آغوز

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

جلسه دوم

مساله­ی شرعی­­ : نحوه قرائت نماز آیات...................................................................................... 10

بحث: حضرت زهرا به خاطر نور خلقت­شان از عِلم گذشته و حال و آینده اطلاع داشتند- قسمت دوم .................10

روضه: حدیث عهد گرفتن از امیرالمومنین برای صبر در مصائب بعد از شهادت پیامبر...............................15


مساله­ی شرعی­­ : نحوه قرائت نماز آیات

·         برای قرائت نماز آیات دو روش وجود دارد.

1. باید قبل از پنج رکوعی که در هر یک از دو رکعت وجود دارد یک حمد و یک سوره کامل خوانده شود.
2. این‌که جایز است که سوره حمد را خوانده شد و سپس یک سوره از سوره‌های قرآنی را به پنج قسمت تقسیم کنیم و با خواندن هر قسمت از آن یک رکوع به‌جا بیاوریم.

·         برخی از فقها نسبت به اینکه فقط "بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ" یک آیه حساب شود یا خیر، احتیاط واجب اعلام کردند که این کار انجام نشود.

o       اگر این احتیاط مراعات شود یعنی باید " بِسْمِ اللَّـهِ " را با آیه بعد باید خوانده شود.

مثلا در قرائت سوره توحید بعد از گفتن "بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّـهُ أَحَدٌ" یک رکوع به جا بیاورد و بعد "اللَّـهُ الصَّمَدُ" را بگوید و مجدد به رکوع برود. می­تواند فقط به گفتن جمله "لَمْ یَلِدْ" اکتفا کند و به رکوع رود و "وَلَمْ یُولَدْ" را می‌خواند و رکوع چهارم را به جا می­آورد و بعد آیه " وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ " را میخواند و سپس رکوع پنجم به جا می­آورد.

در هر دو رکعت می­تواند به این صورت عمل کند.

o       اگر در روش تقسیم سوره به پنج بخش، سهوا سوره را کامل بخواند و به انتها رساند، مثلا قبل از دومین رکوع سوره‌اش تمام شود اگر ‌چنین اتفاقی بیفتد رکوع دوم می‌رود و بعد که سر از رکوع برمی‌دارد باید سوره حمد بخواند و یک سوره را به تعداد رکوع باقی‌مانده تقسیم کند.

البته می‌تواند یک  سوره کامل هم بخواند و به رکوع بعد برود.

می‌تواند الان که می‌خواهد رکوع دوم را به‌جا بیاورد و سوره تمام شده بود، سوره "قل هو الله احد" را سه بخش کند و یا سوره قدر را سه بخش کند به هر صورت باید قبل از رکوع پنجم سوره تمام شود.

اگر در این بین سوره تمام شده بود برای رکوع بعدی حتما باید حمد خوانده شود. این نکته‌ای است که در نماز آیات باید به آن دقت شود.

v     خدای متعال همه ما و شما را با وظایف بندگی‌مان هم توفیق آشنایی و هم توفیق عمل و التزام تا آخرین لحظه عمر به احسن وجه مرحمت نماید.

v     به پیشگاه مقدس و منور والده بزرگوار حضرت بقیه الله (عج) یعنی حضرت نرجس خانم صلوات بلندی را تقدیم نمایید.

بحث: حضرت زهرا به خاطر نور خلقت­شان از عِلم گذشته و حال و آینده اطلاع داشتند. (قسمت دوم)

·         دیروز روایتی[1] از کتاب شریف بحارالانوار قرائت شد البته مضمون این روایت نسبت به همه ذوات مقدس معصومین مضمونا مکرر است. به قول طلبه‌ها تواتر معنوی و تواتر مضمونی وجود دارد یعنی این مضمون به ‌قدری در روایات ما تکرار شده است که احتمال این‌که راویان با یکدیگر تبانی کرده باشند که این مطلب را بسازند و جعل کنند و دروغ ببافند، از نظر عقلایی وجود ندارد. اینکه این چهارده نور همه از نور وجود شریف پیغمبر خدا حضرت محمد ص گرفته شده است، این‌ها دارای علم عظیم خدادادی هستند. علم به گذشته و حال و آینده را خدا به آنها عطا نموده است . این نکته در روایات ما فراوان و مکرر آمده است که دیروز نمونه ای از این روایات درباره حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا ص قرائت شد.

