مرحوم در سخنرانی خود در مسجد جمعه اصفهان، در سال 1392 قمری می فرمود:
آن که شاهراه است، آن که صراط مستقیم قوی، روشن، نزدیک، و رساننده به مقصود و کعبه محبوب است، و زود به او می رساند، محبّت است. باید محبّت به امام زمان علیه السلام پیدا کنید، باید دوستش داشته باشید. دوستی یک امر اختیاری است. البته بعضی از دوستیها اختیاری نیست، مثل دوست داشتن فرزند که اختیاری نیست. امّا خیلی از دوستی ها هست که به اختیار انسان است، و انسان میتواند محبّت را در خودش ایجاد یا از خودش دور کند و لذا خدای متعال در قرآن امر به دوستی اولیاء الله و به دشمنی اعداء الله می کند.
اگر دوستی و علاقه پیدا شد، شما را بالاخره می کشاند و به محبوب می رساند. به محبوب می رسی، یا در خواب، یا در بیداری، یا به خودش یا به خواصّش. بالاخره نشانه این که توی باغ رفتی ، به دستت می دهند، و لو یک برگ سبز باشد، و لو یک دانه گل باشد. باید به امام زمانت علیه السلام محبّت پیدا کنی، باید او را دوست بداری، اگر دوست داشتی، صفحه وجودت عوض می شود، اگر دوست داشتی، او را بزرگش می کنی. تو بچه ات را دوست می داری، دلت می خواهد توی هر مجلس، نام بچه ات برده شود، تعظیم از فرزندت شود، و او بزرگ شود. در هر مجلسی دلت میخواهد کارهای برجسته بچه ات را به گوش مردم برسانی. این ها همه معلول محبّت است. اگر یک سر سوزن محبّت به امام زمان علیه السلام پیدا کنی، آب و نان از دهانت می افتد، ذکر جلال و جمال و فضائل و کمالات و عظمت او از دهانت نمی افتد.
یکی از آثار محبت این است که آدم آثار محبوبش، شؤون محبوبش را دوست میدارد. مادرها، کت و شلوار بچه هایشان را به چشمشان می کشند و می بوسند، مخصوصاً اگر بچهاش به سفر رفته باشد، کت و شلوار بچه را بر میدارد، آن را تمیز میکند، اطو میکند، تا میکند، ماچش میکند، توی بقچه میگذارد. چون این کت بچّهاش است، و بچهاش آن را میپوشیده است. این نشانه محبّت است.
حبّ به شیء، مستلزم حبّ به آثار شیء است. اگر محبّت به امام زمان علیه السلام پیدا کنی، آنچه منسوب به امام زمان علیه السلام است، دوست می داری. دوستی به امام زمان علیه السلام پیدا کن. دوستی هم به لفظ نمی شود، هرچیزی نشانی دارد.
باید محبت به امام زمان علیه السلام پیدا کنید. به جان خودش، اسهل الطرق، نزدیک ترین راه برای رسیدن به درگاه و پیشگاه شاه عالم امکان، محبّت به آن بزرگوار است.
محبت، نشانه ها دارد. یکی دلم تنگ می شود، دیگری طپش قلب من است. یکی رنگ زرد من است. یکی اشک دیدگان من است. اینها نشانههای محبّت من به توست.
حال ببین راستی امام زمان علیه السلام را دوست می داری یا به لفظ، مثلِ من بدبخت می گوئی. اگر محبّت به حضرت داشته باشی، برای او اشک می ریزی، دنبال او می روی، به سراغ او می روی. این سو و آن سو می روی و می پرسی: آقا به چه راهی می شود تا به محبوب رسید؟ باید محبّت به پایه ای برسد که در فراق او بسوزی و بنالی و اشک بریزی، در طلب حقیقیش بر بیائی، خسته و مانده نشوی. اگر محبّ امام زمان باشی، خدا می داند، پسرت، پدرت، مادرت، همه از نظرت محو می شود و او از نظرت محو نمی شود. ذکر تو، اوست؛ فکر تو، اوست؛ اسم او، ورد زبان توست؛ تعظیم و تجلیل او، شأن و مقام توست، هدفِ غائی و مقصدِ نهائیِ توست.
اینها در تو هست، عزیزم؟ اگر هست من قربان خاک پایت، اگر هست و نرسیده ای و هیچ نفهمیده ای، بر من لعنت کن. فهمیدید اهل دل و حال چه گفتم؟ اصل الاصول، جوهر الجواهر، عصاره همه مطالب یک کلمه است: باید به امام زمان علیه السلام محبّت پیدا کنید، باید حبّ تو هم شدید بشود، خود محبّت، راه ها را باز می کند، خود محبّت، تو را به او نزدیک می کند، و او را می کشاند.
خدایا به مقام حبیبت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله، محبّت امام زمان علیه السلام را در دل عالم و عامی و پیر و برنا و صغیر و کبیر و زن و مرد امشب مجلس ما وارد بفرما. خدایا به حبیبت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله، حبّ امام زمان علیه السلام را با خون ما و با جان ما و با روان ما آمیخته بفرما.
(سخنرانی های مسجد جمعه اصفهان، سال 1392 قمری، مجلس دهم)
- ۹۵/۰۵/۰۳