باب 60- معنى درختى که آدم و حوا از آن خوردند
معانی الأخبار / ترجمه محمدى، ج1، ص: 287
1- أبا صلت هروى گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: اى فرزند پیامبر خدا مرا آگاه فرما: آن درختى که از ثمرهاش حضرت آدم و حوّا خوردند چه بود؟
چون در باره آن سخنان مختلفى مىگویند بعضى روایت کنند که درخت گندم بوده، و برخى گویند انگور بوده، و عدّهاى پندارند که درخت حسد بوده! حضرت فرمود: همه آن گفتهها صحیح است، عرض کردم: پس معناى این چند قول با این اختلافى که دارند چیست؟ فرمود: اى ابا صلت یک درخت بهشتى مىتواند چند نوع میوه داشته باشد، آن درخت گندم که انگور نیز میوهاش بود، مانند درختان دنیوى نبود، هنگامى که خداوند با گرامیداشت آدم به فرشتگان دستور داد تا به او سجده کنند و او را وارد بهشت ساخت، پس آدم به خود گفت: آیا پروردگار، بشرى گرانمایهتر از من آفریده است! خداوند که از این خطور قلبى آدم آگاه بود به او فرمود: اى آدم سرت را بلند کن و به ساق عرش بنگر آدم سر بلند کرد و بر ساق عرش دید که چنین نوشته است:
«لا اله الّا اللَّه محمداً رسول اللَّه»
(معبود بر حقّى نیست مگر خدا، محمّد فرستاده خداست) و همین طور در دنبالش نوشته على فرزند ابو طالب، امیر مؤمنان است، و همسرش فاطمه، برترین زنان جهان، و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند. آدم گفت: خدایا آنان چه اشخاصى هستند؟
خداوند فرمود: اى آدم آنان فرزندان تو هستند، و بهتر از تو و همه آفریدگان من مىباشند، و اگر بخاطر وجود آنان نبود تو را نمىآفریدم، و بهشت و جهنّم و آسمان و زمین را پدید نمىآوردم مبادا به چشم حسد به ایشان بنگرى که از جوار خود اخراجت نمایم، ولى او به دیده رشک به ایشان نگریست، آرزوى مقام ایشان را نمود، و آنگاه شیطان بر او مسلّط شد، تا از درختى که نهى شده بود، خورد.
همچنین شیطان بدین جهت بر حوّا مسلّط گشت که به مقام فاطمه بدیده حسد نگریست، همانند آدم از ثمره آن درخت خورد، و در نتیجه خداوند آن دو را از بهشت خود بیرون راند، و از جوار خود به زمین فرودشان آورد.
- ۹۵/۰۳/۱۷