عزیزانی که در خدمت­شان نبودیم روایت را به طور خلاصه بیان می‌کنم.

·           عمار به سلمان گفت من نکته‌ای را برایت بازگو می­کنم. در خدمت امیرالمومنین بر حضرت زهرا وارد شدم.

حضرت زهرا به امیرالمومنین عرض کرد که بیا نزدیک تا از اخبار گذشته و حال و آینده آنچه می‌شود و نمی‌شود، همه را برای تو بگویم.

امیرالمومنین عقب عقب برگشتند به همراه عمار به خدمت پیغمبر خدا آمدند.
پیغمبر خدا به امیرالمومنین فرمود تو می‌گویی یا من بگویم.
امیرالمومنین گفت بهتر است شما بفرمایید.
پیغمبر فرمودند تو به دخترم وارد شدی او به تو این‌چنین گفت.
امیرالمومنین به پیغمبر خدا عرض کردند آیا نور حضرت زهرا از نور ماست؟
که معلوم می‌شود که هر که آن نور را داشته باشد به گذشته و حال و آینده علم دارد.
این سوال امیرالمومنین و این برنامه همه برای تفهیم و جا انداختن مطلب برای عمار است.
از روایت بر می­آید که قبول این مسئله برای افراد خیلی سخت است. کما این‌که عرض خواهم کرد.
پیغمبر خدا فرمود مگر نمی­دانی.
و اینجا بود که امیرالمومنین سجده شکر به جا آوردند.
عمار گفت با امیرالمومنین به نزد حضرت زهرا برگشتیم.
حضرت زهرا گفتند بر پدرم وارد شدی و ....

·         دیروز گفتیم که  دو جور نگاه به اولیا خدا وجود دارد.

یک نگاه این است که اولیا خدا، آدم­های خوبی بودند. دانشمندان پارسا، علمای ابرار اما علم­شان از همه علم­های عادی بالاتر بوده و آدم­های خوبی بودند و دروغ نمی­گفتند و مکر و حیله نمی­کردند و ریا در زندگی­شان جایی نداشت. منتصب به صفات اخلاقی خیلی خوبی بودند. ولی اولیا را در همین حد ارزیابی می‌کنند. عالمان پارسا، علما ابرار ولی منظورشان از چنین علمی، علوم عادی و نه علمی که از جانب خدا به ایشان عطا شده باشد، که دیگران سهم از آن علم نداشته باشند. منظور آنها این است که ائمه علما ابرار هستند. منظورشان علوم مادی است که آدم­های باهوش و با فراست و خوبی بودند.
 حضرت زهرا س را در حد عفت و حجاب و شوهرداری و خانه داری و ایثارگری و تلاش­شان برای خدمت به دیگران میشناسند، البته این‌ها نکاتی است که واقعا در زندگی حضرت زهرا وجود داشته است.

·         زنی به خدمت بی بی س آمد و مطلبی را سوال کرد.

حضرت بیان کردند. عرض کرد نفهمیدم. حضرت بار دوم گفتند. باز تاملی کرد و عرض کرد نفهمیدم. حضرت برای بار سوم توضیح دادند و این اتفاق تا ده بار تکرار شد و بعد دیگر آن شخص ساکت شد و گفت دیگر رویم نمی­شود که بگویم نمی­فهمم چون شما خیلی توضیح دادید و من نمی­فهمم. حضرت فرمودند آیا میدانی هر بار که من این مطلب را توضیح می­دهم چه ثواب بزرگی در پیشگاه خدا است؟

یاد دادن یه نکته دینی به فردی که نمی‌داند خیلی ارزش دارد.

بعد حضرت برای بیان هر بار آن مطلب ثواب عظیمی را ذکر کردند.[2]  [i]

این نشان می­دهد که در کنار علم چقدر حلم داشتند.

چون معمولا آدم­هایی که با سواد می­شوند تحمل­شان نسبت به آدم­های بی­سواد و عادی و عامی و مخصوصا با هوش پایین خیلی کم می‌شود و زود جوش می­آوردند لذا گفته می­شود بهترین چیزی که می‌تواند در کنار علم قرار بگیرد حلم است. حلم، زیور علم می‌شود. عالمی که اهل حلم و بردباری است علم خود را زینت می­دهد.

