- تفقّه در دین، یعنى به دست آوردن شناخت عمیق از آن، به حکم عقل، آیات قرآن و احادیث معصومان، بر زن و مرد مسلمان واجب است. اساسا «شناخت» پیشنیازِ ایمان و اعتقاد است. آیا ممکن است بدون شناخت امرى، بدان ایمان آورد یا به آن معتقد شد؟
- «نبى» صفت مشبّهه بر وزن فعیل یا مشتق از مادّه «نبأ» به معناى خبر است، و یا از مادّه «نَبْوَة و نَباوة» به معناى ارتفاع، گرفته شده است.
بنابر اشتقاق اوّل «نبى» به معنى صاحب خبر است، امّا معمولاً به معنى مُنْبِئ یعنى آورنده پیام ـ مانند نَذیر به معناى مُنْذِر ـ بکار مىرود. و بنابر اشتقاق دوم «نبى» یعنى مرتفع، مانند زمین مرتفع. در حدیث آمده است : «لا تصلّوا على لنّبی" . النهایة 5/11 یعنى بر زمین بلند نماز نخوانید. پیامبران الهى را نیز به خاطر بلند پایگى مقامشان . نبى گفتهاند
- اگر نبی را از مادّه «نبأ» بگیریم در کلام عرب و در آیات و روایات تنها درباره پیام آوران الاهى به کار رفته نه درباره پیام آوران دیگر.
-
«رسول» نیز صفت مشبّهه از مادّه «رَسَل» به معناى شخصى است که از طرف دیگرى براى رساندن رسالت و پیامى فرستاده مىشود. البتّه در معناى این واژه پى در پى بودن رسالت نیز لحاظ شده است.
- فرشتگان نیز می توانند رسول باشند:
آللّهُ یَـصْطَفِی مِنَ المَلائِکَةِ رُسُـلاً وَمِنَ آلنّاسِ یوسف (12)/50.
خداوند رسولانى از فرشتگان و از مردم برمىگزیند.
إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ آلمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا یُفَرِّطُونَ الحج (22)/75.
آنگاه که مرگ یکى از شما فرا رسد رسولان ما او را قبض روح مىکنند و آنان کوتاهى نمىکنند.
در ماجرای هابیل و قابیل هم کلاغ به عنوان رسول بود:
و در روایتى از امام باقر 7 از رسولى سخن رفته که نه از جنس جنّیان است و نه از جنس فرشتگان و بشر :
فَأَخْبِرْنِی عنْ رَسُولٍ بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى لَیْسَ مِنَ الْجِنِّ وَ لَا مِنَ الْإِنْسِ وَ لَا مِنَ الْمـَلَائِکَةِ ذَکَرُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ؟ فَقَالَ: الْغُرَابُ حِینَ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِیُرِیَ قَابِیلَ کَیْفَ یُوَارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ هَابِیلَ حِینَ قَتَلَه.احتجاج 2/ 328.
رسولى را براى من بیان کن که از جنس جنّ و انس و فرشتگان نیست و خداوند متعال در کتاب خویش از آن یاد کرده است. فرمود: آن کلاغ است آنگاه که خداوند متعال او را فرستاد تا به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادرش هابیل را ـ که توسّط او کشته شده بود ـ دفن کند.
- فرق میان نبی و رسول:
ممکن است شخصى مقام نبوّت را حایز گردد ولى به مقام رسالت نرسد ولى امکان ندارد مقام رسالت را داشته باشد و مقام نبوّت را نه.
در روایتى از پیامبر گرامى اسلام ( الخصال 2/523؛ بحارالانوار 11/32) از عدد انبیا و رسولان سؤال شد، حضرت انبیا را صد و بیست و چهار هزار و مرسلان (= رسولان) آنها را سیصد و سیزده نفر بیان کرد .
-
برداشت شخصی:
نبی شخصی است که فقط در خواب وحی را دریافت می کند. رسول در بیداری هم وحی را دریافت میکند.
البته خود نبی هم ممکن است در حالت غیر وحی فرشته را ببیند.
تفاوت در هنگام دریافت وحی است.
- تفاوت میان امام و محدث:
امام کلام فرشته را مىشنود ولى خود او را نمىبیند.
والإمامُ هُوَ الّذی یَسْمَعُ الکَلاَمَ وَلا یَرى الشَّخصَ.
محدَّث به کسى گفته شده است که صدا را مىشنود ولى او را مشاهده نمىکند و در خواب هم نمىبیند.
وَ أَمَّا الُْمحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِی یُحَدَّثُ فَیَسْمَعُ وَ لَا یُعَایِنُ وَ لَا یَرَى فِی مَنَامِهِ. (کافى 1 / 176؛ بحارالانوار 11 / 54.)
-
وقتى تجزیه پذیرى و جزء داشتن نبوّت مطرح مىشود مقصود این نیست که خود نبوّت ذاتاً و حقیقتاً قابل تجزیه است؛ بلکه منظور تجزیه پذیرى از ناحیه طرق و خبرهایى است که نبى آنها را دارا مىشود.
امام صادق مىفرماید:
رأى مؤمن و رؤیاى او در آخر الزمان جزئى از هفتاد جزء نبوّت است.
و رسول خدا مىفرماید :
الْهـَدْیُ الصَّالِحُ وَ السَّمْتُ الصَّالِحُ وَ الِاقْتِصَادُ جُزْءٌ مِنْ خَمْسَةٍ وَ أَرْبَعِینَ جُزْءاً مِنَ النُّبُوَّةِ. . الخصال 1 / 178؛ بحارالانوار 68/343.
هدایت صالح و جهت صالح و اقتصاد جزئى از چهل و پنج جزء نبوّت است.
نتیجه:
نبى در لغت به معناى آورنده خبر یا شىء مرتفع است و از نظر روایات نبى کسى است که صداى فرشته وحى را مىشنود و او را در خواب مىبیند ولى در بیدارى شخص او را مشاهده نمىکند.
رسول در لغت به کسى گفته مىشود که از سوى دیگرى براى رساندن پیام مأمور مىشود و در انسان و غیر انسان به کار مىرود. و در روایات در معناى خاصّ خود به انسانى گفته مىشود که فرشته وحى را مشاهده مىکند و در خواب هم مىبیند و صداى او را هم مىشنود.