حدیث (3) حسین بن محمّد، از احمد بن محمّد، از محمّد بن عبد اللَّه کوفى، از مردى که ذکرش نموده، وى گفت خبر دار شدم که برخى از اهل مدینه حدیثى را از حضرت ابى جعفر علیه السلام روایت نموده، نزد راوى رفتم پس سراغ آن حدیث را از وى گرفتم، او مرا از ان بازداشت و ناامیدم نمود و قسمهاى غلیظ و سختى خورد که براى احدى نخواهد گفت.
به او گفتم: آیا این حدیث را دیگرى نیز با تو از امام علیه السلام شنیده است؟
علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج2، ص: 249
گفت: آرى، مردى به نام فضل آن را شنیده.
من به قصد او به طرف منزلش حرکت کرده وقتى به خانهاش رسیدم اذن گرفته و داخل شدم و از وى راجع به حدیث مزبور پرسیدم، او نیز مرا از آن بازداشت و ناامیدم کرد و با من همان رفتار را نمود که مرد مدائنى کرده بود، پس ماجراى سفر خود را به او گفته و از آنچه مرد مدائنى عمل کرده بود خبرش دادم پس به حالم رقّت کرد و گفت: آرى از حضرت ابا جعفر محمّد بن على علیهما السّلام شنیدم که از پدر بزرگوارش، از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت نمود که آن سرور فرمودند:
هنگامى که شخص به شهرى وارد مىشود تا زمانى که از آن جا بیرون رود میهمان هم دینان خود مىباشد و آنها میزبانش هستند و بر میهمان سزاوار نیست روزه بگیرد مگر با اذن میزبانانش تا طعامى برایش تهیه نبینند و به واسطه مصرف نشدنش فاسد گردد چنانچه شایسته نیست میزبانان بدون اذن میهمان روزه بگیرند تا او حیاء نکند و به خاطر موقعیّتى که میزبانان دارند از طعامى که میل دارد چشم بپوشد.
سپس به من گفت: کجا فرود مىآیى؟ پس به او خبر دادم.
به او گفتم و از منزلم خبرش دادم وقت صبح به نزدم آمد و خادمى که بر سرش طبقى گذارده و انواع طعامها در آن بود وى را همراهى مىکرد، به او گفتم: رحمت خدا بر تو، این چیست؟
گفت: سبحان اللَّه!! مگر دیروز از حضرت ابى جعفر علیه السلام حدیث مزبور را نقل نکردم، این بگفت و مراجعت نمود.
- ۹۵/۰۳/۱۹