اینها در زندگی حضرت زهرا وجود داشت. می­توان در زندگی امیرالمومنین مصداق آن را یافت. برای سایر معصومین نیز همین‌طور.

·     نگاه اول این است که ائمه و حضرت زهرا و پیغمبر خدا ص عالمان پارسا و بسیار با تقوا و آدم های خیلی خوبی بودند و زهد در دنیا فوق العاده، شجاعت مثال نزدنی، ایثارگری فوق حدی که فکر ما قد می­دهد. یک وقت این جوری ما وصف می کنیم.

·         جرج جرداق وقتی درباره امیرالمومنین کتاب "الامام علی صوت العدالة الانسانیه" می­نویسد، این کتاب به فارسی نیز ترجمه است. او اخیرا در لبنان مرحوم شد و تا آخر عمر مسیحی باقی ماند و مسلمان نشد اما شیفته امیر المومنین بود. شیفته چه چیز امیرالمومنین بود؟ شیفته همین خصوصیاتی که عرض کردم.

همان طور که در وصیت نامه حضرت امیر به حسنین نشان میدهد که آن بزرگوار چقدر در برابر یتیم از خودشان عواطف نشان می­دادند و چقدر در برابر شخصی که می‌خواهد حق یتیم را ببرد سر سختی نشان می­دادند.[3]  [ii]

این برای جرج جرداق خیلی زیبا است و واقعا هم زیباست. اما همه سخن این است آیا امیرالمومنین در همین حدی است که امثال جرج جرداق وصف می‌کنند؟ گر چه خودشان در همین موارد می‌گویند قلم و بیان ما از وصف آن چه بوده است عاجز است. و معترف هستند که:
کتاب وصف تو را آب بحر کافی نیست    که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

 

·         نگاه دوم به حضرات معصومین ع این است که نه تنها این خصوصیات در آنها هست بلکه علم­شان از جایی دیگر آمده است. هم آنها به نحوی تربیت الهی شدند که آنچه از زهد و حلم و تقوا و... بروز می­کند مربوط به تربیت الهی است. این‌ها اصلا مال جایی دیگر است. خدا آنها را گرچه بشر آفریده است اما این بشر با بقیه بشر تفاوت دارد.

هر دو بشر هستند. همان طور که شاعر گفته "ها علی بشر کیف بشر / ربه فیه تجلی و ظهر" اما در عین حال امیرالمومنین یک جریان دیگری دارد.

 

·     در شیمی اگر بگویند کربن کجاست یا همین ذغالی که می‌گوییم. همین ذغال­ها که در مغازه ها می­فروشند این کربن است. اما یک کربن دیگه هم داریم و آن الماس است. آن هم کربن است. هیچ وقت شما یک کیلو ذغال را با یک قیراط از الماس عوض نمی­کنید. خب خیلی تفاوتی ندارد این رنگ­ش این است و آن رنگ ش آن. تازه آن وزن­ش بیشتر است. خیر. اگر الماسی به اندازه فرض 100 گرم باشد  و در قیاس با یک اتاق پُر از کربن، آن صد گرمی حساب ش جدا است. با این‌که هر دو کربن هستند.

 

