (ابن میثم)، ج۴، صص۴۰۲-۴۰۱.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۲.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۶.
- پرش به بالا↑ ترجمه و شرح نهج البلاغه، سیدعلی نقی فیض السلام، خطبه ۲۳۴، ج۴، ص۸۰۱.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، صص۲۲۰-۲۲۱.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۸.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۹.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۱.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۵.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۴.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۶.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۷.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۱۸.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۲۲.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، ص۲۲۲.
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، صص۲۲۲-۲۲۳.
- پرش به بالا↑ پیشگویی جنگ «بدر» است و چاهی که عتبه و شیبه، پسران ربیعه، و امیة، پسر عبدشمس، و ابوجهل و تنی چند دیگر را در آن افکندند. [شهیدی، نهج البلاغه، ص۵۰۳، پانویس شماره ۵۸.]
- پرش به بالا↑ ابوسفیان در جنگ خندق. [شهیدی، نهج البلاغه، ص۵۰۳، پانویس شماره ۵۹.]
- پرش به بالا↑ شهیدی، نهج البلاغه، صص۲۲۴-۲۲۳.
- پرش به بالا↑ مصادر نهج البلاغه، جلد ۳، صفحه ۵۶ به نقل از پیام امام امیرالمؤمنین، ج۷، ابتدای خطبه ۱۹۲ (قاصعه)