·     خدا حضرت زهرا س را مانند زنان دیگر آفرید. در خیلی از جهات دیگر مانند آنها است اما یک خصوصیت اضافه هم دارد. آن خصوصیت اضافه و آن چیز و جنبه­ای که خدا به صورت خاص به او داده و باید بدانیم آنچه در این زمینه به ایشان داده نتیجه تلاش خودشون نبود و خدا از ابتدا به ایشان دادند، این طور  نبود که حضرت زهرا  مجاهدت فوق­العاده­ای کرده باشد که خدا او را این‌چنین آفریده باشد، البته ایشان آن مجاهدت فوق العااده کرده است و نه نکرده باشد، اما خدا او را از اول  جور دیگری آفریده است. مال اینجا نیست. خب خدا چرا همچین چیزی را آفریده است. آنها را هم مثل ما می­آفرید. چه حکمتی است که آنها را این گونه قرار داده است؟ اینجا نکته‌ای است که در خود روایات ما به آن اشاره شده است و نکته جالبی است و این آن است که وقتی ما می­فهمیم این‌ها یک همچین علم و خصوصیاتی داشتند، خضوع و تواضع مان نسبت خدای متعال بیشتر می‌شود. این‌ها آیه خدا می­شوند.
لقب آیت الله که می‌گویند این‌ عناوین رسمی را کنار بگذارید. این‌ها تعارف­هایی هست ما برای هم خرج می­کنیم. آقا ،جناب آقا، خانم، سرکار خانم. همین ها برای ما حوزوی ها هم هست. ثقه الاسلام، حجت الاسلام، آیت الله و.... همه این‌ها بیخود است. اگر کسی واقعا حجت الاسلام باشد می­دانید یعنی چی؟ یعنی کسی با دیدن او می‌فهمد اسلام حق است. چه کسی واقعا این طور است؟ این عناوین را کنار بگذارید. آیت الله یعنی نشانه خدا. نمی­خواهیم بی احترامی به آن آقایان کنید. می­خواهم بگویم بحث ما با این مسائل متفاوت است.

 

·     در قدیم برای به کار بردن این القاب خیلی بیشتر دقت می­کردند. هنگامی که به مرحوم شیخ انصاری گفتند حجت­الاسلام، شیخ مرتضی انصاری گفت نه. حجت الاسلام آن بزرگواری است که در اصفهان به اسم سید محمد باقر شفتی کسی بود که وقتی کسی با او مواجه می­شد از او می­فهمید که اسلام دین حق است.

·     جمله ای از مرحوم سید بن طاووس[4] نقل می­شود که خوب است به آن توجه شود، او می­نویسد[5] که یکی از نعمت­های خدا بر من این است که اگر کسی من را ببیند احتیاج به استدلال برای وجود خدا و اثبات توحید ندارد و می‌فهمد و یقین می­کند.[6]

 

·     خدا فاطمه زهرا س، پدرشان، شوهرشان، بچه هاشان و امام زمان را  جوری قرار داد که نه تنها این خصوصیات فوق­العاده اخلاقی در آنها هست، آنها به نحوی هستند که در مواجه با آنها معرفت خدا نصیب­مان می‌شود . می‌فهمیم که خدا رب العالمین است. این شخص نشانه خدا است در برابر او خشک­مان بزند.

 

·         ما عادت داریم که وقتی نگاه میکنیم و همه را مثل خودمان هستند فکر می­کنیم سقفِ عالَم ما هستیم و بهتر و بالاتر از ما کسی نیست. اما پرده را وقتی کنار بزنند می­فهمیم که خیلی چیزهای دیگری وجود دارد حتی به نحوی که من نمی­توانم بفهمم که خدا این آقا در کجا آفریده است. چی به ایشان داده است.

همان طور که در زیارت جامعه کبیره آمده است "و لا یطمع فی إدراکه طامع" و هیچ طمع کننده‌ای به ادراک و شناخت او طمع نمی­کند. وقتی این گونه شود آن وقت در برابر خیلی کوچک می‌شود. در برابر این خدا دیگر حالا جرات نمی­کنم از اوامر تخلف کنم و نواهی او را انجام ندهم. این نتیجه آن معرفت است.

 

·         خدا این گونه بنا گذاشته است که معرفت خودش را به این ترتیب به بندگان خود عطا نماید. با مواجه با سیدالشهدا، با مواجه با امام زمان ص خود این مواجه شدن­ها افراد را دگرگون می‌کرد. وقتی دو سه نمونه از علومی که داشتند را بیان می‌کردند افراد می­فهمیدند که خدا به این‌ها چیز دیگری داده است و داستان مال اینجا نیست و خدا به آنها مرحمت کرده است و با این نکته، معرفت خدا برای افراد به تعبیری "معرفت ترکیبی" می‌شود، می‌فهمند که خدا هست و این خصوصیاتی که در این شخص هست، نشان همان خداست و افراد در برابر خدا به سجده می­افتند و احساس کوچکی و تواضع می‌کنند. خدا به ایشان این علوم را داده تا مردم این گونه شوند . تا آنها بشوند آیت الله و از هر آیه‌ای بالاتر، امیرالمومنین، آیت الله کبری است.او از همه بزرگواران جلوتر است. لذا درباره آن بزرگواران این مطالب را گفتند تا افراد را به سمت معرفت خدا پیش ببرند. اگر کسی معرفت خدا را پیدا کند، خوف از خدا  در او به وجود می‌آید و هر کس خوف از خدا واقعا در قلب­ او پدید آید، دل او از دنیا کنده می‌شود. آدمی معرض از دینا می‌شود ، لذا ذکر فضائل به صورت غیر مستقیم تقوا آور است.

 

·     عمر بن فرج در دستگاه بنی‌عباس بود. دور و بر متوکل بود و قبل از آن در دستگاه محتسب و درباری بود. جزو آن گروهی است که آنها را فرستادند تا حضرت هادی ع را از مدینه به سامرا ببرند. قبل از آن در زمان امام نهم حضرت جواد ع خودشان می‌فرمایند که یک روزی در آن دورانی که امام جواد ع در بغداد تشریف داشتند، داشتم با حضرت امام جواد ع به‌ جایی می‌رفتم . مسیرمان از کنار رودخانه دجله افتاد و رود دجله از وسط شهر بغداد می‌گذرد. داشتیم از کنار رودخانه رد می‌شدیم. به جواد ائمه عرض کردم که این شیعیان در حق شما اغراق و غلو می‌کنند و هر چه ما می­گوییم این حرف­ها درباره شما اهل بیت درست نیست، قبول نمی‌کنند. من از شما درخواست می­کنم شما به آنها تذکر بدهید چون آنها حرف ما را گوش نمی­دهند و حرف‌های نامربوط می‌زنند.

حضرت فرمود مثلا چه می‌گویند. او به دجله اشاره کرد و گفت مثلا می‌گویند شما وزن آبی که در دجله است را می­دانید. شاید تعداد ماهی‌های دجله را می­دانید. شما به شیعیان­تان بگویید این علم خداست و  غیر خدا نمی‌داند. حضرت فرمود از تو می‌پرسم اگر خدا به علم وزن ماهی‌های اینجا یا وزن آب اینجا را به یک پشه‌ای عطا کند، می­تواند؟ تامل کرد و گفت خدا می‌تواند. حضرت فرمود خب پیش خدا من از پشه گرامی­تر هستم. خدا به ما داده است حالا یک عده‌ای نمی‌خواهند بپذیرند بحث دیگری است. [7] [iii]

 

·          آن شخصی که می‌فهمد که ائمه این علوم را دارند، می‌فهمد که خدا چقدر قدرتمند است و چه کارهایی می‌تواند بکند، آن وقت در برابر خدا تواضع­ او بیشتر خواهد شد و معرفت او نسبت به خدا بیشتر خواهد شد و معرفت او در آن خوف سرانجام منجر به تقوا می‌شود.

 

روضه : حدیث عهد گرفتن از امیرالمومنین برای صبر در مصائب بعد از شهادت پیامبر

این روایت را خود جناب حضرت زهرا س کردند. می‌فرمایند روزی در اتاقی بودیم همه زنان پیغمبر و امیرالمومنین ع در محضر رسول گرامی خدا بودیم. حالت وحی بر پدرم مستولی شد. به حضار رو کردند و فرمودند هذا جبرئیل. این جبرئیل است که همه از اتاق خارج شوند الا علی بن ابی‌طالب . به اتاق مجاوری بود که دری ما بین این دو اتاق بود. همه خانم‌ها به اتاق مجاور رفتند و حضرت زهرا س فرمودند من بین دو اتاق ایستادم. می‌دیدم و می­شنیدم که چه اتفاقاتی در حال وقوع است. پیغمبر خدا فرمود که یا علی جبرئیل از طرف خدای متعال می‌خواهد از تو پیمان بگیرد، حاضری تعهد بدهی؟ خودش هم بنا است که شهادت دهد که تو چنین پیمانی و تعهدی کردی. حاضری؟ امیرالمومنین عرض کرد یا رسول الله، بله. بعد پیغمبر خدا شروع کرد به بیان کردن آنچه جبرئیل می­گوید که بعد رحلت من این امت حق تو را غصب می‌کنند و باید صبر کنی و اگر اعوان و انصاری یافتی دست به شمشیر ببر و گرنه باید صبر کنی. آیا حاضری صبر کنی؟ عرض کرد یا رسول الله بله. فرمود جبرئیل نکته دیگری هم می‌گوید که بعد از رحلت اموال شما را غصب می‌کنند و هر چه که دارید را از شما می‌گیرند. شما باید در این زمینه صبر کنید. آیا این کار را انجام می‌دهی؟ امیرالمومنین فرمود بله صبر می‌کنم. جمله سوم جمله عجیبی بود. پیغمبر خدا فرمود که جبرئیل می‌گوید که بعد از رحلت من به همسر تو جسارت می‌شود باید از خودت واکنشی نشان ندهی و صبر کنی. و تا این جمله را پیغمبر گفت سَقَطْتُ عَلَى وَجْهِی همین‌طور که امیرالمومنین نشسته بود با صورت به زمین خورد. و از هوش رفت. وقتی به هوش آمد پیغمبر خدا فرمود جبرئیل نرفته است و هنوز ایستاده است و از تو می‌خواهد که در این باره پیمان و تعهدی بگیرد. امیرالمومنین ع فرمود یا رسول الله این تعهد هم حاضر هستم که بدهم.[8]  [iv]

یا امیرالمومنین، شما فقط شنیدید که به همسرت جسارت می‌شود این گونه انقلابی در شما پدید آمد، چه بود حالِ شما زمانی که میان در و دیوار فریاد همسر شما بلند شد. دو فریاد زد.

اول فریاد زد یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ، بابا با دخترت چه می‌کنند. و فریاد دیگری هم زدند. آهِ یَا فِضَّةُ! إِلَیْکِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی‏ أَحْشَائِی‏ مِنْ حَمْل.[9]

 



[1] بحارالأنوار، ج43، ص8

[2] منیة المرید، ص116-115

[3] کافی، ج7، ص51

[4] سید رضی الدین علی بن جعفر علوی حسنی معروف به سید بن طاووس از اعظم فقها و اندیشمندان شیعه در قرن ششم و هفتم می­باشد.

[5] کتاب برنامه سعادت، وصیت عالم ربانی سید ابن طاووس به فرزند خود در اخلاق و سیر و سلوک.

[6] کشف المحجه لثمره المهجه (فانوس) ،مولف: سیدبن طاووس، مترجم: اسدالله مبشری، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی

[7] بحارالأنوار، ج50، ص100

[8] کافی، ج1، ص282-281

[9] بحارالأنوار، ج30، ص294



[i]

قَالَ‏ وَ حَضَرَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ فَاطِمَةَ الصِّدِّیقَةِ ع فَقَالَتْ إِنَّ لِی وَالِدَةً ضَعِیفَةً وَ قَدْ لُبِّسَ عَلَیْهَا فِی أَمْرِ صَلَاتِهَا شَیْ‏ءٌ وَ قَدْ بَعَثَتْنِی إِلَیْکِ أَسْأَلُکِ فَأَجَابَتْهَا عَنْ ذَلِکَ ثُمَّ ثَنَّتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ ثَلَّثَتْ إِلَى أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْکَثْرَةِ وَ قَالَتْ لَا أَشُقُّ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع هَاتِی سَلِی عَمَّا بَدَا لَکِ أَ رَأَیْتِ مَنِ اکْتُرِیَ‏ یَصْعَدُ یَوْماً إِلَى سَطْحٍ بِحِمْلٍ ثَقِیلٍ وَ کِرَاهُ مِائَةُ أَلْفِ دِینَارٍ أَ یَثْقُلُ عَلَیْهِ قَالَتْ لَا فَقَالَتْ أُکْرِیتُ [اکْتَرَیْتُ‏] أَنَا لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَکْثَرَ مِنْ مِلْ‏ءِ مَا بَیْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَى أَنْ لَا یَثْقُلَ عَلَیَّ سَمِعْتُ أَبِی ص یَقُولُ إِنَّ عُلَمَاءَ شِیعَتِنَا یُحْشَرُونَ فَیُخْلَعُ عَلَیْهِمْ مِنْ‏ خِلَعِ‏ الْکَرَامَاتِ‏ عَلَى قَدْرِ کَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِی إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّى یُخْلَعَ عَلَى الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ ثُمَّ یُنَادِی مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ أَیُّهَا الْکَافِلُونَ لِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدِ النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِمُ الَّذِینَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُکُمْ وَ الْأَیْتَامُ الَّذِینَ کَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَیْهِمْ خِلَعَ الْعُلُومِ فِی الدُّنْیَا فَیَخْلَعُونَ عَلَى کُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِکَ الْأَیْتَامِ عَلَى قَدْرِ مَا أَخَذَ عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ حَتَّى إِنَّ فِیهِمْ یَعْنِی فِی الْأَیْتَامِ لَمَنْ یُخْلَعُ عَلَیْهِ مِائَةُ أَلْفِ حُلَّةٍ وَ کَذَلِکَ یَخْلَعُ هَؤُلَاءِ الْأَیْتَامُ عَلَى مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُمْ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ أَعِیدُوا عَلَى هَؤُلَاءِ الْعُلَمَاءِ الْکَافِلِینَ لِلْأَیْتَامِ حَتَّى تُتِمُّوا لَهُمْ خِلَعَهُمْ وَ تُضَعِّفُوهَا فَیَتِمُّ لَهُمْ مَا کَانَ لَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلَعُوا عَلَیْهِمْ وَ یُضَاعَفُ لَهُمْ وَ کَذَلِکَ مَرْتَبَتُهُمْ مِمَّنْ خَلَعَ عَلَیْهِمْ عَلَى مَرْتَبَتِهِمْ قَالَتْ فَاطِمَةُ ع یَا أَمَةَ اللَّهِ إِنَّ سِلْکاً مِنْ تِلْکَ الْخِلَعِ لَأَفْضَلُ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ وَ مَا فَضَلَ مَا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ فَإِنَّهُ مَشُوبٌ بِالتَّنْغِیصِ وَ الْکَدَر.

 

[ii]

اللَّهَ اللَّهَ فِی‏ الْأَیْتَامِ‏ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ لآِکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار.

[iii]

وَ رُوِیَ عَنْ عُمَرَ بْنِ‏ فَرَجٍ‏ الرُّخَّجِیِ‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ إِنَّ شِیعَتَکَ تَدَّعِی أَنَّکَ تَعْلَمُ کُلَّ مَاءٍ فِی دِجْلَةَ وَ وَزْنَهُ وَ کُنَّا عَلَى شَاطِئِ دِجْلَةَ فَقَالَ ع لِی یَقْدِرُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُفَوِّضَ عِلْمَ ذَلِکَ إِلَى بَعُوضَةٍ مِنْ خَلْقِهِ أَمْ لَا قُلْتُ نَعَمْ یَقْدِرُ فَقَالَ‏ أَنَا أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ بَعُوضَةٍ وَ مِنْ أَکْثَرِ خَلْقِهِ

 

[iv]

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ عِیسَى بْنِ الْمُسْتَفَادِ أَبِی مُوسَى الضَّرِیرِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَ لَیْسَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع کَاتِبَ الْوَصِیَّةِ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُمْلِی عَلَیْهِ وَ جَبْرَئِیلُ وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ع شُهُودٌ قَالَ فَأَطْرَقَ طَوِیلًا ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ قَدْ کَانَ مَا قُلْتَ‏ وَ لَکِنْ حِینَ نَزَلَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص الْأَمْرُ نَزَلَتِ الْوَصِیَّةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ کِتَاباً مُسَجَّلًا نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ مَعَ أُمَنَاءِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ مُرْ بِإِخْرَاجِ مَنْ عِنْدَکَ إِلَّا وَصِیَّکَ لِیَقْبِضَهَا مِنَّا وَ تُشْهِدَنَا بِدَفْعِکَ إِیَّاهَا إِلَیْهِ ضَامِناً لَهَا یَعْنِی عَلِیّاً ع فَأَمَرَ النَّبِیُّ ص بِإِخْرَاجِ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ مَا خَلَا عَلِیّاً ع- وَ فَاطِمَةُ فِیمَا بَیْنَ السِّتْرِ وَ الْبَابِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مُحَمَّدُ رَبُّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ هَذَا کِتَابُ مَا کُنْتُ عَهِدْتُ إِلَیْکَ وَ شَرَطْتُ عَلَیْکَ وَ شَهِدْتُ بِهِ عَلَیْکَ وَ أَشْهَدْتُ بِهِ عَلَیْکَ مَلَائِکَتِی وَ کَفَى بِی یَا مُحَمَّدُ شَهِیداً قَالَ فَارْتَعَدَتْ مَفَاصِلُ النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ رَبِّی هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ صَدَقَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَرَّ هَاتِ الْکِتَابَ فَدَفَعَهُ إِلَیْهِ وَ أَمَرَهُ بِدَفْعِهِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ اقْرَأْهُ فَقَرَأَهُ حَرْفاً حَرْفاً فَقَالَ یَا عَلِیُّ هَذَا عَهْدُ رَبِّی تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَیَّ وَ شَرْطُهُ عَلَیَّ وَ أَمَانَتُهُ وَ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ وَ أَدَّیْتُ فَقَالَ عَلِیٌّ ع وَ أَنَا أَشْهَدُ لَکَ بِأَبِی وَ أُمِّی أَنْتَ بِالْبَلَاغِ وَ النَّصِیحَةِ وَ التَّصْدِیقِ عَلَى مَا قُلْتَ- وَ یَشْهَدُ لَکَ بِهِ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی فَقَالَ جَبْرَئِیلُ ع وَ أَنَا لَکُمَا عَلَى ذَلِکَ مِنَ الشَّاهِدِینَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ أَخَذْتَ وَصِیَّتِی وَ عَرَفْتَهَا وَ ضَمِنْتَ لِلَّهِ وَ لِیَ الْوَفَاءَ بِمَا فِیهَا فَقَالَ عَلِیٌّ ع نَعَمْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عَلَیَّ ضَمَانُهَا وَ عَلَى اللَّهِ عَوْنِی وَ تَوْفِیقِی عَلَى أَدَائِهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُشْهِدَ عَلَیْکَ بِمُوَافَاتِی بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقَالَ عَلِیٌّ ع نَعَمْ أَشْهِدْ فَقَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ الْآنَ وَ هُمَا حَاضِرَانِ مَعَهُمَا الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ لِأُشْهِدَهُمْ عَلَیْکَ فَقَالَ نَعَمْ لِیَشْهَدُوا وَ أَنَا بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أُشْهِدُهُمْ فَأَشْهَدَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ کَانَ فِیمَا اشْتَرَطَ عَلَیْهِ النَّبِیُّ بِأَمْرِ جَبْرَئِیلَ ع فِیمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ تَفِی بِمَا فِیهَا مِنْ مُوَالاةِ مَنْ وَالَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَةِ وَ الْعَدَاوَةِ لِمَنْ عَادَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ عَلَى الصَّبْرِ مِنْکَ وَ عَلَى کَظْمِ الْغَیْظِ وَ عَلَى ذَهَابِ حَقِّی وَ غَصْبِ خُمُسِکَ‏ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ فَقَالَ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ ع یَقُولُ لِلنَّبِیِّ یَا مُحَمَّدُ عَرِّفْهُ أَنَّهُ یُنْتَهَکُ الْحُرْمَةُ وَ هِیَ حُرْمَةُ اللَّهِ وَ حُرْمَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى أَنْ تُخْضَبَ لِحْیَتُهُ مِنْ رَأْسِهِ بِدَمٍ عَبِیطٍ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَصَعِقْتُ حِینَ فَهِمْتُ الْکَلِمَةَ مِنَ الْأَمِینِ جَبْرَئِیلَ حَتَّى سَقَطْتُ‏ عَلَى‏ وَجْهِی‏ وَ قُلْتُ نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ إِنِ انْتَهَکَتِ الْحُرْمَةُ وَ عُطِّلَتِ السُّنَنُ وَ مُزِّقَ الْکِتَابُ وَ هُدِّمَتِ الْکَعْبَةُ وَ خُضِبَتْ لِحْیَتِی مِنْ رَأْسِی بِدَمٍ عَبِیطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَداً حَتَّى أَقْدَمَ عَلَیْک‏.

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی